نقد نمایش/ 2

روایت فروپاشی خانواده در جزیره‌های پراکنده جامعه

«جزیره» داستان خانواده فروپاشیده ویرانی است بدون امیدی به بهبود روابط اعضای آن؛ اما این نمایش نه فقط یک خانواده که همه جامعه را به نقدی مغرضانه کشانده است.
کد خبر: ۲۲۲۹۳۶
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۱ - 22January 2017

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ نمایش «جزیره» در دومین روز برگزاری جشنواره تئاتر فجر به کارگردانی «سعید دشتی» روی صحنه رفت. این نمایش که از استان البرز به بخش صحنه‌ای راه یافته بود؛ به موضوع خانواده پرداخته است. از این نظر «جزیره»، اثری قابل تامل است، اما اینکه چقدر در این مسیر خوب پیش رفته است یا نه؟ مورد بحث این نوشتار است.

تلاش برای زخمی ناسور

«جزیره» در قامت یک اثر نمایشی روایتی از خانواده‌ای است که در آستانه پاشیده شدن قرار دارد. تلاش اعضای خانواده برای جلوگیری از این رخ داد به نتیجه نمی‌رسد؛ چرا که تک‌تک اعضای این خانواده کم جمعیت در نابودی آن سهیم هستند.

«شیرین» دختر به ظاهر سرخوشی است که با ساخت عروسک می‌خواهد کمک خرج خانواده باشد، اما نه تنها این کار را نمی‌کند که بخش زیادی از درآمد خود را به «سامان» داده است. سامان دوست شیرین است که هیچ کس از رابطه آنها خبر ندارد. این رابطه آن قدر افسار گسیخته است که شیرین سامان را بارها به خانه آورده است.

سامان قرار است به خواستگاری شیرین بیاید یعنی باید بیاید؛ چرا که شیرین از او باردار شده و شیرین برای جلوگیری از ریختن آبرویش به سامان باج می‌دهد.

فروپاشی خانواده در جزیره ‌هایی پراکنده 

«مهناز» خواهر شیرین و «فرهاد» نیز گذشته شبیه شیرین و سامان دارد. مهناز علی‌رغم رضایت پدرش«آقا» با فرهاد ازدواج می‌کند که در ادامه می‌بینیم برای ازداوج با فرهاد که پنج سال از او بزرگ تر است، فرار می‌کند. فرهاد هم معتادو  دزدی است که همسرش را کتک می‌زند.

«سیاوش» پسر خانواده نیز ثبات اخلاقی ندارد. سیاوش معتادی است که دست‌فروشی می‌کند، آدم کشته و درآخر دختری به نام «سارا» را از آرایشگاه می‌دزدد، آن هم درحالی که سارا لباس عروسی با مرد دیگری را بر تن دارد.

آقا نیز اوضاعی بدتر دارد، او معتادی است که با همه ادعایش برای سرپا نگه داشتن خانواده در نابودی آن نقشی مهم دارد.

در «جزیره» هیچ امیدی برای بهبودی اوضاع وجود ندارد. حتی آدم‌های بیرون نمایش مثل سارا که حاضر شده با سیاوش ـ آن هم در شب عروسیش با مرد دیگری ـ فرار کند نیز، در سراشیبی سقوط هستند.

«جزیره» بخشی از جزیره‌ای بزرگتر به نام جامعه است. به این جامعه هم مثل خانواده آقا، امیدی نیست. ترسیم چنین شمایی از جامعه در شاکله خانواده‌ای مضمحل اگر مغرضانه نباشد، با واقعیات فاصله زیادی دارد. کارگردان حتی یک شخصیت مثبت یا خاکستری طراحی نکرده که تماشاگر بتواند احساس راحتی کند. حتی دلیل این اضمحلال را نیز ارائه نمی‌کند. معلوم نیست دلیل این فروپاشی و بی‌اخلاقی چیست؟

فروپاشی خانواده در جزیره ‌هایی پراکنده 

در قسمتی از نمایش آقا و شیرین مشغول دیدن یک سریال ترکیه‌ای از ماهواره هستند ضمن دیدن آن متوجه می‌شویم که سریال درباره خیانت و عشق‌های هوس‌آلود است. ظاهرا تماشاگر به این نتیجه می‌رسد که دلیل بی‌ثباتی اخلاقی اعضای خانواده ماهواره است.

اما این همه دلایلی نیست که منجر به اوضاعی نابه‌سامان در خانواده شود. هر چند سریال‌های آن چنانی تاثیری منفی بر روابط خانوداه می‌گذارد، اما این تاثیر به این شدت نیست که همه را در باتلاقی غیر اخلاقی فرو ببرد. گویا نظام فرهنگی بیمار، اقتصاد آفت‌زده و سیاست خفقان‌آلود جامعه نه این خانواده که همه خانواده‌ها را دچار سوءاخلاق کرده است.

دعواهای مدام اعضای خانوداه با هم، فریاد کشیدن پسر و اهانت‌های بی‌شرمانه او به پدر، روابط خارج از عرف و منافی عفت، دزدی و قتل نشان از دست رفتن خانواده‌ای است که مقصر آن راس هرم جامعه است. در طول نمایش مدام به گرفتن لوله توالت اشاره می‌شود و تلاش فرهاد و سامان (دقیقا دو شخصیتی که با دختران خانواده روابط خارج از عرف داشته و از بیرون به خانواده تحمیل شده‌اند.) برای برطرف کردن گرفتگی آن اوضاع خانواده را متعفن‌تر نشان می‌دهد.

«جزیره» صراحتا می‌گوید که همه خانواده آقا، دچار کثافاتی شده‌اند که هیچ چیز نمی‌تواند آن را برطرف کند. تنها کاری که می‌شود کرد این است که با اسپری، اندکی از بوی این تعفن کم کنی.

فروپاشی خانواده در جزیره ‌هایی پراکنده 

جدای از مفاهیم تحمیلی که فقط در ذهن صاحب اثر می‌تواند به جواب برسد، فرم نیز، راه به جایی نمی‌برد. رفت و برگشت روایت و شکست خطی داستان آن، دیگر حسنی محسوب نمی‌شود. این شیوه روایت بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته که دیگر به کلیشه‌ای تبدیل شده که استفاده از آن ضعف نویسنده و کارگردان را در توانایی پرداخت درست داستان می‌پوشاند.

اطلاق سیاه‌نمایی به «جزیره» تخفیف به این اثر است؛ چرا که «جزیره» سیا‌ه‌نمایی نمی‌کند، از سیاهی مطلقی حرف می‌زند که وجه عینی ندارد. بهتر است «سعید دشتی» در نگاه غرض‌ورزانه‌اش به خانواده و جامعه تغییر ایجاد کند. شاید خانواده‌های زیادی هستند که دچار بحران اقتصادی هستند، حتی نانی برای سفره هم ندارند، اما از حدود اخلاقی نه تنها رد نمی‌شوند؛ بلکه مانع بی‌ثباتی اخلاقی در میان اطرافیان‌شان هم می شوند.

حال سوال این است، چرا در آثار نمایشی به این سمت نرویم؟ قهرمان کسی نیست که تن به شرایط بدهد و دختری که سهم زندگی مرد دیگری است را برباید. قهرمان کسی است که در شرایط سقوط و تباهی آدم‌های اطرافش به راه صواب برود و آنها را نیز نجات دهد. جامعه ما آنقدر نقاط سفید دارد که سیاهی‌ها را در خود فرو ببرد.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها