گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ در قسمتهای پیشین سلسله نوشتار «از انقلاب فرهنگی تا ولنگاری فرهنگی» به مفاهیمی چون «خنثی و سترون بودن تولیدات فرهنگی»، «اسلامی بودن و غیر اسلامی بودن»، «خنثی بودن در فرهنگ» و «بومی شدن روشنفکری» اشاره شد. در چهارمین بخش از این مقاله، بازتاب دستاوردهای انقلاب به وسیله رسانههای انقلاب از منظر مقام معظم رهبری بررسی خواهد شد.
رسانههایی که باید آیینه باشند، خشت خام هستند
در هر کشوری که انقلابی صورت میگیرد، رسانه آن کشور تبدیل به ابزاری برای تثبیت، تحکیم، صدور و بازتاب دستاوردهای انقلاب آن کشور میشود، در حالی که در ایران بعضی از رسانهها طور دیگری عمل میکنند. آنها با سیاهنمایی و وارونهنمایی به جای نقد انقلاب به منظور بیان مفاهیم و آسیب شناسی راههای انتقال آن، راه دیگری میروند. اگر هم انقلاب را با نقد مغرضانه بازتاب ندهند، نسبت به آن بیطرف میمانند.
هنرمند ایرانی چگونه میتواند بیطرف بماند؛ وقتی همه نیروهای فرهنگی علیه کشور او صف آرایی کردهاند. در مقابل اگر نیروهای انقلابی وارد کار فرهنگی نشوند، کجا باید بروند. کسانی چون «فرجالله سلحشور» خارج از جرگه مدافعان حرم نیستند.
سلحشور در زمانهای که کشیشان ملحد ضد مسیح، قرآن آتش میزنند؛ قصص قرآن را به تصویر میکشید. از یاد نبریم که مقام معظم رهبری با همه تسلطی که بر زبان قرآن دارند، درباره تئاتر «ایوب پیامبر (ع)» فرمودند: «این نمایش منجر به فهم و تفسیر تازهای از حضرت ایوب (ع) در من شد».
این حرکت انقلابی فرجالله سلحشور که تا لحظه آخر زندگی فرهنگیش قطع نشد، باید الگوی فرهنگ انقلاب اسلامی باشد؛ با این تفاوت که این زبان باید به روز و تقویت شود. متاسفانه در نظر بعضیها از انقلاب گفتن، ارتجاع و تحجر محسوب میشود.
این گروه هر چند در صف معاندان نظام نیستند، اما به دلیل ترس از رانده شدن از کاخهای جشنواره و فرشهای قرمز و حلقههای روشنفکری که جهل مرکبی بیشتر نیستند، نسبت به انقلاب، خنثی و بیطرف عمل کرده و به این بیطرفی تفاخر میکنند؛ حال آن که نظام فرهنگی آمریکا از همان ابتدای تصرف غاصبانه سرزمین سرخپوستها در جهت تطهیر و بازتاب تمدن دروغین خود حرکت کرده است. هالیوود همیشه شخصیت «سرخ پوست» را نیرویی شیطانی، وحشی، غاصب و گریزان از تمدن معرفی کرده است.
ضربالمثل «سرخ پوست خوب، سرخ پوست مرده است» را نظام سینمایی آمریکا به عنوان یک اصل در دنیا معرفی کرده است. همان کاری که صهیونیستهای نژادپرست در فلسطین در حال انجام آن هستند، مهاجران یهودی اروپایی در سرزمین سرخپوستها به سرانجام رساندند.
تاسف انگیز اینکه آنها با ابزار فرهنگی خود و با زبانی دروغین در انتقال دستآوردهای خود هستند، اما در کشور ما، انقلاب اسلامی کمترین سهم را در بازتاب آن دارد. تاسف انگیزتر اینکه امثال مخملبافها، نادریها، قبادیها و ... که بدترین تهمتها را به نظام و رهبری وارد میکنند؛ الگوی فرهنگی عدهای شدهاند و برای رفع ممنوعیت ورود آنها پشت تریبون دشمن میایستند.
شفاف سازی ابلهانه مخملباف نسبت به دارایی مقام معظم رهبری که حتی دشمنان انقلاب را هم به خنده وا داشته یکی از نمونههای اقدامات فرهنگی معاندان نظام است.
مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان صدا و سیما با معظمله در توضیح نمایش پیشرفتها و دستاوردهای انقلاب در فیلمها فرمودند:
«گاهى چیزهایى مشاهده مىشود که انصافاً سزاوار نیست. مدتى پیش، به مناسبت سالگرد پیروزى انقلاب، تلویزیون را نگاه مىکردم. برنامهاى بود که از پیشرفتهاى انقلاب تعریف مىکرد. دیدم فیلمى که نشان داده مىشود، به هیچوجه پیشرفت و سازندگى را ترسیم نمىکند.
مثل این است که فرض کنید سرپرست بچه یتیمى، در مقابل کسانى که اعتراض مىکنند،
بگوید من واقعاً به این بچه خیلى کمک مىکنم؛ اما در همان حالى که این حرفها را
مىزند، گوش این بچه را هم همینطور بپیچاند! به او متذکر مىشوید. درست است که مىگویید
من حمایت و کمک مىکنم، اما عملت خلاف گفته تو را ثابت مىکند؛ یعنى آنچه که در
واقع وجود دارد و چشم مىبیند، با زبان تطبیق نمىکند. من دیدم که این تلویزیون،
همین کار را کرده است؛ یعنى از چیزهاى بىربطى فیلمبردارى کرده، آنها را نشان مىدهد
و درعینحال از پیشرفتهاى انقلاب هم مىگوید! آیا واقعاً پیشرفتهاى انقلاب همین
موارد است؟
این همه کار در طول دوران انقلاب شده است. ما در آموزش و پرورش، در کارهاى جادهسازى، در مدرسهسازى، در عمران روستاها و در شهرهاى مختلف، الى ماشاءاللَّه از این قبیل داریم؛ اینها را نشان بدهید. به نظر من، آنطور کارها ـ نمایش ضعف انقلاب ـ موذیانه است. باید نقاط زیباى نظام را، چه در رادیو و چه در تلویزیون، روشن کنند و نشان بدهند.»
هر چند رهبر انقلاب جملات بالا را خطاب به مدیران صدا و سیما بیان داشتند، اما این نقد به همه رسانهها اعم از سینما، تئاتر، کتاب و روزنامهها قابل تعمیم است؛ نه تنها در سینما به عنوان رسانهای همه گیر، که در کتابهای درسی دانشآموزان راجع به انقلاب و دشمنی دشمنان انقلاب چیزی پیدا نمیشود. هنوز سوال «ابوالقاسم طالبی» درباره اینکه چرا به نقش دولت انگلیس در قحطی ایران در کتابهای درسی ابتدایی تا دانشگاه اشاره نشده است، بی پاسخ مانده است.
وقتی دانش آموزان تا این حد نسبت به انقلاب و انقلابیگری بیگانه هستند چگونه میتوان به آینده فرهنگی ایران خوش بین بود. این دانشآموزان قرار است سکان کشتی فرهنگی کشور را به عهده بگیرند و معلوم نیست آنها نسل آینده را به کدام ساحل نجات خواهند کشاند؟
در اینجا نقش «جشنواره عمار» بیشتر به چشم میآید، اما چگونه میشود یک جشنواره بتواند به تنهایی فرزندان ما را به ساحل سلامت برساند وقتی همه نیروهای انقلابی با همه توان این جشنواره را حمایت نکنند و اقدمات مشابه «جشنواره عمار» را انجام ندهند؟ در کنار عمارهای بصیر، ابوذرهای زبان آوری نیز نیاز است، تا مالکهای شهید انقلاب و دفاع مقدس و حبیبها و وهبهای مدافع حرم شناخته شوند.
اگر آنها برای مانایی انقلاب از جان گذشتند، ما نیز که در جبهه فرهنگی ایستادهایم بدون هراس از سرزنش عمرو عاصها برای پویایی انقلاب و بازتاب آن وارد میدان شویم. مردم امثال «سلحشورها» را از یاد نمیبرند، اما «کیارستمیها» با همه تاثیری که بر جریان سینمای ایران و جهان داشتند، در حافظه مردم نمیمانند. باید برای حفظ نظام و بازتاب آن سلحشورهایی به مراتب بزرگتر و زبانآورتر تربیت کرد که البته کار سختی نیست که نتوانیم انجام دهیم.
انتهای پیام/ 161