بازخوانی وقایع تاریخی انقلاب در مشهد؛

روایت رهبر انقلاب از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از خاطرات خود در خصوص حرکت­‌های مردمی ضد رژیم ظاغوت در مشهد آورده­‌اند: «مهر یا آبان 1357 من از تبعید جیرفت به مشهد برگشتم. مسجد کرامات بعد از گذشت چند سال مجدداً مرکز تلاش و فعالیت شده بود. تظاهرات مشهد و جاهای دیگر هم آغاز شده بود.»
کد خبر: ۲۲۴۴۷۹
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۰ - 01February 2017
به گزارش دفاع پرس از مشهد، اوج‌گیری فعالیت‌های انقلابی شهر مشهد از خردادماه 1357 همزمان با سالگرد نهضت 15 خرداد 1342 حوادثی به یادماندنی را در تاریخ این شهر به یادگار گذاشت.

در مهرماه سال 1357 این فعالیت‌ها با بازگشت آیت الله خامنه ­ای از تبعید در ایرانشهر، نمود بیشتری یافت. به طوری که آغاز راهپیمایی‌ها و سخنرانی‌ها، مأموران رژیم را در مشهد به وحشت انداخت. اعلام همبستگی فرهنگیان، وکلا، قضات، دانشگاهیان، پزشکان و دیگر نهادها و ادارات؛ تحصن‌های گسترده و چند روزة در سطح شهر مشهد و نیز تعطیلی بازار، هر روز حضور ناچیز و نامشروع رژیم را کم رنگ‌تر می‌کرد.

آغاز ماه محرم در اواخر آبان همان سال، به قیام مردم رنگی عاشورایی داد. مردم خشمگین از سال‌ها جور و بی‌عدالتی رژیم پهلوی با تأسی به قیام خونین سرور شهیدان، آماده بودند تا در راه پیروزی انقلاب از جان نیز بگذرند.

بازتاب‌های گستردة وقایع مختلفی در مشهد و از طرفی حرکت سنجیدة مردم و تلاش مدبرانه رهبران انقلاب در این شهر، نه تنها برگ زینی در تاریخ انقلاب در مشهد ثبت شد بلکه به عنوان فصلی اگر چه خونین و تلخ اما پر افتخار از صفحات تاریخ انقلاب در ایران و در حافظه انقلابیون جهان جاودانه نمود.

به مناسبت فرارسیدن سی­ و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برای بازخوانی وقایع آن دوران به خاطرات قیام مردم مشهد تحت هدایت­ های مقام معظم رهبری و علما بزرگ این شهر خواهیم پرداخت.

مسجد کرامت

«مهر یا آبان 1357 من از تبعید جیرفت به مشهد برگشتم. مسجد کرامات بعد از گذشت چند سال مجدداً مرکز تلاش و فعالیت شده بود.

تظاهرات مشهد و جاهای دیگر هم آغاز شده بود. در مسجد کرامت یک ستادی تشکیل دادیم برای هدایت کارها و مبارزات مشهد. در آن ستاد شهید هاشمی نژاد و برادرمان جناب آقای واعظ طبسی، شهید موسوی قوچانی، شهید کامیاب و یک عده از طلاب جوان با ما همراه بودند.

عجیب این است که نظامی­ ها و پلیس از چهار راه نادری_ که مسجد در آنجا بود_ از ترس هیجان مردم، جرأت نمی­ کردند این طرف­ تر بیایند. این سبب شده بود که ما در مسجد، روز را با امنیت بگذرانیم و هیچ واهمه ­ای نداشتیم که بیایند مسجد را تصرف کنند یا ماها را بگیرند.»

از خاطرات مقام معظم رهبری

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی

فاجعه 23 آذر

فاجعه اصلی، روز 23 آذر بود. آن روز همان چماق به دست­ ها از خیابان بهار و تقی آباد با شعار«جاوید شاه»در حرکت بودند که عده ­ای از داخل بیمارستان شاه رضا شعار«مرگ بر شاه»دادند. چماق دارها هم از در جنوبی وارد بیمارستان شدند. به جان ماشین پزشکان و کادر افتادند. دکتر فتاحی تعریف می­ کند«وارد بخش اطفال شدیم. چون تعداد ما زیاد نبود سربازها پشت سر اینها وارد بیمارستان شدند. ما از داخل باغچه سنگ پرتاب می­ کردیم و آنها از آن طرف می زدند.

ساعت 10 یا 11 شروع کردند به تیراندازی و تانک ها خیابان را بستند من روپوشم را به نشانه صلح نشان دادم و از روی نرده ­ها به افسر گفتم وارد بیمارستان نشوید. گفت برو عکس شاه را بالا ببر تا ما برویم. تا برگشتم رگبار بستند. داد زدم ای ملت بیایید که بیمارستان را به رگبار بستند.»

از آن طرف چماقداران وارد بخش اطفال شدند. اثاثیه بخش را شکستند و شروع کردند به تیراندازی. شیشه­ های شکسته بچه­ ها را زخمی کرد. سنگی روی تخت نوزادی 9 ماهه افتاد و جانش را گرفت. آنها محمد منفرد که برای دفاع از بیماران آمده بود را هم شهید کردند.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

حمله به حرم

26 آبان، مثل روزهای قبل که برای راهپیمایی به حرم می­ رفتیم بعد از سخنرانی آقای خامنه ­ای در مسجد کرامت که پاتوق انقلابیون بود به سمت حرم راه افتادیم. تا حرم، مأمورها مزاحم مردم نمی­ شدند. چون هم از خیل جمعیت انقلابی که همیشه آن دور و ور بود می­ ترسیدند و هم می­ خواستند ظاهر مذهب دوستی خودشان را حفظ کنند.

مردم داخل و خارج حرم شعار می­ دادند که ناگهان مأمورها ریختند توی حرم و شروع کردند به تیراندازی. خیلی ­ها از بیرون به حرم امام رضا(ع) پناه آورده بودند به خیال این که آن جا امن است ولی مأمورها همه را به گلوله بستند.

چهار روز بعد هم این کار را تکرار کردند. چون قبح قضیه ریخته بود. این بار با پوتین ­هایشان تا نزدیک ضریح آمدند و گاز اشک آور زدند.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

شاهنشاه اسلام پناه

آیت الله شیرازی 27 و 30 آبان دو اعلامیه داد و این فاجعه را برای همه افشا کرد. بعد از این هتک حرمت دیگر هیچ حجتی برای روحانیون درباری باقی نمانده بود. در یک اعلامیه نوشته شده بود:«درست همان جایی، خون­ ها را به زمین ریختند که شاه خائن هر سال دوبار می ­آید و با چهره­ای حق به جانب خائنانه می ­ایستد و پلیدترین و حرام­زاده ­ترین مأمورینش را که به لباس مقدس روحانیت در آمده ­اند، با خود یدک می کشد تا به او لقب شاهنشاه اسلام پناه بدهند.»

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

از حرم تا فرودگاه

جمعیت عظیمی فاصله طولانی حرم تا فرودگاه را طی کردند و آیت الله خامنه­ ای و شهید هاشمی ­نژاد در طول مسیر برایشان سخنرانی کردند. اوضاع آن قدر به نفع مردم بود که در گزارش­ های ساواک آمده بود برخی علمای محافظه کار هم همراه دیگر علما و اساتید در صف اول تظاهرات بودند.

مردم عکس ­های امام و دکتر شریعتی و شهدا را بر سر داشتند و شعار«مرگ بر شاه»می دادند. در پایان هم آیت الله واعظ طبسی قطعنامه 9 ماده ­ای خواند که مردم در آن مراجعت امام به ایران و بر کناری شاه و... را خواسته بودند.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

فرار فرمانده نظامی مشهد

آیت الله شیرازی و قمی اعلامیه دادند که «هنوز خون قربانیان بیمارستان امام رضا(ع)خشک نشده، نظام فاسد و سفاک باز هم فاجعه آفرید». آنها 4 و 5 دی را عزای عمومی اعلام کردند.

5 دی مردم باز هم به خیابان ریختند و شعار دادند:

ارتش دنیا دشمن می­ کشد

ارتش ما برادر می­ کشد

آیت الله شیرازی هم یک تلگراف زد به نخست وزیر که اگر فرماندار نظامی مشهد، سرتیپ شاپور میر هادی، را زنده می­ خواهید، باید تا 48 ساعت مشهد را ترک کند و گرنه جنازه او را به تهران می ­فرستیم.

میرهادی فرار را بر قرار ترجیح داد.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

پناهگاه مردم

آن زمان تنها امید و پناهگاه مردم خانه علما بود. مردم به بیوت آیات عظام شیرازی، قمی و مرعشی از شر مأموران ساواک یا مزاحم، پناه می بردند.

حکم خدا در مورد دزد و قاتل را آنجا اجرا می ­کردند و هم جا به یاری هم می ­آمدند؛ تصمیمات مهم، قرارهای راهپیمایی، اجازه برای راهپیمایی، نحوه عمل، نوع شعار و خیلی چیزهای دیگر همه و همه در این خانه­ ها و پاتوق­ هایی مثل مسجد کرامت شکل می ­گرفت.

بعد روی کار آمدن ازهاری، فرماندار نظامی مشهد دستور داد راه مردم به این خانه ها را مسدود کنند و پناه مردم را بی پناه.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

حمله چماقداران به بیمارستان

رژیم واقعاً از مردم عصبانی بود. به هیچ طریقی نمی­ شد این سیل خروشان را مهار کرد.

واضح بود که یکی از مقرهای اصلی انقلاب، بیمارستان است. برای همین دستگاه امنیتی عده ­ای چماقدار را اجیر کرد تا در بیست و دوم آذر به بیمارستان 17 شهریور(6 بهمن) حمله کنند. آنها از در شرقی وارد شدند. عکس ­های امام را شکستند و عکس شاه را نصب کردند. نگهبانان را زدند و اسم بیمارستان را به نام سابقش برگرداندند.

کادر بیمارستان بلافاصله اعتصاب 72 ساعته اعلام کرد و پزشکان سایر بیمارستان­ ها و مردم برای دفاع از آنان آمدند و اطراف بیمارستان نگهبانی دادند.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

زن ها نباید راهپیمایی بروند

خشکه مقدس­ ها خیلی ایراد می­ گرفتند به این که زن­ها بروند راهپیمایی. اما ما جزو مقلدین امام بودیم. آن روز هم مثل هر روز با دخترهایم رفته بودم راهپیمایی. صدای تیراندازی که بلند شد، هر کس یک طرف خزید. نزدیک چهار راه لشکر دیدیم در یک کاروانسرا باز شد. هر کس آن اطراف بود رفت توی کاروانسرا از آن جا بردندمان به یک خانه بزرگ و پذیرایی­مان کردند. ماندیم تا سر و صدا بخوابد. بعد نماز مغرب، چند نفر با ماشین هاشان آمدند و دسته دسته همه را رساندند به خانه هاشان. آن روزها همه با هم بودند، به هم کمک می­ کردند، یکی بودند.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

خشم مردم

مردم آن چه را آن روز صبح دیده بودند باور نمی­ کردند. خون در رگهایشان می­ جوشید. یک عده عصر همان روز خود جوش ریختند توی خیابان و سینما فرهنگ(آفریقا)را که مرکز ترویج فساد بود آتش زدند؛ شورای فرهنگی انگلیس توی خیابان کوهسنگی را که نماد وابستگی رژیم بود، و همچنین کلانتری 2و4و6 را که منشأ همه سرکوب­ها و کشتارها بود هم آتش زدند. کارخانه پپسی کولا را هم؛ چون متعلق به صهیونیست ها بود.

کار به اینجا ختم نشد. حمله کردند به اداره آگاهی که محل حبس و شکنجه انقلابیون بود. مردم یادشان نرفته بود که مأموران این اداره یک روز عابرین معمولی که از جلوی آن جا رد می­ شدند را به گلوله بسته و مهندس جوانی به نام محمد سالیانی را به شهادت رسانده بودند.

مردم در حمله به اداره آگاهی، یک افسر درجه­ دار و یک پلیس را مجروح کردند، یک اسلحه برداشتند و دستگاه جیپ و چند تا اتومبیل و موتور سیکلت و اسناد اداره را آتش زدند.

عصر هم مردم به زندان زنان هم حمله کردند و همه زندانیانش را آزاد کردند.

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

کارناوال مرگ

صبح روز دهم، مردم مشهد بی خبر از همه جا، سر کار و زندگی شان آمده بودند. عده ­ای هم جلو منزل آیت الله شیرازی جمع شده بودند، مثل هر روز.

صبح خیابان ­های آرام شهر پر از تانک و نفربر و ارتشی شد. نظامیان ارتش، آن روز ننگی به یادگار گذاشتند که تا ابد فراموش شدنی نیست قرار بود هر رهگذری را که می ­بینند با تیر بزنند.

یک نفر در حال باز کردن مغازه ­اش تیرباران شد. دیگری پشت در خانه ­اش، خیلی­ ها در صف نان یا نفت تیرباران شدند، حتی زنی که به داخل خانه فرار کرده بود با عبور گلوله­ ها از پشت در جان سالم به در نبرد.

مردم اسم این برنامه ارتش را گذاشته بودند «کارناوال مرگ»! تمام شهر را سکوت مرگ پر کرده بود... .

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 

از خود نمی نویسم

آخرین نامه شهید اسماعیل توکلی، از شهدای ده دی، به یکی از دوستانش در اصفهان این بود:

«سلام محمود جان. هر وقت به حرم می­ روم یک زیارت امین الله به نیابتت می ­خوانم. دل امام این روزها خون است، چون این روزها انسانهای بی گناه به خاک و خون کشیده می­ شوند و هنوز اشک چشم مردم خشک نشده که اتفاق دیگری می ­افتد. دیروز تعدادی سرباز و درجه­ دار و افسر به داخل بیمارستان ریخته و یک راست به طرف بخش کودکان رفتند و چه بی ناموسی­ ها که نکردند. یک دکتر را در بیرون بیمارستان به گلوله بستند و به شهادت رساندند و چند نفر را مجروح کردند و بعد لوله ­های مسلسل­ ها را متوجه اتاق بیماران کردند و تمام شیشه ­ها را خورد کرده و کودک مریضی را به قتل رساندند و بعد داخل بیمارستان سرم از دست بچه­ ها کشیدند که آلان آثار آن در بیمارستان هست و هنوز صدای رگبار مسلسل از گوش کودکان و مریضان محو نگشته. چهار روز پیش هم در میدان شاه مردم را سه ساعت تمام به گلوله بستند و وقتی من از مغازه به میدان رفتم پر از کشته و زخمی بود که به بیمارستان می­ بردند...

محمود جان، اگر می­ بینی از خودم نمی ­نویسم، بدان که در این زمان از تاریخ «خود»وجود ندار بلکه«ما»هستیم. و ما هستیم که باید سرنوشت محتوم خودمان را تغییر دهیم.»

روایت مقام معظم رهبری از تشکیل ستادی برای هدایت مبارزات در مشهد/ ماجرای حمله به راهپیمایان در حرم مطهر رضوی 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها