علی خارا:
12 بار برای ثبت وقایع جنگ به سوریه رفتم/ مرگ را از نزدیک دیدم
عکاس جوان کشورمان گفت: 12 سفر به سوریه داشتم و میخواستم زندگی واقعی ارتش و مردم سوریه را نشان دهم؛ چون در رسانهها دیده نمیشد.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، در دوره انقلاب اسلامی و سپس جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، عکاسانی با شرایط آن دوران در مناطق درگیری و جنگی حضور پیدا میکردند که صحنههای ناب آن دوران را به ثبت رساندند.
در این برهه از تاریخ که دنیا شاهد جنگها و تحولاتی است، عکاسان جوانی با تفکر انقلابی به دنبال ثبت لحظات غیرقابل تکراری هستند؛ لحظاتی که رویدادهای مهمی را در آینده جهان اسلام رقم خواهد زد.
«علی خارا» یکی از عکاسان جوان است که بارها به سوریه سفر کرده تا بخشی از این اتفاق بزرگ را ثبت کند.
وی درباره آغاز به حرفه عکاسی گفت: این حرفه را از 18 سالگی شروع کردم. برادرم به عکاسی علاقه داشت؛ یک دوربین حرفهای گرفت؛ من هم با آن دوربین عکاسی میکردم. البته من بیشتر از برادرم با آن دوربین عکس میگرفتم. 2 سال به همین صورت گذشت و از 20 سالگی، عکاسی حرفهایام آغاز شد. همزمان با عکاسی در مقطع کارشناسی رشته ریاضی ـ آمار درس میخواندم.
وی ادامه داد: در اوایل عکاسی حرفهای، جنگ سوریه شروع شد و با توجه به اتفاقات مهم در منطقه خاورمیانه به ویژه بهار عربی علاقه داشتم در مناطق جنگی به ویژه سوریه حضور پیدا کنم.
این عکاس جوان با اشاره به علت علاقهمندی برای عکاسی از جنگ سوریه، یادآور شد: در آن موقعیت از جنگ، عکاسان حاضر در گروههای مخالف ارتش سوریه با نگاه خودشان از جنگ عکاسی میکردند و حتی در مسابقات برنده میشدند. من علاقه داشتم زندگی واقعی مردم سوریه و ارتش سوریه را نشان دهم؛ چون در رسانهها دیده نمیشد.
وی ادامه داد: من طی 5 سال و نیم که وارد عکاسی از جنگ سوریه شدم، 12 سفر به سوریه داشتم ضمن اینکه برای عکاسی از خانواده شهدای لبنانی در جنگ سوریه هم 4 بار به لبنان رفتم. در لبنان علاوه بر عکسبرداری از خانواده شهدای لبنانی به بحث آوارههای سوریه در لبنان هم پرداختم.
خارا درباره عکاسی از مناطق جنگزده سوریه گفت: سوریه درگیر بدترین نوع جنگ که جنگ داخلی است، بوده؛ در سفر دوم به سوریه به محله داریا در حومه دمشق رفتم که قرار بود عملیاتی انجام شود؛ در این عملیات میتوانستم با ارتش سوریه همراه شوم؛ جنگ خانه به خانه بود و یک سمت کوچه دست ارتش و سمت دیگر دست مسلحین (گروههای تروریستی) بود. مقام حضرت سکینه دست مسلحین و گروههای مخالف بود. در طبقه دوم یکی از خانهها مستقر بودیم که دیدیم یک نفر از وسط کوچه فوری عبور کرد ما را هم دید. با یکی از نیروهای ارتش بودیم؛ او گفت این از مسلحین است. در همین هنگام آن فرد یک نارنجک دستی به سمت ما پرتاب کرد. نارنجک به حفاظ پنجره خورد و پایین افتاد و منفجر شد. این اتفاق یکی از تجریههایی بود که مرگ را از نزدیک احساس کردم.
وی افزود: در جنگ سوریه علاقه داشتم در خط مقدم همراه با نیروهای نظامی باشم و لحظات اول عملیاتها را عکاسی کنم. از طرفی هم بحث انسانی سوریه مثل زندگی مردم در دوره جنگ، آوارگان و وضعیت کودکان برایم مهم بود و بیشتر وقتم از عکاسی را به زندگی مردم در جنگ و به ویژه کودکان سوری پرداختم.
این عکاس جنگ سوریه بیان داشت: در یکی از سفرهای عکاسی، چند هفته بعد از آزادی حمص در این شهر حضور پیدا کردم؛ به کمپی رفتم؛ در آن کمپ کودکانی را دیدم که سرپرستی نداشتند و آنها در آن کمپها مستقر بودند. در حلب دیده میشد خیلی از خانهها خالی است و خدا میداند صاحب آن خانهها حین مهاجرت در دریا غرق شدهاند یا در کجا آوارهاند و شاید هم در جنگ کشته شدهاند. برخی از مردم شهرهای جنگزده هم در مسافرخانههای دمشق زندگی میکردند. این اتفاقات بسیار متأثر کننده بود و امیدوارم روزی این جنگ تمام شود و مردم به زندگی عادی بازگردند.
وی خاطرنشان کرد: برای رفتن عکاس به سوریه سختگیری میشود اما خوب است موقعیتی فراهم شود تا عکاسان ایرانی دغدغهمند بتوانند از صحنههای جنگ سوریه عکس بگیرند.