به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، بیست و هفتمین قسمت برنامه تلویزیونی «جهان آرا» با عنوان «راز رضوان» درباره اسرار ناگفته پیرامون زندگی و مبارزات شهید عماد مغنیه، با حضور انیس نقاش تحلیلگر مسائل سیاسی و از مبارزان برجسته حزب الله لبنان و سعید قاسمی فعال فرهنگی سیاسی، شنبه شب 23 بهمن ماه روی آنتن شبکه افق رفت.
مشروح گفتوگوی وحید یامینپور مجری و کارشناس «جهان آرا» با این دو نفر را در ذیل میخوانید:
یامینپور: در روزها و ایام خاصی قرار داریم. دیروز سالگرد شهادت دو سردار رشید اسلام، شهید ابراهیم هادی و شهید محمودوند بود، امروز و فردا هم سالگرد شهادت دو سردار نامآور شهید حسن شاطری و شهید حاج رضوان یا عماد مغنیه است. از بین این همه سردار بزرگ و نامهای بلند و باشکوه، امشب را به بررسی ابعاد شخصیتی شهید حاج رضوان یا عماد مغنیه میپردازیم که بیشک طی چند دهسال اخیر یکی از سرشناسترین نیروهای زبده امنیتی، عملیاتی و جهادی انقلاب اسلامی در صحنه بینالملل بوده است.
آنهایی که در مورد میهمانان برنامه بیشتر میدانند، در باره این دو نفر صفحات زیاد، جذاب و جالبی وجود دارد. جناب آقای انیس نقاش را بهعنوان تحلیلگر سیاسی معرفی کردیم، در حالیکه برای رسانههای جهان، بخصوص رسانههای جهان عرب، چهره شناختهشدهای است و عملیاتهای بسیاری بهپای ایشان نوشته شده است. بعضیها کار ایشان بوده و بعضیها هم بهپای ایشان نوشته شده است که اگر یک جستجوی کوتاه در اینترنت انجام بدهید از کارهای که بهدست این شخصیت انجام شده، شگفتزده خواهید شد.
همچنین سردار حاج سعید قاسمی را هم بسیاری از بینندگان عزیز میشناسند. عزیز دل ما از زمانیکه شهید سید مرتضی آوینی آن مستند معروف «آقاسعید» را در مورد عملیات مرصاد ساختند، همگان ایشان را بنام آقاسعید میشناسند. چهره محبوب فرهنگی که به صراحت قلم و بیان شناخته میشود.
زندگی شهید حاج رضوان که بعد از شهادتشان، نام «عماد مغنیه» از طریق همرزمان ایشان رونمایی شد، رازهایی دارد که عمدتاً برملا نشده و بخشی از آن برملا نخواهد شد، چون همچنان ثمرات عملیاتها و کارهای ایشان ادامه دارد و سرنخ بخشی از ماجراهای امروز منطقه را، بیشک باید در کارهایی که حاج رضوان انجام داده جستجو کرد. آقای انیس نقاش سالیان درازی را با حاج رضوان بودند. کارهای زیادی کردند. نمیدانم تصمیم دارند از کدام کارهایشان رونمایی کنند. آیا حرفهای نگفته را امشب میزنند؟
آقای نقاش! راجع به شهید عماد مغنیه، پوستر و عکس زیاد است، ولی کمتر کسی در باره شخصیت ایشان سخن گفته است. چون شخصیت ایشان یک شخصیت پنهان و پشت پرده بوده و کمتر کسی به او دسترسی داشته و این شانس ما است که شما در این برنامه حضور دارید و از جمله معدود کسانی هستید که با حاج رضوان بودید و نه فقط بودن بزمی و دورهمی، بلکه در قالب مأموریتهایی که با حاج رضوان داشتید. از ایشان برای ما بگویید که ما چه شخصیتی مواجه هستیم؟
همیشه آرامش قلبی همراه حاج رضوان بود
نقاش: من نمیتوانم راجع به حاج رضوان صحبت کنم و باید از زبان مادرش بگویم. به احساس من از اول تا شهادتش «منذور» بود، یعنی کسی نذر کرده که این بچه باید راه ائمه و پیامبران را طی کند. مادرش میگفت: 12 ساله بود که او را پیش شیخ فضلالله بردند و به او گفت من نمیخواهم پسرم منحرف شود، میخواهم او را در مسائل اسلامی و دینی تربیت کنم. خودشان یک روز وقتی برای اولینبار برای ملاقات آمدند، آنزمان چون لبنان در جنگ داخلی بود یک نفر به من معرفی کردند که خیلی خجول و مؤدب بود. خودش را اینگونه معرفی کرد که من یک مؤمن هستم که میخواهم مسائل نظامی را یاد بگیرم. آنزمان اگر میگفتید مؤمن هستم یعنی خارج از معادله هستید. باید یا ناسیونالیست باشید یا مارکسیست، اصلاً ایمان در لبنان وجود نداشت. من گفتم مسئلهای ندارد، مؤمن یا غیرمؤمن زیاد پیش من میآیند. من آنموقع در سازمان الفتح بودم و به ایشان گفتم آموزش میدهم، بهشرطی که این آموزش علیه اسرائیل باشد، یعنی من فقط آموزش نظامی نمیدهم. گفت من هم نظرم این است. این آدم مؤدب برای من جذاب بود که با همه جوانهایی که میآیند و عقیده ندارند فرق دارد. زمانیکه من در پادگان بودم، خیلی جدیتر از بقیه کار میکرد. خودش یادداشت میکرد. موقع استراحت دوستان مؤمن خود را جمع و مطالب را مرور میکردند. من فهمیدم که این پسر یک روز مسئولیت بزرگی میگیرد و مؤثر میشود. لکن بعدها در حاج رضوان یک ویژگی دیگری پیدا کردم. یک روحیه شاد داشت که در بدترین شرایط و قبل از ورود به مسائل جدی، خاطرههای خندهدار تعریف میکرد و بعد کمی به موضوعهای مذهبی میپرداخت و بعد به بحث وارد میشد. این خیلی مهم است که یک «سکینه» دارد و زیر فشار نیست و موقع تصمیمگیری عصبانی نمیشود، برخلاف بعضی آقایان که در لحظات سخت عصبانی میشود و اصلاً نمیشود به تصمیمهایشان مطمئن بود.
نقشههای نظامی که حاج رضوان طراح آن بوده، روزی در مدارس نظامی دنیا تدریس خواهد شد
ویژگی سوم حاج رضوان این بود که به آینده نگاه میکرد. روز به روز نگاه نمیکرد. برای بحث مسائل استراتژیک خیلی تلاش کرد. اینکه امروز این کار را کردم کافی نیست و باید برای فردا کاری انجام دهم. رهبریت این است. کسی که اینگونه روحیه دارد میتواند رهبر خوبی باشد و بقیه دنبال او بروند. این ثابت شده بود که بهرغم سن کمش خیلی از مسائل را طی کرده و خیلی از ژنرالهای عرب نتوانستند به این سطح برسند. این را نه فقط من میگویم، بلکه دشمن هم به این رسیده است. تاریخ و زندگی حاج رضوان نمونه بسیار بزرگی برای جوانان و مجاهدین و نظامیها است. مطمئنم مواردی که حاج رضوان طراحی کرده است در مدارس بینالمللی نظامی تدریس خواهد شد.
یامینپور: دو نکته در صحبتهای آقای نقاش بود که میخواستم از آقای قاسمی هم بپرسم. یکی رفتار شخصی حاج رضوان است که نیروها و دوستان و اطرافیانش را شیفته میکند. آقای نقاش از این رفتار به روحیه شاد و سکینه تعبیر کرد. همچنین توانایی ارتباط گرفتن با بقیه هم جزو ویژگیهای ایشان بوده است. در مطالعه زندگی فرماندهان بزرگ هم این بوده است. در حاج احمد متوسلیان و شهید همت این روحیه دیده میشود. میخواهم از این نقطه آغاز کنم. آقای قاسمی! در باره موضوع دوم آقای نقاش که گفتند وسط آن ایدئولوژیهای ناسیونالیستی و مارکسیستی یک جوانی اینگونه پیدا میشود صحبت بفرمایید.
قاسمی: اگر اجازه بدهید من از بخش دوم فرمایش جنابعالی شروع کنم. قبل از آن میخواهم تشکری از مجموعه شما داشته باشم، بهخاطر اینکه باور نمیکردم در این مناقشات سیاسی و حرفهایی که در یمین و یسار زده میشود، بعد از گذشته 9 سال عماد را موضوع قرار دهید. جای تقدیر و شکر دارد. اگرچه اعمال شهدا هبط نمیشود، « من كان للّه كان اللّه له» (سوره آیه 4)، کسی که خودش را برای خدا خرج کند، خدا خودش را برای او خرج میکند و ثارالله میشود. چه ما از او تقدیر و تشکر کنیم و برنامهای بگذاریم و چه نگذاریم، اعمال شهید هبط نمیشود.
ماجرای حضور سید حسن نصرالله و حاج رضوان در جنگ ایران و عراق
بهتر است از اینجا شروع کنیم که یکی از مسائل اساسی که باید به آن توجه کرد این است که اگر بخواهیم چهرههایی را که در مبارزه با استکبار و صهیونیزمستیزی الگو میشوند را بشناسیم که مشخصاً عماد میوه این شجره طیبه است و شاید بگوییم یک اشعهای از خورشید حضرت روحالله است، نمیخواهم بگویم از این افراد زیاد داریم، ولی شناخت این پدیدهها که محصول انقلاب اسلامی هستند و در نهضت جهانی اسلام بروز کردند، بر ما تکلیف است. اگرچه که باز قبل از پدیده انقلاب اسلامی ما مدیون چهرههایی مثل امام موسی صدر و دکتر چمران هستیم و هنوز در ابتدای نهضت انقلاب اسلامی که اینها هم با همان تفکر حضرت روحالله، کار را در لبنان شروع کردند. نمیشود از عماد صحبت کرد و از استادش، چمران صحبت نکرد. میدانید عماد بچه طیر دبا و جنوب نهر است و یک مقطعی از زندگی چمران را در آنجا درک میکند. عماد از 17 سالگی به جنبش الفتح میآید و یک مدتی با ابوعمار (یاسر عرفات) است و در مقطع محدودی وظیفه محافظت یاسر عرفات را هم دارد، اما بعد از مدتی که جنبش امل تشکیل میشود به آنجا میرود و باز در آنجا نقش دارد. منتهی هنوز آن قصه کامل شکل نگرفته که جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد. این جالب توجه است که چهرههای مثل شهید بزرگوار سید عباس موسوی یا سید حسن نصرالله حفظهالله و عماد مغنیه در مقطعی از جنگ ما حضور دارند. همزمانی با فتح خرمشهر در 1982 میلادی، جنگ اول لبنان اتفاق میافتد و صهیونیستها از آن منطقه به سمت بیروت، چیزی حدود 130 کیلومتر پیشروی میکنند. در این مقطع است که عماد جبهه جمهوری اسلامی را در جنوب ایران ترک میکند و خود را به بیروت میرساند و بعد در خلده در جنوب لبنان مستقر میشود.
یامینپور: یعنی حاج رضوان در عملیاتهای ایران علیه عراق بوده است؟
کسانی چون عرصه را خالی میبینند خود را در شکلگیری حزبالله مؤثر میدانند
قاسمی: هم عماد، هم سید حسن نصرالله و هم سید عباس موسوی در مقطعی در جبهههای ما حضور دارند. این باز از مطالب ناگفته است. در خاطرات این بزرگواران موجود است. در واقع اینها تربیتیافته مکتب روحالله هستند و با ما بزرگ شدند. این قرابتهای فرهنگی و مذهبی باعث شد شخصیت عماد کمکم شکل بگیرد. اتفاق بزرگی که میافتد، وقتی روی فلسطینیها فشار میآید، یاسر عرفات بههمراه نیروهایش لبنان را ترک میکنند و به تونس میرود. در اوج شرایطی که اینها باید مقاومت کنند و خط تشکیل دهند، موقعیت را ترک میکنند و به تونس پناهنده میشوند. در همین زمان حاج عماد و دوستانش مقاومت همهجانبهای صورت میدهند که از اینجا فاز جدیدی اتفاق میافتد. میدانید با فاصله چند روز بعد از اینکه فتح خرمشهر اتفاق میافتد، آن حکم تاریخی به دو مجموعه داده میشود، یکی لشکر 27 حضرت رسول و دو تیپ ذوالفقار از ارتش و بهاذن حضرت امام ما به لبنان اعزام میشویم، برای جلوگیری از پیشروی که اسرائیلیها دارند. در این زمان اتفاقات دیگری میافتد. لازم است این نکته را عرض کنم که در ایجاد تشکیلات حزبالله لبنان، مشخصاً احمد متوسلیان نقش دارد. خیلیها چون عرصه را خالی میبینند میگویند ما کردیم. در این خصوص باید تذکر لازم داده شود که مؤسس و طراح حزبالله لبنان، احمد و سید عباس موسوی است که نباید این اسمها را مصادره کرد. اگرچه حضور ما در لبنان منجر به عملیات مستقیم بچهها نشد و منجر به تشکیل پادگانی در بعلبک و لشکری بنام امام علی(ع) شد که در راهاندازی آن خیلی زحمت کشیدند که نطفه اولیه تشکیلات نظامی حزبالله لبنان در لشکر امام علی شکل بگیرد. بعد از آن اتفاقات دیگری افتاد که فاصله آن تا اسارت احمد متوسلیان زیاد نبود.
یامینپور: شهید حاج رضوان با حاج احمد ارتباط مستقیم داشته است؟
با دیپلماسی لبخند نمیتوان عملیات کرد و احمد متوسلیان را آزاد کرد
قاسمی: در مقطعی که به لشکر امام علی در بعلبک میآییم ارتباط مستقیم داشت. این ارتباط هنوز تنگاتنگ نیست. نیروها از ایران آمدند و تازه همدیگر را درک کردیم که باید آموزشگاه راه بیفتد و همه نیروهایی که علاقه دارند در جنوب لبنان و بیروت خط دفاعی تشکیل دهند، مستقر شوند. شکلگیری این مجموعه داستانهایی دارد که نمیشود در این وقت کم به آن پرداخت. مشخصاً بعد از اسارت احمد و سه عزیز دیگرمان یعنی اخوان، رستگار و موسوی، عماد بالبال زد که با یک عملیات اینها را آزاد کنیم. نکتهای که باید همین الان و در این برنامه مطرح کرد این است که متأسفانه دیپلماسی مذاکره و لبخند که بعد از چهارسال فشلبودن این سیاست را میبینیم، در خصوص آزادسازی احمد متوسلیان همین سیاست بکار گرفته شد، یعنی نگذاشتند عملیات درخوری اتفاق بیفتد و در این چند سال هنوز این پرونده مفتوح است.
