به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد
دفاع پرس، این روزها بیشتر ما به دنبال ساخت خانه ای بزرگ هستیم و دوست داریم، در خانه هایی زندگی کنیم که بیشتر شبیه قصر باشد. وقتی هم پا به سن می گذاریم تا بار سفر ببندیم و راهی آخرت شویم، دغدغه خرید قبر پیدا می کنیم. دوست داریم ما را جایی دفن کنند که دسترسی مناسبی نسبت به قبور دیگر داشته باشد و حسرت می خوریم که چرا آرامگاه خانوادگی نداریم و چرا نمی توانیم در قطعاتی که دوست داریم، خانه ای ابدی برای خود بخریم؟ الحق که بهشت زهرا(س) عبرتگاه بسیار بزرگ و ارزشمندی برای ماست و می توانیم با قدم زدن در آن، پی به بی ارزش بودن برخی از دغدغه های خود ببریم که برای دستیابی به آن ها، حسرت زیادی در زندگی می خوریم.
در این آرامستان 584 هکتاری، فرزندان غیوری آرمیده اند که برای دفاع از میهن خود، جانشان را از دست داده اند و آرامگه آن ها در هرجا و هرقطعه ای که باشد، برای انقلاب و مردم این کشور ارزش زیادی دارد. با این وجود، در بین سی هزار شهیدی که در بهشت زهرا(س) آرام گرفته اند، شهدایی هم وجود دارد که نام یا تصویری هم ازآن ها روی سنگ مزارشان نوشته نشده است. منظورمان دوهزار و 500 شهید گمنام بهشت زهرا(س) نیست. صحبت از جوان هایی می کنیم که وصیت کرده اند، گمنام بمانند و خود را پرکاهی در آستان کبیر الهی می دانند. به گفته سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی: «ای کاش می شد تو را در مامن گمنامیت رها کنیم و بگذریم که تو این چنین می خواستی، اما ای عزیز! اجر تو در کتمان کردن است و اجر ما در افشا کردن. تا تاریخ در افق وجود تو، قله های بلند تکامل انسانی را ببیند.»
سرباز گمنام امام زمان(عج)
نام پدرش حسین همیز است و مزار پاکش در قطعه 24 ردیف 89 شماره 9 قرار دارد. شهیدی از گروه چمران است که در محلی به نام «چولانه» به شهادت رسیده است. متولد 12 شهریور سال 43 است و در حالی که کمتر از 17 سال سن داشت، 16 تیر ماه سال 60 به شهادت رسید. روی سنگ مزارش اسم و تصویری حک نشده و بر تکه سنگی بر سر مزارش نوشته شده است: « می خواهم سرباز گمنام امام زمان(عج) باشم.»
غریب مثل امام حسن (ع)
متولد سال 42 است و 15 دی ماه سال 52 یعنی 28 صفر سال 1401 هجری قمری، مصادف با رحلت حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) در اهواز به شهادت رسیده است. نامش مازیار است و برای اینکه شرمنده او نشویم ، از نوشتن نام خانوادگی اش اجتناب می کنیم. مزار پاکش در قطعه 24 ردیف 54 شماره 35 قرار دارد و در وصیت نامه اش ذکر کرده که نمی خواهد کسی عکسش را ببیند و نامش را بداند. روی سنگ مزارش این چنین نوشته شده است: «نمی خواهم کسی اسمم را بداند یا صورت و عکس مرا ببیند. اگر سنگی می گذارید، روی آن چیزی ننویسید؛ نه بخاطر اینکه از اسمم شرم دارم، بلکه نمی خواهم کسی مرا بشناسد.»
آرزو دارم گمنام بمانم
نام کوچکش محسن است و در قطعه 28 بهشت زهرا(س) آرمیده است. روی سنگ مزارش، نام و تصویری از او وجود ندارد. برادر دیگرش نیز به شهادت رسیده و این چنین به خانواده اش وصیت کرده است: «خانواده عزیزم، این موضوع را باید بگویم که موقع شهید شدن من، لباس مشکی و تیره نپوشید، بلکه لباس روشن و شاد بپوشید و اگر جنازه من به دستتان رسید، از شما می خواهم که روی سنگ قبر من چیزی ننویسید و تابلویی که بالای سر من می گذارید، عکس و نام نشانی از من در آن نگذارید، چون من آرزو دارم شهیدی گمنام باشم و این را هم بگویم که هروقت خواستید به بهشت زهرا(س) بیایید، اول بر سر مزار برادرم محمود بروید، بعد بیایید پهلوی من؛ حتی اگر شده در روز تشییع جنازه من باشد. و امیدوارم که همیشه به یاد خدا باشید؛ زیرا خداوند آرام بخش دل هاست.»
شرمنده شهدای گمنامم
برای پیدا کردن مزارش، وقت زیادی صرف کردیم و در گوشه ای از قطعه 24 بهشت زهرا(س) سر مزارش حاضر شدیم. اسمش را نمی دانیم و پیکر پاکش در ردیف 125، شماره 5 دفن شده است. روی سنگ مزارش نوشته شده: « پر کاهی تقدیم به آستان کبیر الله». خودش چنین وصیتی کرده است و در وصیت نامه اش می خوانیم؛ «مادر و پدر گرامی، مرا تشییع جنازه نکنید (چرا) که از روی هزاران شهیدی که بی هیچ تشییع جنازه ای جانشان را فدای انقلاب کرده اند، شرمنده ام. بر روی سنگ قبرم نامم را ننویسید. می خواهم همچون ده ها هزار شهید دیگر گمنام باقی بمانم. اگر خواستید، فقط این جمله را بنویسید:«پر کاهی تقدیم به آستان کبیر الله» ای برادران و خواهران و دوستان، برایم گریه نکنید که دشمن خیال می کند ضعف هستید. به دشمن بگویید که اگر پیکرم را صد پاره کنند، اگر پاره های آن را هم بسوزانید و اگر خاکستر مرا به دریا بریزید، در دل موج خروشان دریا صدایم را خواهید شنید که فریاد می زنم اسلام پیروز است، ستمگر نابود.».