دفاع پرس از روز ورود امام خمینی(ره) گزارش می‌دهد؛

از پرواز بوئینگ 747 تا طلوع خورشید در مهرآباد/ امام آمد

بوئینگ 747 پرواز حامل امام خمینی (ره) بود که در ساعت 9 و 33 دقیقه صبح روز دوازدهم بر زمین نشست و مردم برای استقبال از ناجی انقلابی خود به فرودگاه رفتند.
کد خبر: ۲۲۴۵۰۰
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۹ - 31January 2017

به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع پرس، 12 روز از ماه پرشور و هیجان و تاریخ‌ساز بهمن می‌گذشت و مردم از همان روزهای آغاز صبح خود را برای دیدار با عزیزترین خود اماده کرده بودند و گویی که دوازدهم بهمن برایشان عیدی دیگر شده بود.

کشور حال و هوایی دیگر به خود گرفته و رنگ امیدبخش استقلال و آزادی به جای جایش پاشیده شده بود و پیمانه زمان برای رسیدن مردی خورشیدی به وطن به سرعت می گذشت.

زنان و مردان به همراه شاخه های گل در دست، خود را برای رفتن به فرودگاه و استقبال از یگانه رهبر فرزانه شان آماده کرده بودند و از فرط خوشحالی و شادمانی در پوست خود نمی گنجیدند.

بهمن 57 دیگر شباهتی به زمستان نداشت چرا که باغبان سرزمین دل های مردم؛ زمستان یخ زده قلب هایشان را به بهاری دیگر تبدیل کرده و بساط بهشتی زمینی را برایشان گسترانیده بود.

فرودگاه مهر آباد در طلایی ترین روز خود به سر می برد؛ روزی که تکراری دوباره در تاریخ نداشت. روز دوزادهم شور و حال دیگری درفضاحاکم شده بود و تمامی کارکنان آمادگی کامل پذیرایی از عزیترین مهمان را داشتند.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

خاطره آن روز را هیچگاه فراموش نمی کنم 

یکی از کارکنان فرودگاه مهرآباد در خاطراتش از روز استقبال امام اینگونه می گوید:

سال 55 بود که من استخدام فرودگاه شدم یعنی در سال 57 دوسال بود که در فرودگاه خدمت می کردم و به نوعی نیروی تازه کار آنجا بودم. دوزادهم بهمن ماه به دنبال برنامه ریزی های انجام شده قرار بود که نیروهای باتجربه و قدیمی را داخل نگه دارند و ما که در ردیف نیروهای تازه کار بودیم برای صف خوشامدگویی خارج از فرودگاه باشیم.

به خاطر دارم که آن روز یک ارتشی به نام افروز و ارتشی دیگری به نام جهانی داخل برج بودند که صبح روز 12بهمن افروز نخستین مکالمه خود را با خلبان پرواز امام (ره) انجام داد.

محسن رفیقدوست ماجرای آن روز ورود امام و اتفاقات مربوط به فرودگاه را اینگونه نقل می کند: بازرگان در جلسات شورای انقلاب با بختیار برای تحویل‌ گرفتن فرودگاه و برگزاری مراسم استقبال رایزنی کرده بود. روز دهم بهمن، رفتیم و ترمینال یک فرودگاه مهرآباد را تحویل گرفتیم.

قرار بود کسی جز بچه‌های انقلابی در فرودگاه حضور نداشته باشد. شهید بروجردی عده‌ای از بچه‌ها را در پشت بام شیروانی و نگهبانی گذاشته بودند تا مشکلی پیش نیاید. روز دوازدهم بهمن، ساعت ۶ با بلیزر به فرودگاه رسیدیم. دو نفر پاسبان از نیروهای خودمان دم در فرودگاه ایستاده بودند که آنها را مرخص کردم چون قرار بود آن روز کسی در آن مکان نباشد. برای استقبال‌کنندگان کارت صادر شده بود و قرار نبود هر کسی به فرودگاه راه داده شود.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

بختیار با اطمینان از صحت خبر ورود قریب الوقوع امام، جلسه اضطراری شورای امنیت ملی را با حضور فرماندهان نیروها تشکیل داد. دستور بستن فرودگاه مهرآباد به روی هواپیماها در همین جلسه صادر شد. پیش از آن ژنرال «رابرت هایزر» خلبان امریکایی که برای یاری دولت امریکا و اطلاع از وضعیت ایران، در دی ماه ۵۷ وارد کشور شده بود، در دوم بهمن ماه گزارش داد که احتمال بازگشت آیت‌الله خمینی خطر بالقوه‌ای برای سقوط کامل رژیم شاه به شمار می‌رود و در این صورت، دیگر کاری از دست بختیار ساخته نخواهد بود.

هایزر دو روز بعد، یعنی چهارم بهمن ماه باز در گزارشی تأکید کرد که بازگشت آیت‌الله خمینی به احتمال زیاد به سقوط بختیار منجر خواهد شد. وی یادآور شد که لااقل پس از حوادثی که ممکن است با نشستن هواپیمای آیت‌الله خمینی رخ دهد، زمینه برای یک حرکت نظامی فراهم خواهد شد.

همین احتمالات بود که بختیار را بر آن داشت تا به هرشکل ممکن از فرود هواپیمای امام جلوگیری کند. او حتی این احتمال را در نظر گرفت که ممکن است با توجه به بسته بودن فرودگاه، امام از پیروان خود بخواهد فرودگاه را باز کنند. تصمیماتی که برای مقابله با این احتمال اتخاذ شده بود، در آن زمان فاش نشد اما بخشی از آن بعدها در خاطرات بعضی مقامات امریکایی منعکس شد.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

از آن جمله «زیبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری وقت امریکا بود که در بخشی از خاطرات خود در زمان خدمت در کاخ سفید نوشته است: «روز ۲۲ ژانویه برابر با دوم بهمن ۵۷ «براون» از قول «هایزر» گزارش داد که بختیار طرحی برای مقابله با تهدید خمینی دارد و تصمیم گرفته است هنگام بازگشت آیت‌الله به تهران، هواپیمای او را از مسیر منحرف کرده و او را دستگیر کند.»

به دنبال بستن فرودگاه، اعتصابات و تظاهرات مردمی شدت گرفت. بختیار تصمیم گرفت شخصاً به پاریس برود و برای منصرف کردن امام با او مذاکره کند. در این میان مذاکره میان شورای امنیت و بختیار ادامه داشت چون بختیار نمی‌توانست بدون نظر شورای امنیت ملی از کشور خارج شود، موضوع دیدار با امام را با آنها در میان گذاشت و سرانجام موفق به کسب رضایت این شورا شد. قرار شد ظرف ۴۸ ساعت از تهیه بیانیه‌ای در این رابطه به دست بختیار، او به پاریس سفر کند. در واقع سیاست او التماس پنهان و تهدید آشکار بود. نظر امام در مورد سفر بختیار این بود که تا استعفاء ندهد، اجازه ملاقات نخواهد داد. امام هشتم بهمن ماه در جریان سخنرانی‌هایی که شب‌ها برای ایرانیان ایراد می‌کرد در این مورد این‌گونه اظهار داشت: «این نخست‌وزیر نیست، نه اینکه نخست‌وزیر هست و استعفا کند. لیکن برای حفظ ظاهر است که حالا ما کلمه استعفا را ذکر می‌کنیم. اگر عاقل باشد استعفا می‌کند و می‌آید اینجا توبه می‌کند. اگر سرسختی کند، همین است که بود و پشیمان خواهد شد.»

بختیار وقتی از سفر به پاریس مأیوس شد، تصمیم گرفت دستور بستن فرودگاه را لغو کند. عباس قره باغی، وزیر وقت کشور در کتاب خود گفته است که بختیار این تصمیم را بدون مشورت با شورای امنیت ملی گرفته است و پایه تصمیم گیری‌اش این بوده که آیت‌الله خمینی به قم خواهد رفت و به امور مذهبی خواهد پرداخت و در سیاست و کارهای مملکتی مداخله‌ای نخواهد داشت.

این اظهارات البته سطحی و دور از ذهن عنوان شد. «گاری سیک» مسئول پیگیری بحران ایران در شورای امنیت ملی امریکا در کتاب خود با عنوان «همه چیز فرو می‌ریزد» از جانب «جان استمپل» مستشار وقت سفارت امریکا در تهران این‌گونه نقل می‌کند: «بختیار و نمایندگان نهضت آزادی مهندس بازرگان در مورد یکی از این دو راه به توافق رسیده بودند که بختیار بعد از مراجعت امام با مأموریت مشخص انجام رفراندوم برای تعیین تکلیف رژیم، در مقام نخست‌وزیر ابقا شود یا از مقام نخست‌وزیری استعفا دهد و بلافاصله از طرف امام به سرپرستی دولت موقت برای انجام رفراندوم و انتقال قدرت تعیین شود، لیکن امام خمینی هر دو پیشنهاد را رد کرد و اعلام داشت که خود، دولت تعیین خواهد کرد.»

تمام اتفاقات و تصمیم گیری‌ها، حساسیت فرودگاه مهرآباد و خصوصاً برج مراقبت را بیشتر از هر زمان دیگری نمایان می‌کرد. در شرایطی که می‌گفتند قرار است امام روز ششم بهمن ماه وارد کشور شود و این اتفاق تاریخی به تعویق افتاده بود، فضای فرودگاه برای استقبال از این روز آماده می‌شد.

وعده دیدار: 9 و 33دقیقه

چند تن از همکاران قدیمی فرودگاه مهرآباد نیز اینگونه می گویند: در آن روز، تنها چند نفر از کارکنان قدیمی برج مراقبت در مکان حاضر بوده‌اند که آنها هم با توجه به کهولت سن، احتمالاً دیگر در قید حیات نیستند. بنابراین هیچ کس بدرستی نمی‌داند در آن لحظات، داخل برج چه گذشته و کمیته انقلابی چگونه مانع انحراف یا صدمه به هواپیمای امام (ره) شده‌اند. این مراقبت ستودنی از برج و آنچه در آن لحظات گذشته، تا جایی پیش می‌رود که حتی برخی از اعضای کمیته استقبال از امام در فرودگاه نیز اظهار می‌کنند آن زمان در برج مراقبت نبوده‌اند.

از صبح روز یازدهم تمامی کارکنان فرودگاه و مردم آماده بودند که صبح روز دوازدهم هواپیمای حامل امام خمینی(ره) وارد آسمان تهران شود و سرانجام در ساعت 9 و 30 دقیقه صبح هوپیمای بوئینگ 747 روی باند 11 راست فرودگاه تهران از مقصد پاریس به روی زمین نشست و گام های مرد خورشیدی تبار خاک تهران را لمس کرد و تکرار نشدنی ترین روز در تاریخ ایران رقم خورد.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

من به پشتیبانی ملت دولت تعیین می کنم

پس از ورود امام خمینی(ره) در فرودگاه مهرآباد در میان شلوغی جمعیت ایشان و استقبال گرم مردم ایشان به بهشت هزار تهران رفته و در انجا پس از ادای احترام به مقام شامخ شهدای اسلام و انقلاب سخنرانی کوبنده شان را برگزار و طلایی ترین و تاریخی ترین جمله شان را ایراد کردند و خطاب به مردم فرمودند: من به پشتیبانی ملت، دولت تعیین می کنم.

گفتن این جمله از سخنرانی آن روز به تمام دنیا و رسانه های خارجی و انعکاس دهنده جهان نشان داد که ملت اصلی ترین و مهم ترین عنصر در چارچوب رهبری ایشان است به گونه ای که بنای حکومت اسلامی برپایه های این عنصر بی شک بنا می شود.

امام در سخنرانی آن روز در بهشت زهرا مردم را عنصر مورد اعتمادش قرار داد و با ایراد این جمله نشان داد که مجاهدت های شبانه روزی مردم تواست کشتی انقلاب را در طوفان اتفاقات گوناگون استوار نگه دارد و به نوعی مردم صاحبان اصلی نظام هستند.

بنیاگذار کبیر انقلاب اسلامی در سخنرانی 12 بهمن ماه در بهشت زهرا در جوار شهداء این گونه فرمودند: ما در این مدت مصیبت‌ها دیده‌ایم، مصیبت‌های بسیار بزرگ و بعضی پیروزی‌ها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت‌های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل‌های پدر از دست داده.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده‌اند می‌افتد، سنگینی در دوشم پیدا می‌شود که نمی‌توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.

من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می‌کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم.

خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت‌ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می‌گفت و چه می‌گوید که از آ‌ن‌وقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود.

آنهائی که در سن من هستند، می دانند و دیده اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است.

برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.

ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها می آیند.

در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

ما فرض می‌کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این می شود که - بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشتر شان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادراک آنوقت را نکرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟

مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آنوقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را.

وقتی که اینها رای دادند به اینکه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.

حالا می آئیم سراغ دولت هائی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می کنم که آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم.

مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند.

و اما دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلائی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است.

این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم.

آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می کنیم که دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است، حالا چه شده است که می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر

من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.

شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما می‌خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.

بنابراین کارهائی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یک لطمه ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا.

فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشاالله است.

برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مرکز چیزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کرده اند به مملکت ما.

و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم.

آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می کنیم از دست این، برای این است.

خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او که باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است.

ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید.

یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.

ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می کشند، ستاد درست کرده مردیکه در آن جائی که هست، روابط دارند درست می کنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود.

ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می کنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بکنیم.

و من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی که می کنم این است که ما می خواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می کشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید

آقای سرلشکر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوکر باشید من به شما نصحیت می کنم که بیائید در آغوش ملت، همان که ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.)

ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید که چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.

و اما تشکر می کنم از این قشرهائی که متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند ما از آنها تشکر می کنیم و به اینهائی که متصل نشدند می گوئیم که متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از کفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است.

ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید، رها بکنید این را، خیال نکنید که اگر رها کردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم و ما می خواهیم که مملکت، مملکت قوی باشد، ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی که دیگران سرپرستی اش را بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

از پرواز بوئینگ 747 تا دیدار 9.33 مرد خورشیدی در مهرآباد/امام آمد 

دوازده بهمن ماه ایران سرزمین گلها شد

طاهره بهرامی که در آن سالها سنی در حدود 20ساله داشت در گفت و گو با خبرنگار دفاع پرس این گونه نقل می کند: من در آن سالها سنی در حدود 20 سال داشتم که ما و به همراه دیگر همسایگان از شب گذشته آمادگی خود برای ورود امام خمینی(ره) در صبح فردا را داشتیم و از فرط خوشحالی و شادمانی دیگر نمیدانستیم چه باید بکنیم.

وی ادامه می دهد: آن زمان هنوز رادیو و تلویزیون در دست حکومت شاهنشاهی قرار داشت و شب گذشته بختیار اعلام کرد که صبح فردا امام خمینی(ره) به تهران می آید و تمامی برنامه ها به صورت مستقیم پخش می شود و مردم خونسردی خود را حفظ کنند.

بهرامی هموطن 50ساله به دنبال صحبت هایش تصریح می کند: صبح زود بود که تلویزیون را روشن کریم که در جریان ورود امام قرار بگیریم که مجری اعلام کرد ساعت 8صبح امام(ره) به تهران می رسد و این درحالی بود که مجری آن قدر در شرایط استرس و اضطراب قرار داشت که فراموش کرد در آغاز صحبت هایش اسم شاه کشور را همانند رسم الخط تلویزیون اعلام کندو این موضوع تعجب مخاطبان را برانگیخت که پس از اعلام خبر وی برنامه قطع شد.

وی شور و حال وصف نشدنی آن روز توسط مردم را تکرار نشدنی ترین روز تاریخ ایران نقل می کند و می گوید: من به همراه همسر ودو فرزند دوساله ویک ساله ام به همراه سایر همیسایگان و دوستان خود راهی خیابان شدیم.

آن زمان خیابان جمهوری بود شلوغ ترین خیابان تهران محل سکونتمان بود که همه مردم در خیابان ها بودند و در دست هرکدام شاخه های گلی بود که به سمت فرودگاه می رفتند البته با توجه به شلوغی جمعیت بیشتر مردمان بودند که خود را به فرودگاه می رساندند.

راوی خاطرات آن سالها تصریح می کند: از همان روز ورود امام تا سه روز ایشان دیدار مردمی داشتند که ما در 15 بهمن در بهارستان ایشان را ملاقات کردیم و مردم با او سخن گفتند.

وی خاطرنشان کرد: امام خمینی(ره) و اتفاقات و مبارزات و خاطرات مربوط به سال های انقلاب و حضورمان در راهپیمایی و تظاهرات مربوط به آن سالها، وقایعی هستند که هیچگاه از ذهن این ملت پاک نخواهد شد و باید گفت شعار "استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی " که آن سالها در کوچه ها فریاد می زدیم و خروش بانگ الله اکبر های دیروزمان تواست عزت امروز را رقم بزند و دشمن به خوبی می داند که انقلاب امام خمینی و نهضت ایشان تا انقلاب مهدی ادامه خواهد داشت.

10 روز تا رسیدن به خط پایان نهایی رژیم منحوث پهلوی

از دوازدهم بهمن ماه با ورود امام خمینی به خاک ایران تا 22 بهمن ماه که روز تاریخی پیروزی انقلاب اسلامی است را می توان در واقع ده روز طلایی تا بسته شدن نهایی حکومت شاهنشاهی و رژیم پهلوی دانست.

ده روزی که تمامی مهره های وابسته به شاه و شاهنشاهی اسباب و اثاثیه خود را برای خروج از کشور مهیا کرده بودند و مردم انقلابی نیز ساعت هایشان را بر اساس نظام جمهوری اسلامی کوک کرده بودند.

امام خمینی(ره) با حرکت انقلابی خود به تمام دنیا نشان داد که ما مشق ایستادگی در برابر ظلم را از کلاس درس حسین (ع) و اهل بیتشان آموخته ایم و انقلاب اسلامی آزمونی بزرگ برای آنان بود که در این کلاس حضور داشتنند.

گزارش از مهری کارخانه

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها