یادداشت/ محمدجواد اخوان
وطنفروشی و فتنه و تحریم به خط میشوند
فتنهگران و ضدانقلاب فراری با نامه خود به رئیسجمهور جدید آمریکا برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، بار دیگر چهره وطنفروش خود را آشکار کردند.
به گزارش گروه اخبار داخلی
دفاع پرس، محمدجواد اخوان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
خبر نامه جمعی از عناصر فتنهگر و ضدانقلاب فراری به رئیسجمهور جدید امریکا برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، بار دیگر چهره جریانات وطنفروش را آشکار کرد. البته این اولین بار نیست که جریانات ضدانقلاب، خنجر از پشت بر ملت ایران فرود میآورند؛ همراهی منافقین با رژیم بعث در طول جنگ تحمیلی، تلاش جریانات ضدانقلاب برای ترغیب دولت نومحافظهکار بوش در امریکا به حمله نظامی به ایران و نهایتاً تلاش عوامل فتنه 88 در اعمال تحریمها علیه ایران اسلامی، نمونههایی از این دست بوده است که سابقه وطنفروشی جریانات معاند را روشن میکند. اما آنچه اقدامات اخیر این طیف را معنای خاص میبخشد، نزدیکی آن به سالگرد حماسه نهم دی 1388 است که پایانی بر آتش فتنه بود. سالگرد این حماسه مردمی، ماجرای تلخ اما عبرتآموز فتنه 88 را در ذهنها مرور میکند. تقارن ماجرای اخیر با سالگرد این روز، فرصتی است برای آنکه برخی از نکات کمتر گفته شده از فتنه 88 مورد تأمل قرار گیرد. چندی پیش روزنامه امریکایی نیویورکتایمز در پایگاه اینترنتی خود در تحلیلی به قلم مارک لاندر با اشاره به تاریخچه اعمال تحریمهای امریکا علیه ایران و مذاکرات هستهای فاش کرد که با وقوع اغتشاشات فتنه 88، امریکا به اثربخشی راهبرد فشار و تحریم علیه ملت ایران امیدوار شد. همچنین ایمیلهای محرمانه هیلاری کلینتون که اخیراً از طبقهبندی خارج شد ثابت میکند که وقوع فتنه 88 در اتخاذ راهبرد تحریم و فشار موثر بوده است. علاوه بر اینها فایل صوتی از مکالمه یک آقازاده فتنهگر معروف با یکی از عناصر ضدانقلاب خارجنشین وجود دارد که آقازاده فتنهگر صراحتاً اعلام میدارد در راستای اهداف فتنه 88، با کشورهای غربی برای تشدید تحریمها لابی کرده است.
اینها تنها بخشی از اسنادی است که از ارتباط میان فتنه 88 و تحریمهای به اصطلاح فلجکننده و هوشمند علیه ملت ایران تاکنون منتشر شده و قطعاً واقعیت قضایا بیش از اینها است. نگاهی به تاریخچه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز نشان میدهد هیچچیزی درباره تحریمها فینفسه جدید نیست. تحریمها از زمان سقوط شاه در سال 1979 در ایران پیاده شده است و اولین بار بر انتقالات املاک و مستغلات ایرانی، داراییها و نیروها و ادوات نظامی اعمال شد. اما از اواخر سال 1388 مقارن با سال 2010 میلادی، دور تازهای از تحریمها علیه ایران وضع شد که قبلاً مسبوق به سابقه نبوده است، طوری که بر اساس گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی امریکا مورخ 22 ژانویه 2013، امریکا چهار قانون اصلی را برای تحریم ایران، ضربهزدن به صدها شرکت، مردم و داراییها بنا نهاده است. این قوانین عبارتند از قانون جامع تحریمهای ایران، پاسخگویی و سلب و محرومسازی سال 2010 (مصوب اول جولای 2010)، قانون اختیارات دفاع ملی امریکا در سال مالی 2012 (مصوب 31 دسامبر 2011)، قانون کاهش تهدید ایران و حقوق بشر سوریه سال 2012 (مصوب دهم آگوست 2012) و قانون اختیارات دفاع ملی امریکا در سال مالی 2013 (مصوب دوم ژانویه 2013).
این موارد ایران را از نظام بانکداری بینالمللی جدا کرده است، کل بخش بانکداری ایران را به عنوان نهادهای پولشویی معرفی کرده است، تعداد تحریمهایی را که رئیسجمهور میتواند اعمال کند، افزایش داده است، صنایع پتروشیمی ایران، بانک مرکزی ایران، بخش مالی و زیرساختهای حملونقل را هدف قرار داده است و در نهایت کشورها را به کاهش خریدهای نفتی خود از ایران در مواجهه با تحریم، وادار نمود. امریکا تحریمهای یکجانبه وسیعتری را علیه ایران اعمال کرده و شدیداً خواستار یک اقدام بینالمللی در این زمینه بوده است اما تا پایان سال 2011، نتیجه نهایی چنین تحریمهایی و نیز تحریمهای سازمان ملل، به قدری ضعیف بوده که نتوانسته یک ضربه اساسی بر ایران وارد سازد. تنها در پایان سال 2011 و شروع سال 2012 بود که امریکا و همپیمانان اروپاییاش تحریمهای شدید و جامعی را علیه صادرات انرژی ایران، توانایی تجاری و نظام مالی آن تصویب نمودند. نکته تأملبرانگیز ماجرا آنجاست که جریانات ضدانقلاب که خود را دلسوز ملت معرفی میکنند، حاضرند برای به قدرت رسیدن و تأمین اهداف و منافع خود حتی برای عموم ملت ایران مزاحمت ایجاد کنند که تشدید تحریمها یک نمونه آن است. سوال مهم آن است که با این تفاسیر این جریانات وطنفروش چگونه توهم اقبال عمومی ملت را دارند.