به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، دور سنگ مزار سبز رنگش که میگویند سنگ تبرکی حرم سیدالشهدا است، هر هفته تعداد زیادی از دوستان شهید جمع میشوند. عدهای فاتحه میخوانند و عدهای سر به روی مزار شهید، با او درد و دل میکنند. بسیاری از این دوستان تا قبل از شهادت نه او را میشناختند نه اسمی از رسول شنیده بودند، شهادت واسطهای برای آشنایی با او شد. حالا بعد سه سال از شهادت رسول خلیلی آنانی که عهدی با شهدا دارند و او را به خوبی میشناسند، جوانی خوش سیما از نسل بچههای دهه شصت که 27 آبان ماه سال 92 در سوریه به شهادت رسید.
رسول خلیلی را میتوان در زمره اولین شهدای مدافع حرم تهرانی دانست. کسیکه به گفته پدرش در گمنامی تشییع شد، بدون آنکه نه خبری از تشییع پیکرش در رسانهها مخابره شود و نه اسمی از او برده شود. «رمضانعلی خلیلی» پدر شهید «محمد حسن خلیلی» که بیشتر او را با نام «رسول خلیلی» میشناسند، در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس به ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی فرزند شهیدش پرداختهاست؛ که در ادامه آن را میخوانیم:
شهدای مدافع حرم مظلومانه به شهادت رسیدهاند و همین باعث شده است که از مردم دستگیری و گرهگشایی کنند. علمایی داشتیم که با خواندن یک حمد و توسل به ائمه معصوم علیم السلام مشکلات را حل میکردند، وقتی اخلاص در عمل باشد نفس انسان حق میشود، همین اتفاق برای رسول خلیلی و دیگر شهدای مدافع حرم افتاده است.
رسول را بعد از شهادتش شناختم
امروز رسول خواهران و برادرانی دارد که میگویند شهید خلیلی را در خواب میبینند و با او حرف میزنند. خدا را شکر که رسول سرچشمه یک جریان شده است و همه او را دوست دارند و میخواهند از او الگو بگیرند.
به من میگویند چطور است که هنوز بعد سه سال از شهادت رسول شما را برای سخنرانی دعوت میکنند و میگویند رسول چطور بوده است؟ همیشه نماز شب میخوانده؟ میگویم آنقدر این بچه رازدار بوده است که من به عنوان پدرش بعد از شهادت او را شناختم.
من تا به حال نماز شب خواندن شهید را ندیدم، شاید میخوانده من تا به حال ندیدهام، اما میدانم برخی رفتارها و بعضی عملها حتی بالاتر از نماز شب است و من این را در رسول دیدم. شهید خلیلی اخلاص عمل داشت. کارهایش برای خدا بود. بنده بعد از شهادت فهمیدم در دوران نوجوانی به یک سری از خانوادههای مستحق رسیدگی میکرد. به جای رفتن به دنبال خوشی جوانی و زرق و برق دنیا به فکر کار خیر بود.
برای کارهای تحقیقاتیاش کارگاه تخریب ساخته بود
یک کارگاه تحقیقاتی تخریب ساخته بود؛ اما چیزی از آن به ما نگفته بود. در تشییع جنازهاش چند دقیقهای صحبت کردم. شب حاج قاسم به منزل ما آمد و بابت سخنرانی که کردم، تشکر کرد. گفت با صحبتهای شما ما روحیه گرفتیم. بعد هم پرسید میدانید رسول مسئول تخریب بود؟ گفتم نه.
قرار شد بعد از مراسم و نماز ظهر کارگاه را به ما نشان بدهند. وقتی رفتم دیدم انواع و اقسام مواد و آلیاژهای تخریب و بمب کارگاه تحقیقاتی به راه انداخته است. یک تابلو در کنار در ورودی قرار داشت که رویش یک بیت شعر نوشته بود.
پشت در عکس مقام معظم رهبری، شهید همت و شهید دین شعاری را زده بود و زیرش این بیت شعر را نوشته بود: ما ز بالاییم و بالا میرویم، ما ز دریاییم و دریا میرویم.
سه مرحله خود را سپر ولایت کرد
ویژگی دیگر رسول ولایتمداریاش بود، در سه مرحله خود را سپر ولایت کرد. اطاعت از پدر و مادر داشت. در همه کار از من مشورت میگرفت و دعای ما هم همیشه پشت سرش بود.
روی انتخاب دوستانش خیلی دقت میکرد. زمانی که به شهادت رسید ما نتوانستیم شهادتش را رسانهای کنیم، چون از اولین شهدای مدافع حرم بود، همه کسانیکه در تشییع جنازهاش شرکت کردند، دوستان نابش بودند. دوست در سرنوشت انسان مؤثر است.
به حلال و حرام اهمیت زیادی میداد. اگر ماشین بیتالمال دستش بود، کارهایش را که انجام میداد ماشین را پارک میکرد و برای انجام کارهای شخصی ماشین خودش را میبرد. آخرین خمسش 100 هزار تومن بود که وقتی میخواست به سوریه برود به من داد تا آن را پرداخت کنم.
در دلنوشتهای نوشته بود: «به شهدا غبطه میخورم»
شرکت در مجالس، سخنرانیها و هیئتهای مذهبی از دیگر ویژگیهای رسول بود. خودش را از همان ابتدای جوانی باتقوا تربیت کرد. شهدا را برای خودش الگو قرار داده بود، شبهای جمعه به بهشت زهرا(س) میرفت و نوشته سنگ مزار شهدا را پر رنگ میکرد. بعد از نماز مغرب هم به حرم مطهر شاه عبدالعظیم حسنی میرفت. شهدا را واقعا دوست داشت.
در دلنوشتهای که 9 سال قبل از شهادت نوشته است، اشاره میکند که وقتی تصاویر شهدا را در تلویزیون میبیند به شجاعت و مردانگی آنها غبطه میخورد. نوشته است که دوست دارم مثل شهدا باشم.
رسول از ناحیه صورت و پهلو مجروح شد و به شهادت رسید، در جوانی نتیجه ارادتش به حضرت زهرا(س) را گرفت. در وصیتش نوشته بود با کفنی که متبرک شده به حرم اباعبدالله بود، دفن شود. در سالهای اول حمله آمریکا به عراق من و رسول به زیارت کربلا رفتیم. رسول آن زمان کلاس اول نظری بود. کفنی خریدم و برای تبرک به حرم سیدالشهدا آن را به بالای ضریح انداختم. 24 ساعت کفن در حرم ماند فردا رفتیم و آن را گرفتیم. همانجا کفن را در آغوش گرفت و گفت: عجب کفن خوبی است، کفنی که 24 ساعت در حرم اباعبدالله مانده باشد باارزش است.
جوانان امروز به مراتب از جوانان دفاع مقدس بهتر هستند
زمانی غبطه میخوردیم که جنگ تمام شد و دیگر رزمندههای دفاع مقدس را نداریم. آنها رفتند ولی امروز افرادی به مراتب بالاتر از آنها را داریم. زمان دفاع مقدس فضا برای رفتن به جنگ آماده بود، الان جوانان التماس میکنند به سوریه بروند. قسم میخورم که برخی از جوانان امروز به مراتب از جوانان دوران دفاع مقدس بهتر هستند.
انتهای پیام/ 141