گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی؛ «ویلاییها» فیلمی در حوزه دفاع مقدس و به کارگردانی «منیر قدیری» عصر جمعه 15 بهمن در پردیس سینمایی ملت ایران اکران شد. این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین جشنواره «فیلم فجر» پذیرفته شده است به موضوع زنان در جنگ تحمیلی میپردازد، که در قامت یک فیلم حرفهای خوش ساخت به خوبی ظاهر شده است.
لذت کشف نیمه گمشده
وقتی با عقل و دل به کار بزنی و زمین را به موقع شخم بزنی، دانه بکاری، آب بدهی و به وقت درو کنی یعنی کشاورز قابلی هستی. حتی اگر لازم شد یک سال چیزی نمیکاری تا زمین را استراحت بدهی برای سال بعد.
قدیری میتوانست به محض فراهم شدن اولین فرصت با عجله و شتابی که در فیلم اولیها سراغ داریم «ویلاییها» را بسازد و بشود فیلمساز ناپختهای که بی گدار به آب زده است. برای همین قدیری را باید کشاورز قابلی به حساب آورد که محصول درجه یکی ارائه کرده است.
اما او 9 سال صبر کرد کمی ناامید شد، اما به هر قیمتی فیلم نساخت. قدیری حتی سه سال برای نوشتن فیلمنامه وقت صرف کرد، مصاحبه و تحقیق و پژوهش کرد تا فیلمنامه استانداردی بنویسد.
ما حصل عمر 12 ساله قدیری شد «ویلاییها» اثری که از یک فیلم اولی انتظار نداریم. قدیری در اولین اثر سینمایی خود چنان ظاهر شده که فیلمسازان با تجربه نتوانستهاند چنین خوب ظاهر شوند.
بعد از سالها که انتظار یک فیلم شریف و آبرومند در حوزه دفاع مقدس را میکشیدیم به لطف منیر قدیری برآورده شد. الصاق واژه زنانه بودن به «ویلاییها» بیانصافی است. حتی اینکه اگر فیلم خوب از آب درآمده به خاطر زن بودن فیلمساز نیست و هرچند این ویژگی در فیلم تأثیر دارد و طبیعی است در طراحی شخصیت زنان فیلم موفق باشد. اما توفیق قیدی در اولین اثرش تسلط او بر زبان فیلم است.
سالها تهمینه میلانی درباره زنان فیلم ساخت تا مثلا آنها را در دنیای مردسالارانه جعلیاش از پس پرده بیرون بیاورد، اما آنچه از «دیگه چه خبر» تا آخرین فیلمش دیدهایم، جز تصاویر کاریکاتوری از زنان چیز دیگری نیست.
«ویلاییها» برای این موفق بود که زن را همان گونه که هست، نشان میدهد. فیلم نمیخواهد زنان را اثبات کند یا مثل میلانی انتقام آنها را از مردان بگیرد. شاید اگر میلانی این فیلم را میساخت، زنان زجر دیدهای را نشان میداد که زیر امیال شهادت طلبانه و خوی فرماندهگری همسرانشان به سختی نفس میکشند و حق حرف زدن ندارند.
زنان «ویلاییها» ریشه دارند، مابهازای بیرونی دارند و صاحب شناسنامه هستند. نوع اجرای قیدی در فیلم نوعی است که داستان طلب میکند، نه نوعی که قیدی دوست دارد و به داستان تحمیل کرده باشد.
هیچ شخصیت اضافه در فیلم وجود ندارد و از همه شخصیتهای فرعی به خوبی در خدمت داستان استفاده شده است. بازی گرفتن قیدی از کاراکترهای اصلی و فرعی نیز چیزی در حد شاهکار است. به ندرت در اولین فیلم یک کارگردان میبینیم، ریتم فیلم چه در اجرا چه در تدوین ضرب آهنگی منطقی داشته باشد.
هرچند با داستانکهای متعددی در «ویلاییها» مواجهیم، اما این داستانکها یک پیکره واحدی را تشکیل میدهد که در روایت کلی فیلم هارمونی بینظیری را شکل میدهد. تسلط فیلمساز بر اجزاء داستان و زبان روایی فیلم آن را با همه پیچیدگیهای فیلم ساده و قابل فهم کرده است.
قیدی حتی در صحنههای بمباران و حملههای هوایی، موفق عمل کرده است. جلوههای ویژه در «ویلاییها» نه قطعات آرایشی فیلم برای ارعاب مخاطب، که بخشی مهم از درام اثر را شکل میدهد. همه صحنههایی که در آن حمله هوایی اتفاق میافتد، حرکت به سمت گرهافکنی، شناخت شخصیت و چیزهایی مشابه اینهاست.
حتی میزان حمله هوایی نیز کاملا حساب شده است. فیلمساز نخواسته برای درگیر کردن ذهن مخاطب شدت حملههای هوایی را زیاد کند. چرا که قصه فیلم به اندازه کافی عمق و تأثیر گذاری لازم را دارد و دیگر نیازی به جلوههای ویژه میدانی وسیع ندارد.
«ویلاییها» نه در فرم که در محتوا نیز جایگاه ویژه خود را دارد. در فیلم تلخی و سیاهی نمیبینیم که کارگردان بخواهد از دل آن نور امید را به مخاطب ارائه کند. مفهوم شهید در این فیلم به واقعیت و حقیقت شهید شدن به شدت نزدیک است. در هچ فیلمی شهادت آنقدر زیبا به تصویر کشیده نشده است.
لحظات شهادت رزمندهای به تصویر کشیده نشده است، اما سنگینی معنویت شهادت بر فیلم احاطه دارد. هر بار که ماشین الیاس از دور میرسد و خبر شهادت همسر یکی از زنها را میآورد، نفس در سینه تماشاگر حبس میشود که این بار کدام زن باید از مجتمع ویلایی برود.
هرچند مخاطب با تلخی از دست دادن عزیزی با شخصیتهای فیلم همدردی میکند، اما پیش از کاراکتر معنویت شهادت او را آرام میکند. برای همین «ویلاییها» را باید بیانیه نسل امروز درباره شهادت بدانیم تا فیلمی درباره جنگ تحمیلی. میزان درک قیدی از شهادت و توفیق در انتقال معنای آن رمز موفقیت «ویلاییها» است.
این میزان از درک شهادت را در هیچ فیلمی به این روشنی ندیدهایم. بر این اساس «ویلاییها» را باید اولین فیلم درباره شهادت دانست. فیلم درباره شهادت نه فلسفه بافی میکند و نه با عرفانی خموده سطحی از دست دادن عزیزی را توجیه میکند. زنانی که خبر شهادت همسرشان را میشنوند گریه و داد و فریاد خودشان را دارند، اما اطمینان دارند که باید صبر کنند. این گریههای غیر قابل کنترل منافاتی با اعتقاد به شهادت و صبوری ندارد. اتفاقا رمز توفیق فیلم همین است که شهادت را از بعد زمینی آن میبیند نه آسمانی آن؛ چرا که آدمهای داستان زمینی هستند.
نکته دیگر اینکه پایانبندی فیلم بینظیر است. همسر داوود حکیمی که برای بردن فرزندانش به خارج از کشور به مجتمع ویلایی آمده به لحاظ روحانی دچار تحول میشود و چه بسا او حالا جای خانم خیری را بگیرد ـ که همسرش شهید شده و باید از ویلا برود و فرمانده زنان ویلا بشود، اما این مسئله قطعی نیست و این عدم قطعیت فیلم را شعار زده نمیکند.
هر چند مخاطب مطمئن است، او در مجتمع ویلایی کنار زنهای دیگر میماند و شاید هم فرمانده همسران رزمندهها شود و روزی خودش خبر شهادت همسرش را دریافت کند و برود و زن دیگری جای او را بگیرد.
هیچ زنی مانع رفتن خانم حکیمی نمیشود، نصیحتش نمیکند و آیه و حدیث نمیآورد که باید کنار همسرش بماند. همین مانع نشدن سبب میشود خانم حکیمی در رفتن به خارج از کشور مردد شود. حتی همسرش طی نامهای او را آزاد گذاشته تا با بچهها هر کجا میخواهد برود. خانم حکیمی حالا برای رفتن مانعی ندارد، اما با همه خطراتی که زندگی او و بچهها را تهدید میکند، میماند.
انتهای پیام/ 161