شهیدی که خط شلمچه را حفظ کرد

حدود 40 سال سن داشت. تیر توی حلقش خورده بود. شهادتش باعث نجات و حفظ خط شلمچه شد. فریاد عمیق جواد دلهای ما را متوجه خدا کرد روحیه مقاومت و ایستادگی رزمندگان را تقویت کرد. خدا صدای جواد را شنید و به وی لبیک گفت و پذیرفته درگاه الهی شد و در این عملیات به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۲۰۷۰۴
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۳ - 21February 2017

به گزارش خبرنگار  دفاع پرس  از اصفهان، کربلای 5 یکی از جمله مهمترین و سرنوشت سازترین عملیات های دوران دفاع مقدس است. عملیاتی که رزمندگان اسلام با تمام توان و اراده توانستند در برابر دشمن تا بن دندان مسلح و با وجود همه موانعی که در برابرشان وجود داشت مقابله کنند.

جنگ نکته های بسیاری دارد و یکی از نکته ها ثبت شهادت و رزم شهدا در دوران جنگ است.

در این مجال به مناسبت سالگرد عملیات پیروزمندانه کربلای 5 با محمد احمدیان یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است گفتگویی را ترتیب دادیم که شرح آن در زیر می آید:

 شهید قدرت الله حسین زاده رزمنده ای دائم ذکر

قدرت یکی از رزمنده های دفاع مقدس از شهرهای اطراف مبارکه اصفهان بود که در جبهه حضور یافت. بسیار ساکت وگوشه گیر بود و خیلی وارد جمع نمی شد.

با این که سن کمی داشت اما همیشه تسبیح به دست داشت و دائم در حال ذکر گفتن بود. چنان غرق در این کار بود که یک بار با خنده به وی گفتم بچه چرا مثل پیرمردها  همیشه تسبیح به دست هستی؟ بیا و با ما در جمع حضور داشته باش و تنها یک گوشه  ننشین. حتی صدای فرمانده گروهان را درآورده بود، یک روز آمد پیش من و گفت: چرا با وی فوتبال بازی نمی کنید، برو بین چرا این نوجوان گوشه گیر است. در جمع  خودتان وی رابپذیرید و به بازی بگیرد. حتی وقتی به زمین فوتبال آمد دیدم تسبیح به دستش است.

تقریبا 2 سال درگیرتسبیح قدرت بودم، همیشه حتی سرسفره غذا هم تسبیح به دست بود. در وداع آخر قبل از  عملیات کربلای 5 دیدم بازهم  تسبیح به دستش بود، باتندی گفتم قدرت قسمت می دهم  تسبیح را در این حال رها کن قسمش دادم قدرت تورا قسم به حضرت زهرا(س) قضیه چیست؟

قدرت گفت: کار امروزم نیست،عمری است دارم می گویم «السلام علیک یا اباعبدالله» سلام می دهم. خداحافظی کرد و رفت. مرحله سوم محاصره شدیم خیلی عجیب  بود تا شب محاصره قدرت الله را ندیدم وقتی از حلقه بیرون آمدیم عقب سمت چپ خاکریز سرتا پایش خاکی بود نگاه کردم دیدم تیر توی سرش خورده؛ دویدم از خاکریز پایین؛ وی شهید شده بود.

کنارم دکتر علیرضا حیدری بسیمچی بود. نزدیک قدرت  که رسیدم دیدم صورت و سرش غرق به خون است. با  آستینم خونها را ازچهره اش پاک کردم. چشمش می رفت سفید شود صدایش می زدم وی دوباره برمی گشت تا این که دفعه آخری نگاه به آسمان و لبخند زیبایی برروی لبش نقش بست و ذکری که با تسبیح دستش یک عمر گفته بود برلب ،«السلام علیک یا اباعبدالله» را گفت به شهادت رسید.

 
روایت شهدای کربلای 5 

رحیم یخچالی و رازی که به حسین خرازی نگفت

در کربلای 5 هرشب عملیات داشتیم. در این  محور عقب کشیده بودیم و در داخل حلقه محاصره افتادیم. رحیم یخچالی از گردان کمیل لشکر امام حسین (ع) اصفهان بود که پس از هادت جنازه اش را به عقب برگرداندیم.

حسین خرازی با رحیم یخچالی صحبت می کرد، عراقی ها از چپ و راست برسر نیروهای رزمنده آتش می ریختند.

خرازی به من گفت: محمد بلند شوید بروید پیغام را برسانید، هر تعداد نیرو که مانده به سمت لشکر ثارالله کرمان ببرید یا به  عقب برگردید و از یکدیگر فاصله بگیرد. حسین خرازی گفت بروید بینید چند نفر نیرو داریم.

من و «کریم حسینی» غلت می خوردیم روی زمین تا ببینم آیا کسی زنده هست؟به هر کسی می رسیدیم صدا می زدیم برادر. هرکسی جواب می داد می گفتیم فاصله ات را زیاد کن اغلب بچه ها جواب ندادند شهید شده بودند.

به رحیم گفتم: کسی که زنده نیست. گفت می دانم خوب به حسین خبر بده. گفت: نمی توانم. دلم نمی آید  به حسین (خرازی ) بگویم اینجا چه خبراست. من به حسین(خرازی ) خبر را دادم. گفت: اگر واقعا نمی شود؛ بلند شوید به عقب برگردید. این نکته که یادم می آید نفسم بند می آید. یک رزمنده تا کجا فکر فرمانده اش را در موقعیت جنگی می کند که نگویید همه نیروهایت شهید شده اند و کسی را برای ادامه جنگیدن نداری.

گفتم رحیم بیا به عقب برگردیم گفت: محمد جواب مادر این بچه ها را چگونه بدهیم؟ (این رزمنده هایی که این جا شهید شدند) من خیلی ناراحت شدم و به هم ریختم،ستون عقب آمد. پشت سرهم بچه های کرمان (حاج قاسم ) رسیدند.

خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) و رزمندگان لشکرش با هم رسیدند در این لحظه ما از چهارطرف در محاصره دشمن قرار گرفتیم، رگبار،آتش و گلوله ازچهار طرف به سرمان می ریخت.

رحیم به من گفت: محمد همین جا بنشین، امروز در بهشت خدا باز شده است و رزمندگان را بی حساب و کتاب وارد بهشت می کنند. لحظه آخر تیر به پایش خورد و نتوانستیم وی را به عقب  منتقل کنیم. بین ما و عراقی ها ماند و شهید جمشید  نیک خواه رفت تا رحیم را  بیاورند. عراقیها فهمیدند آن شخص که وسط افتاده برای ما خیلی عزیز و مهم است رحیم را به آتش بستند و به شهادت رسید.

نیک خواه تیر خورد افتاد و روی رحیم جنازه اش ماند بعد از یک ماه جنازه را آوردند.از بس آتش ریختند روی جنازه اش(پاره پاره ) شده بود همین  رزمنده ای بود که دلش نمی آمد  به فرماندهش بگوید.

دونکته برایم خیلی مهم است؛رزمنده ها شهید شده بودند دلش نمی آمد به فرمانده اطلاع بدهد دیگر این که چگونه به عقب  برگردم و جواب مادر شهدا را بدهم خودش هم ماند و وارد بهشت شد.

 
 روایت شهدای کربلای 5
 

محمود مظاهری و ارتباط با روضه حضرت زهرا(س)

 صبح عقب نشینی شد و عراقیها به دنبال ما آمدند. جنگ خیلی سخت شده بود؛ یعنی تک تیراندازهای  عراقی همین که رزمنده ای بلند می شد سریع با گلوله مستقیم سرش را می زدند. کسی جرات نمی کرد تانکها را بزند.

چاره ای نبود یا باید فرار می کردیم یا کشته می شدیم. تمام رزمندگان در خاکریز از شدت آتش دشمن پناه گرفته بودند. کسی جرات نمی کرد، سرش را بلند کند صدای تانک  های عراقی را می شنیدیم. یکی باید سکوت و جو آرام  را می شکست. در همان وضعیت شنیدم یکی از  رزمندگان بلند بلند  الله اکبرمی گوید، الله اکبرگفتن در جبهه عجیب و غریب نبود(خدایا تو شاهدی به آنچه می گویم) فریاد می زد، همه الله اکبر می گفتند اما در این شرایطی بود که انفجارها و فعالیت تک تیراندازهای بسیار نزدیک بود و هر لحظه امکان خوردن گلوله می رفت.


 
 روایت شهدای کربلای 5
 
نگاه کردم دیدم جواد کبیری است که دارد الله اکبر می گوید. باور کردنی نبود. در آن شرایط که کسی جرات نمی کرد سرش را از سنگر بالا بیاورد جواد بالای خاکریز ایستاده دوپایی روی سر سنگر و الله اکبرگویان از رزمندگان آرپیجی می خواست، آرپیجی را گرفت و شلیک می کرد. این کار جواد به همه رزمندگان خط روحیه داد و همه الله اکبرگویان روی سر خاکریزها رفتند و با روحیه ای که رزمندگان گرفتند عراقی ها به عقب برگشتند.

حدود 40 سال سن داشت. تیر توی حلقش خورده بود. شهادتش باعث نجات و حفظ خط شلمچه شد. فریاد عمیق جواد دلهای ما را متوجه خدا کرد روحیه مقاومت و ایستادگی رزمندگان را تقویت کرد. خدا صدای جواد را شنید و به وی لبیک گفت و پذیرفته درگاه الهی شد و در این عملیات به شهادت رسید.

گفت‌وگو از محدثه هاشمی زاده

انتهای پیام/191

نظر شما
پربیننده ها