«اسدالله صدیقی» جانباز ۶۰ درصد دفاع مقدس:

هیچ وقت از نبود پایم ناراحت نشده‌ام

انتهای شب که عملیات هنوز عملیات ادامه داشت به درگیری ادامه می‌دادیم وقتی راه می‌رفتم احساس می‌کردم که پای چپم کوتاه‌تر شده است، چون ترکش دقیقا به وسط زانوی من اصابت کرده بود.
کد خبر: ۲۲۰۱۵
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۶ - 21June 2014

هیچ وقت از نبود پایم ناراحت نشده‌ام

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از ساجد، اسدالله صدیقی در سال 1341 در آبادان متولد شد. مدتی را به همراه خانواده در کویت زندگی کرد و دیپلم اقتصاد خود را از ساری اخذ کرد. وی در دوره نوجوانی به همراه دیگر مردم آبادان در مقابل نیروهای بعثی مبارزه کرد و نهایتا در سال 62 از طریق ارتش به خدمت سربازی اعزام شد. صدیقی در عملیات های متعددی از جمله بدر و قادر حضور داشت و چندین بار نیز دچار مجروحیت شد. ماحصل حضور 21 ماهه وی در جبهه، اصابت ترکش گلوله ی توپی است که منجر به قطع پای راستش می شود. روایت های خواندنی وی از دوران دفاع مقدس و زندگی اش ما بر این داشت تا بخشی از آنها را در قالب این مصاحبه منتشر نماییم.

با گلوله نیروهای ساواک، دست یکی از دوستانم قطع شد

ـ زمان انقلاب 16 سال داشتم که در آبادان زندگی می کردیم و در اغلب درتظاهرات شرکت می کردم. گرچه خانواده ام و مخصوصا پدرم، با فعالیت های انقلابی مخالفت می کردند اما از طریق دوستانم در زمانی که در آبادان زندگی می کردیم، وارد عرصه تظاهرات و جریانات انقلاب شدم، بیشتر شب  برای تظاهرات می رفتیم و به یاد دارم حتی شب ها هم نیروهای ساواکی و گارد شاهنشاهی در خیابان ها حضور داشتند و تیراندازی می کردند حتی به یکی از دوستانم که باهم بودیم تیراندازی کردند و دستش قطع شد. در حال فرار بودیم که تیر به دستش اصابت کرد و قطع شد. دستش را بستیم و متواری شدیم. دوران انقلاب با همین اتفاقات و شور و حال جوانی در آبادان سپری شد. به دلیل اقتضای سنی، آنطور نبود که حضور مداوم در حوادث انقلاب می داشتم اما تا جایی که می توانستیم به همراه دوستانم کارهای مبارزاتی انجام می دادیم.

مردم با شرایط جنگی آشنا نبودند

قبل از خدمت و اعزام رسمی به جبهه، در دوران تحصیلات متوسطه با مسائل جنگ درگیر بودم و چون در آن سالها حضور در کلاسهای درس آزاد بود، برای همین مشکلی نداشتم و مدام درحال رفت و آمد بودم. به این دلیل که آبادان متولد شده بودم و در آنجا هم زندگی می کردیم، در وسط معرکه حضور داشتم البته به دلیل اختلاف نظرهایی که با خانواده ام داشتم، مجبور شدم به تنهایی در آبادان بمانم و آنها آبادان را ترک کردند و به ساری مهاجرت کردند. در اوایل جنگ،  آشنایی خاصی با جنگ نداشتند و نمی دانستند در شرایط حمله و یا بمباران چه عکس العملی از خود نشان بدهند و همین موضوع باعث شد تلفات سالهای ابتدایی جنگ تحمیلی، بسیار شدیدتر از سالهای پایانی بوده است. بعد از محاصره هم به آبادان رفتم و چون دیپلم را در ساری اخذ کردم، از همانجا اعزام به خدمت اعزام شدم و در سال 62 به نیروی زمینی ارتش رفتم که دوره عمومی را در تهران – خیابان پاسداران گذراندم و دوره تخصصی توپخانه را نیز در دانشکده نیروی زمینی ارتش در اصفهان طی کردم. البته در حین آموزش خدمت نیز 2 مرحله مجروحیت داشتم.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار