از جبهه تا پلاسکو در نمایش «تک‌ گویی‌هایی از جنگ»

«تک گویی‌هایی از جنگ» خوانشی تازه از سال های دفاع مقدس بود که با کمترین امکانات و بیشترین بازخورد، در تماشاخانه استاد مشایخی روی صحنه رفت.
کد خبر: ۲۲۳۷۸۷
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۵ - 28January 2017
از جبهه تا پلاسکو در نمایش «تک گویی هایی از جنگ»
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، نمایش «تک گویی‌هایی از جنگ» نوشته و کارگردانی «صادق چناری» و خوانش «مينا التجائی»، «ثمين ثابت»، «نفيسه ثابت»، «صادق چناری»، «محيا ساعدی»، «افتخار سعيدی»، «رها سلمانی» و «علی يزدان دوست» در تالار استاد مشایخی روی صحنه رفت.

«تک گویی هایی از جنگ»، هشت روایت شامل شش روایت دباره جنگ تحمیلی یک روایت درباره «دنیا فنی زاده» عروسک گردان فقید و یک روایت درباره یکی از شهدای پلاسکو است.

«تک گویی هایی از جنگ» نمایشی با حداقل امکانات بود که توانست تاثیر بهتری نسبت به اغلب آثار جشنواره فجر بر مخاطب گذاشته  و نشان دهد که نمایش خوب و قابل دفاع ارتباطی به متن های پیچیده و دکورهای گران ندارد.

صادق چناری بعد از اجرای این نمایش یک صفحه از متن نمایشنامه خود را که به حادثه پلاسکو ارتباط داشت برای انتشار در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد.
 
«برادر من کی گفته جرثقیل رو ببری یال شرقی؟ درکی از موقعیت نداری؟ حرف مافوقت رو گوش کن. دیگه بحث نکن با من. کلاه ایمنیت کدوم گوریه!
 
اول سازه رو بکش بالا بعد سنگا. ول کن اون آب پاشو. بذار اون کار خودش رو بکنه. بیسیم رو دم دست بذار که صدات میکنم بشنوی. به دوربینا کاری نداشته باش.
 
پلکان باید مسلط باشه به هدف. اونجوری که گذاشتیش دسترسی ممکن نیست. بیشتر از دو نفر سوار پله نشین. چشمت به نفر جلویی باشه. از خط آتیش فاصله بگیرین.
 
از شیار دوم حمله کنید ببینید جواب میده یا نه. مسیر قبلی رو اگه نتیجه نداده ول کنید خواهش میکنم. بیل رو با شماره بزن‌. عجله نکن.
 
همین جور که سرت بالاس گوش کن به من. اونجا که پنجره ها سالمه رو می بینی؟ همون رو بشکاف لطفا. سه چارتا زخم بزن ولی نذار بیفته. احتیاط کن.
 
اون تیکه رو آویزون شو دیگه. دو سه متر بیشتر نیس. اگه درجه بالاست درخواست آب کن. سرتو بدزد بعد حرکت کن. دود رو هدایت کنید به خارج. ماسکت رو چرا نزدی؟
 
من نور افکن میندازم جلوت. از تو سوراخیه برو تو. با فرزاد کل کل نکن. یه اشاره کن به محسن برگرده. صدام رو نداره. نمی فهمم چی میگی. نقشه رو دنبال کن.
 
حاج خانوم زنگ زد گفتم حالت خوبه. می مردی یه خبر بهش بدی؟ سیما رو قطع کن. بیل شماره سه رو مراقب باش.
 
بین قبرا چرا راه میری؟ همون مسیر رو برگرد و گرنه توبیخت میکنم. چی خورده تو صورتت که شناسایی نمیشی؟ اتیکتت چرا ذوب شده؟ به هرمز بگو اون نصف بدنت کو؟ قسط وام ضروری رو پرداخت کر ی؟ با حاج خانوم خداحافظی کردی؟ چرا حرف نمیزنی؟
 
بیسیم رو چرا چسبوندی بن دستت ؟ درست وایسا دارن عکس میگیرن ازت. نمیخواد فردا بری سر جلسه امتحان. همین که گفتم. درست وایسا دارن عکس میگیرن ازت. جواب حاج خانوم و چی بدم؟ کدوم عکست رو چاپ کنم؟ درست وایسا دارن دی ان ای ور میدارن. خبردار وایسا آبرومون رو بردی. آبرومونو بردی این چه وضع برگشتنه.»

«تک گویی هایی درباره جنگ» پیش از این در  کافه مارکوف با نام های «باران، باروت، بلوط» و «نامه هایی از چنگوله» اجرا شد.

همچنین به زودی این نمایش با فرم و اجرای متفاوتی روی صحنه خواهد رفت.

انتهای پیام/ ۱۶۱
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار