گلستان جعفریان:
نباید در ادبیات پایداری به سمت قالبهای تخیلی برویم
نویسنده کتاب «همه سیزده سالگیام» گفت: در عرصه ادبیات پایداری نباید به سمت قالبهای داستانی یا تخیلی برویم، ادبیات دفاع مقدس آنقدر پربار است که باید خاطره نگاری کنیم؛ اما خاطره نگاری هدفمند که خواننده وقتی از پای کتاب بلند شد، به چالش کشیده شود و برایش جای پرسش باشد.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، کتاب «همه سیزده سالگیام» دربردارنده خاطرات «مهدی طحانیان» از دوران اسارت تا آزادی است. نویسنده، در این اثر تلاش دارد تا ضمن نشان دادن تحولات فکری یک آزاده، زندگی او را به تصویر بکشد. برای آشنایی بیشتر با این اثر، به سراغ «گلستان جعفریان» نویسنده کتاب رفتیم که متن این گفتوگو را در زیر می خوانید:
در کتاب «همه سیزدهسالگیام» خاطرات از زبان «مهدی» بازگو شدهاند. چرا در خصوص کتابهای دفاع مقدس سبک خاطره نوشت مخاطبپسند تر بوده است؟
خاطرهنویسی صرف، کتابهای دفاعمقدس را به چالش کشانده و در واقع کسالتآور کرده است. اینکه صرفاً خاطرات را کنار هم بچینیم، بنویسیم و ندانیم چه نتیجهای میخواهیم بگیریم؛ یک ضعف است. در واقع در بحث خاطرهنگاری و ادبیاتپایداری وقتی موفق هستیم که خاطرهنوشتهای ما هدفمند باشند؛ حتی اگر آن فرد برایمان بهصورت پراکنده و بیهدف، سرگذشت را تعریف کرده باشد. متاسفانه خاطرهنگاری در ادبیات پایداری، هدفمند نیست و خاطره صرف است و این کتابها، ادبیات پایداری را آسیبپذیر میکند که باید مراقب آن باشیم. اما اگر بخواهیم از حسنهای این ادبیات بگوییم، باید اشاره کنم که ما یادگارانی از آن دوران داریم؛ بهخصوص آزادگان که میتوانند واقعیات را بیان کنند و این بیان، کار را جذابتر میکند. ما در عرصه ادبیات پایداری نباید به سمت قالبهای داستانی یا تخیلی برویم، ادبیات دفاع مقدس آنقدر پربار است که ما باید خاطره نگاری کنیم؛ اما خاطره نگاری هدفمند که خواننده وقتی از پای کتاب بلند شد، به چالش کشیده شود و برایش جای پرسش باشد.
به دلیل همین هدفمندی است که مقدمه شما با انبوهی از سؤالات آغازشده است؟
من در همه کتابهایم، تکلیف خواننده را در همان مقدمه کتاب روشن میکنم. درواقع میگویم که تو در این کتاب با چه چیزی مواجه هستی. حالا میتوانی برای خواندن، آن را انتخاب کنی. در کتابهای جنگ ما بهخصوص در «خاطره»، خواننده در مقدمه تکلیفش با کتاب روشن نیست و نمیداند در این کتاب با چه چیزی روبرو خواهد شد و جواب کدام پرسش را میگیرد. کدام هدف قرار است تقویت شود و چه چیزی نادرستیاش اثبات خواهد شد؟
در فصل آخر کتاب، پسر 13 ساله داستان بعد از شنیدن خبرقطعنامه 598 خوشحال نمیشود. در واقع بعد از آنهمه پرسش در مقدمه، در فصل انتهایی خواننده دوباره با یک سؤال دیگر مواجه میشود؟
این سؤال برای من دردناک است و دوست دارم اگر بتوانم در خاطرات آزادگان این پرسش را جواب دهم، در این صورت احساس میکنم بارم سبک شده است. جامعه ما نمیداند چرا این بچهها وقتی حرف آزادیشان میشود گریه میکنند؛ آنهم نه از سر خوشحالی بلکه از سر ناراحتی و نمیخواهند آزاد شوند! در حقیقت همانطور است که شما گفتید. آخر کتاب «مهدی طحانیان» با یک سؤال دیگر تمام میشود. تمرکز من در این کتاب بر آن بود که به این سؤال پاسخ بدهم که چرا یک 13 ساله به جنگ میرود؟ ولی الآن من کتابی را در دست دارم که سؤال آخر کتاب «مهدی طحانیان» را پاسخ میدهد که چرا اسرا دوست نداشتند آزاد شوند. من ترجیح میدهم پاسخ پرسش شما در کتاب آینده من جواب داده شود.
کتابی که در دست دارید در رابطه با کدام یک از شخصیتهاست؟
کتاب جدید من که پاسخ سؤال آخر کتاب «مهدی طحانیان» را میدهد در رابطه با یک بانوی اسیر به نام «فاطمه ناهیدی» است. من سراغ یک دختر جنگزده نرفتم، سراغ «فاطمه ناهیدی» رفتم که قبل از انقلاب به سفر کانادا رفته است، دور اروپا را گشته و پدرش از او خواسته بوده تا خارج از کشور بماند و به تحصیلاتش ادامه دهد ولی این دختر انتخابگر برمیگردد و در ایران تحصیلاتش را در رشته پیراپزشکی ادامه میدهد و خودخواسته انتخاب میکند که در خط مقدم جنگ قرار گیرد. مسلماً برای من سؤال بود که این زن انتخابگر با اینهمه محدودیت در نگاه دینی و فرهنگی چطور به جنگ میرود و فکر این را نمیکند اگر من اسیر شدم چه اتفاقی قرار است بیافتد و چطور با آن مواجه میشود. میخواهم بدانم یک زن آرمانگرای مذهبی چگونه انتخاب میکند و البته سوالات دیگر...
برخی منتقدان میگویند که در عرصه ادبیات پایداری به تکرار رسیدهایم. شما هم همیننظر را دارید؟
من حس میکنم زندگی من با آدمهای جنگ آمیختهشده و با آنها گره خوردهاست. من در عرصههای دیگر نوشتههای بسیاری دارم؛ ولی وقتی با این آدمها آشنا شدم احساس کردم قلم من قرار نیست در جای دیگر بنویسد و موضوعات دیگر در مقابل رنجهایی که آنها کشیدند محلی از اعراب ندارد. اگر در خاطرات پایداری با سؤال و عمیق وارد شوید؛ حتماً جواب سوالها شما را میگیرد و نمیتوانید از آن جدا شوید. من هم همان حس «مهدی» را موقع آزادی دارم. من هم با شخصیتهای کتابهایم پوست میاندازم و با گریههای آنها گریه میکنم. در واقع یکجور رنج خودخواسته و خوشایند است که باعث میشود شما بزرگ شوید، دغدغههای متفاوت داشته باشید و از زندگی مادیگرایی و مدرن بیرون بیایید. من هنوز بعد از 20 سال دوستش دارم و به من احساس بالندگی و نشاط میدهد.
فکر نمیکنید به تکرار برسید؟
خودم هم نگران این موضوع هستم؛ ولی عجیب است که وقتی سراغ نفر بعد میروم میبینم که این اتفاق رخ نداده است. شاید یک روزی به تکرار برسم اما احساس میکنم تا آرمان گرایی به تکرار نرسیده امکان ندارد در ادبیات جنگ هم به تکرار برسیم. چون اصلاً محور ادبیات پایداری ما آرمانگرایی است. آرمان هم همیشه برای انسان تازه است.
منبع: روزنامه حمایت