ادبیات انقلاب و میراث «مردانی»/ ننگ است جان سپردن، در دخمه تتاران
نصرالله مردانی از سرشناسان شعر انقلاب و حماسه است؛ شاعری که از نخستین روزهای انقلاب، با حوزه هنر و اندیشه اسلامی همکاری کرد و به عنوان یکی از استوانههای شعر انقلاب معرفی شد.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، ششمین دوره جشنواره شعر انقلاب اسلامی این روزها در شیراز در حال برگزاری است، جشنوارهای که قرار است به تجلیل از مقام ادبی سه چهره سرشناس شعر انقلاب اسلامی بپردازد؛ چهره هایی که مرحوم نصرالله مردانی، یکی از آنهاست.
او که رفت؛ رهبر انقلاب در بخشی از پیام تسلیتشان درباره این شاعر متعهد و انقلابی فرمودند: «درگذشت تاسف انگیز شاعر شیرین سخن و انقلابی، مرحوم آقای نصرالله مردانی را به همه دلبستگان به شعر و ادب فارسی و نیز خانواده محترم و دوستان و علاقه مندان آن مرحوم و به جامعه هنرمندان و شاعران انقلاب تسلیت میگویم. این شاعر مومن و پرتلاش، سرمایه طبع روان خود را در خدمت معارف انقلاب قرار داده و شیوایی سخن خود را با ابراز عشق به خاندان پیامبر(ع) و مفاهیم زنده و واقعی دوران دفاع مقدس و تکریم شهیدان عزیز آمیخته بود و سرانجام در جوار تربت مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) سر بر آستان دوست نهاد. بیشک نام وی در شمار خدمتگزاران به ادبیات انقلابی همواره در خاطره ملت ایران باقی خواهد ماند.»
و این پیام استوار، نشانهای از آخرین روزهای زندگی آن شاعر انقلاب هم دارد؛ روزهایی که او در بیماری، در کنار حرم مطهر حضرت امام حسین(ع) و در تکمیل اثر «دائره المعارف شعر فارسی برای ائمه اطهار(ع)» در کربلا سپری کرد تا اینکه بالاخره دائرهالمعارفش کامل نشد؛ اما او در جوار حضرت ارباب، جان به جان آفرین تسلیم کرد و آسمانی شد.
او از سرشناسان شعر انقلاب و حماسه است؛ شاعری که از نخستین روزهای انقلاب، با حوزه هنر و اندیشه اسلامی همکاری کرد و به عنوان یکی از استوانههای شعر انقلاب معرفی شد.
اشعار حماسی و رعنای او، در جای جای کتاب خاطرات شعر انقلاب اسلامی موج میزند که از آن جمله می توان به این شعر جاودانه او اشاره کرد که در کتابهای درسی هم خودنمایی میکند؛ شعری که در تجلیل از مقام ایثارگران و امام ایثارگران است:
از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران
پیغام فتح دارند آن سوی جبهه یاران
در شط سرخ آتش، نعش ستاره می سوخت
خون نامه ی نبرد است، آئین پاسداران
در کربلای ایثار مردانه در ستیزند
رزم آوران اسلام، با خیل نابکاران
در شام سرد سنگر روشن چراغ خون است
ای آب دیده، تر کُن؛ لبهای روزه داران
در رزمگاه ایمان با اسب خون بتازند
تا وادی شهادت این قوم سربداران
گلگونه ی شهیدان، با خون گل بشوئید
تا سرخ تر نماید، رُخسار روزگاران
هابیلیان کجایید؛ قابیل دیگر آمد
ننگ است جان سپردن در دخمه ی تتاران
در بادهای سوزان نیلوفران خاکی
چشم انتظار آب اند؛ ای روح سبز باران
ای ابر پر صلابت، آبی ز دیده بفشان
با مرگ لاله طی شد افسانه ی بهاران
بی باورانِ عالم با چشم دل ببینید
آئینه ی زمان است، این پیر در جماران
و البته این شعر لطیف و روح افزای او نیز برای دانش آموزان دیروز و امروز، خاطره انگیز بوده و هست:
شب رفت و سپیده سر کشیده
خورشید در آسمان دمیده
گل کرده درختِ روشنایی
روشن شده مشعل خدایی
در جشن بهار، خاک میهن
پیراهن سبز کرده بر تن
بر شاخه ی پُر شکوفه، بلبل
سرمست ز عطر غنچه ی گل
تر گشته ز قطره های باران
گیسوی بلند شاخساران
بر دامن سرخرنگِ لاله
هنگام سحر نشسته ژاله
جاری شده چشمههای روشن
سیراب نموده دشت و گلشن
از لانه، پرنده ی خوش آواز
بگشوده دوباره بال پرواز
با دیدن روی گل، قناری
سر داده ترانه ی بهاری
نصرالله مردانی در عین حال که شاعر انقلاب و دفاع مقدس بود، شعر اجتماعی را نیز در کنار پرداختن به اندیشه معنوی و اسلامی پاس می داشت که شاهدِ آن، شعر زیبای او در تجلیل از مقام معنوی مادر است:
مادر، ای مریمِ بزرگِ زمان
خرّم از تو بهارِ ایمان است
قلب سرشار از عطوفت تو
روشن از آفتاب قرآن است
مادر ای کهکشان آئینهها
دستهای تو شطّ خورشید است
در طلوع نگاه خسته ی تو
برق رنگین کمان امید است
مادر ای آفتابِ هستی بخش
زیر پایت بهشت جاوید است
دامن پاکت ای فرشته ی مهر
باغ آئینه گونِ توحید است
بر لبانت شکوفه های دعا
می شکوفد سحر، به بانگ اذان
روی رخساره ات، ستاره اشک
می دود با تلاوت قرآن
می کند پُر، فضای خانه ز عطر
گل سجاده ات، به وقت نماز
بانگ «الله اکبر» ت در دل
بشکفاند شکوفههای نیاز
او در سال ۱۳۸۲ در حالی از میان ما رفت که در همان سال به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران هم معرفی شده بود.
آتش نی، ستیغ سخن، قیام نور، سمند صاعقه، چهارده نور ازلی و قانون عشق، بخشی از آثار مرحوم نصرالله مردانی است که در میان ما به یادگار مانده است.
او همچنین برای اثر جاودانه خود یعنی کتاب «خون نامه خاک»، برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران هم شد.
و این روزها که جشنواره شعر انقلاب اسلامی در ایستگاه ششم خود است تا مقام ادبی او را پاس دارد، ما هم به روح بلندش درود میفرستیم و این رباعی حماسی از او را، حُسن ختام گفتار خود میکنیم:
بر دوش زمانه، لحظهها سنگین بود
خورشید و زمین و آسمان غمگین بود
از خون و گل و شکوفه، تابوت شهید
بر موج بلند دستها، رنگین بود