به گزارش دفاع پرس از مازندران، «مهدیه رجایی فر» فرزند شهید مدافع حرم «حسن رجایی فر» که در کربلای خان طومان آسمانی شد، در زادروز تولدش متن دلنوشته ای را تقدیم پدر شهیدش کرد که در ادامه می آید:
چه می دانید شهادت چیست ؟؟ شهید و همنشین کیست مردم ؟؟
تمام جست و جوی مان حاصلش بود شهادت اتفاقی نیست مردم
سلام بابا ای تمام هستی من! ای کسی که شهادت را برایم معنا بخشیدی.
سلام بر تو ای قهرمان من! به حق قهرمانیت را ثابت کردی؛ سلامی به وسعت تمام عظمت نگاه تو که در ژرفای عشق فرو می رود.
بابای خوبم! می خواهم از دوست داشتن برایت بگویم. از مفهومی که به انسان حس خوب زیستن می دهد. می خواهم با صدای بلند فریاد بزنم بابا!!! بابای مهربان دوستت دارم. می دانی 7 اذر تولد من بود.
تو را؛ آرمان هایت را؛ عشقت را؛ لحظه لحظه های باتو بودن را؛ بابای عزیزم! این روزها دلتنگ تر از همیشه با تو بودن را آرزو می کنم. دلم برای روزهایی که در کنار هم بودیم تنگ شده است. نگاه مهربان پدرانه ات را در همه جا جست و جو می کنم تا تو را بیابم.
دلم می خواهد مثل همیشه وقتی که تشنه بودی مرا صدا کنی تا برایت آب بیاورم و من با تمام عشق لیوان پر از آب را تقدیمت کنم و این لحظه را با دنیایی عوض نخواهم کرد.
راستی بابای زینبی ام! می دانستی که هر وقت به تو فکر می کنم همه جا آکنده از بوی خوش سیب می شود و مرا سر مست از عشق حسین (ع) می سازد.
نمی دانم چه رابطه ایی وجود دارد در میان امام حسین (ع) و دفاع تو از حریم خواهرش حضرت زینب (س) که عشق حسین را در من می بروراند هر روز مرا از آن جهت که زینبی شوم، حسینی می کند.
آری بابا! وقتی تو را از دست دادم حس بی بناهی مرا در خود می شکست زیرا که پدر تمام پشت و بناه دخترش می باشد تا مثل کوه به او تکیه کند، بزرگ شود، ببالد و با شکوفاییش خستگی پدر را از تنش بیرون کند اما تو کاری کردی که حال، پشتم به خدا، امام حسین (ع) و حضرت زینب قرص است.
عشق تو به اهل بیت(ع) و شهادتت به تمام خانه ی ما روشنی بخشید، آری! درست است که غم نبودنت تمام وجودم را به آتش می کشاند و اشک هایم محرم تنهایی من است اما عزیز تر از جانم! من مهدیه تو با صلابت می گویم، بابای شهیدم! به تو مفتخرم و تمام قد، در کنار آرمان های بلندت می ایستم تا دشمنان اسلام بدانند ما فرزندان شهدا، حتی محمدجواد صحرایی و محمدحسین بواس و امیرحافظ شیخ الاسلام و زینب بلباسی که بعد از شهادت بدرشان چشم به این جهان گشودند و حتی نتوانسته اند آغوش گرم پدر را حس کنند و بر سایه پر مهرشان قد برافرازند، پرچم داران عرصه ی دین و علم و جهادیم ....
اگر در سال 61 هجری، رقیه (س) در احیاء و دفاع از دین، پدرش را از دست داد حال ما هستیم رقیه وار، راه پدر را ادامه خواهیم داد و زینب وار پشت ولایت فقیه خواهیم ایستاد.
بابای عزیزم!! با شما شهدا عهد می بندیم تا خاری باشیم بر چشم و دل دشمنان اسلام و انقلاب. دشمنان بدانند اگر در آن زمان حسین (ع) تنها ماند و حضرت زینب به اسارت گرفته شد، شهدایی مثل رجایی فرها هستند تا تاریخ دوباره تکرار نشود و شرمنده خانم حضرت فاطمه (س) نشویم و بدانند ما فرزندان مکتب شهدا رهبر عزیزمان را هرگز تنها نخواهیم گذاشت و چون زینب زمان چنان از ولایت فقیه بشتیبانی خواهیم کرد که دشمنان داخلی و خارجی به سوراخی بخزند و از ترس توان فکر و کینه را از دست دهند.
بابای خوبم!! همه از من می پرسند اگر بابایت سالم برگردد آیا به او اجازه خواهی داد دوباره برای دفاع از حریم اهل بیت و یاری مظلومان برود و شهید شود؟ می دانی در جوابشان چه گفتم؟؟!! گفتم پدرم عاشق شهادت بود، او نمی توانست ظلم را ببیند و ساکت بنشیند برای همین هم از عشق امیر سجاد کوچکش گذشت تا به عشق بزرگ تر نائل شود. عشقی که اورا تا ملکوت عروج داد.
گفتم: بابای من آرمان بلندی داشت که نه تنها من بلکه هیچکس دیگری نمی توانست بایستد، او برای تحقق ظهور حضرت قائم آل محمد (ص) پا به عرصه ی جهاد گذاشت و در این راه هم جانش را فدا کرد .... پس من به چنین پدری مفتخرم و از داشتن به خود می بالم و با تمام وجود زینب وار راهش را ادامه خواهم داد.
پس بابای خوبم!! کمک کن تا مقاوم باشم و همچون تو برای دین و کشور و انقلابم بجنگم ... و بشتیبان رهبرم باشم، رهبری که همچون پدر مهربان و دلسوز است و تکیه گاه همه ی ما فرزندان شهدا است.
بابای خوبم! کمک کن تا بتوانیم در تحقق ظهور حضرت مهدی(عج) نقش بسزایی داشته باشیم.
در خاتمه بابای مهربان!!! برای همه ما فرزندان انقلاب دعا کن و سلام ما را به تمام دوستان شهیدت برسان ...
مهدیه تو...
برای شادی روح مدافع حرم و اسلام صلوات
انتهای پیام/