به گزارش دفاع پرس از مشهد مقدس، سردار شهید غلامرضا سمایی از فرماندهان توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از یادگاران دفاع مقدس بود که به منظور ماموریت مستشاری، در جبهه مقاومت حضور پیدا کرده بود. وی در پنجم آبان سال جاری مزد اخلاص خود را از حضرت حق گرفت و در جوار قرب الهی آرام گرفت.
متن زیر دلنوشتهی یادگار این شهید والامقام است که در رثای پدر شهیدش با خمیر مایه اشک و آه نگاشته است.
واژهای گرم و دوست داشتنی که تکرار آن قلب خستهی مرا تسلی میبخشد. پدر جان کاش میشد تمام دنیا را از من میگرفتند و به جای آن فقط یک لحظه میتوانستم چشم در چشمان آسمانی تو بدوزم و یا لا اقل تو میتوانستی یکبار دیگر مرا در آغوش بگیری و دست نوازش بر سرم بکشی.
ای کاش تو در کنار ما بودی، خودت را میخواهم، نه قاب عکس بر روی دیوار و بر کوچههای شهر را. هیچ چیز برایم پدر نمیشود. پدر جان ای کاش از سفری که رفته بودی برایم سوغاتی دیگر جز پیکر ترکش خوردهات میآوردی. ای که مزارت در حرم رضوی تنها دلخوشی عصر پنجشنبههای من است. تو که آسمانها را زیر بال و پر گرفتی، چرا به کوچههای دلتنگی من سری نمیزنی.
چه میشد اگر میآمدی و دستهای من غبار غربت را از پیراهن خاکی تو میتکاند. اگر چه نیستی تا مثل بقیه پدران دخترت را در آغوش بگیری اما من هر روز قاب عکس تو را پاک میکنم و در آغوش میگیرم.
پدرجان! من چهرهی زیبای تو را بارها و بارها در سایه روشن منورها در خواب دیدهام. در خواب دیدهام که نوار سبز یا زینب(س) را بر پیشانی داری و به من لبخند میزنی و میگویی دختر بابا صبور باش.
پدر جان! سخت میشود از تو نوشتن وقتی قرار بر قرار بود، نه بر بیقراری. شهادت را نه در جنگ، بلکه در مبارزه میدهند ما هنوز شهادت بی درد میطلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمیدهند. شهادت برای مردانی که روح بزرگشان در کالبد گلین وآلودهی دنیوی نمیگنجد اهلی من العسل خواهد بود.
دلم برای همه مهربانیهایت تنگ شده است. دلم برای عشق تنگ شده است .... برای بابا