یامینپور: یعنی قرار بوده سپاه محمد رسولالله عملیاتی انجام دهد؟
شهید هاشمی را هم اسیر کرده بودند، ولی با یک عملیات او را آزاد کردند
قاسمی: تاریخچهای دارد که نمیشود همه آن را امشب باز کرد. لکن فرماندهی بعد از اسارت احمد و حتی قبل از اینکه قرار شد حاج همت با بچهها برگردند، به دست حاج منصور کوچکمحسنی افتاد و فرمانده عملیات هم کاظم رستگار بود که بعداً فرمانده لشکر سیدالشهدا شد، نمونه مشابهی که در بعلبک و زحله اتفاق افتاد و دو نفر از عزیزان ما را گرفتند که یکی از آنها شهید هاشمی بود که بعد در والفجر مقدماتی متقارن با همین شبها به شهادت رسید، دقیقاً بهفاصله 48 ساعت از اسارت اینها توسط فالانژیستها در منطقه زحله، توسط بچههای حاج رضوان عملیاتی شد که 12 ساعت بعد از این عملیات که تعدادی از فرماندهان فالانژها را به اسارت گرفتند، معاوضه شد و اینها آزاد شدند. ما میتوانستیم در همان مقطع و با همان اشتیاقی که عماد انجام میداد مبنی بر اینکه ما میتوانیم با اسیرکردن بدیل اینها در جبهه مقابل میتوانستیم غائله را ختم کنیم، اما متأسفانه نشد و این پرونده هنوز مفتوح است.
یامینپور: در همین چند دقیقه نکات جالبی گفته شد که لااقل من تا بهحال نشنیده بودم. یکی حضور حاج عماد در جبهههای جنگ علیه جمهوری اسلامی در ایران و دیگری رابطه حاج عماد با حاج احمد و تلاشش برای آزادسازی ایشان از دست فالانژیستها و بعداً از دست صهیونیستها، نکاتی است که ابعاد ناگفتهای دارد که کاش به آن پرداخته شود. هنوز کتاب درخوری در باره شهید حاج رضوان نوشته نشده است. امیدوارم سال بعد که بخواهیم برای حاج رضوان برنامه بگیریم کتابی باشد که بتوانیم آن را برای مردم معرفی کنیم.
آقای نقاش! برجستهترین ویژگی شهید حاج رضوان گمنامی و پنهان بودن اوست، آنهم نه در طی یک سال و چند سال، چندده سال حاج رضوان پشت پرده بوده و همه میگویند کارهای بزرگی که در عملیاتهای حزبالله و سایر موارد انجام شده، ایشان نقش محوری داشتند. چه مدل و مکانیزمی وجود دارد و حاج رضوان انتخاب کرده که هم خودش مؤثر است و هم میتواند منشأ اثر باشد.
این انقلاب فقط برای ایران نیست
نقاش: دو نکته خیلی مهم قبل از جواب شما میگویم که برای من خیلی حساس است. یکی اینکه آقایان در جبهه ایران بودند. من از اوایل انقلاب هنوز وقتیکه قانون اساسی برای رفراندوم مطرح نشده بود، دوستان من مثل جلالالدین فارسی، شهید محمد منتظری، شهید محمدصالح حسینی و رفیقدوست بحث میکردیم که قانون قرار است به رفراندوم گذاشته شود. یک نکتهای در باره نیروهای مسلح بود که فقط میگفتند ایرانیها باید عضو نیروهای مسلح باشند. من در آن زمان اعتراض کردم که این انقلاب برای خودتان نیست، من باور دارم در آینده میلیونها نفر میخواهند از شما دفاع کنند. بالاخره نشد. بعد از انقلاب فرانسه که خیلی قدیمی است تا امروز یک لشکر مخصوص نیروهای خارجی که از فرانسه دفاع میکنند و تا الان هم هست. اسمش لژیون خارجی است. از لهستان و سنگال میآیند و میگویند من فرانسه را دوست دارم و از الگوی آن دفاع میکنم، میگویند بفرمایید شما در ارتش فرانسه استخدام هستید. سختترین مأموریتهای برونمرزی را هم به آن لشکر میدادند. متأسفانه تا الان نتوانستم این روحیه را ایجاد کنم که این انقلاب فقط برای ایران نیست. این آقایان چه با قانون و چه بیقانون به ایران آمدند و از ایران دفاع کردند.
یامینپور: بله همین الان مزار شهدای غیر ایرانی هم وجود دارد.
نقاش: مسئله دوم مذاکره است که آیا در آن حقوق کشور را هم میگیرید یا خیر؟ متأسفانه از دستتان میرود و وقت کوتاه است. من میدانم وضعیت در لبنان چگونه است. اینها گروگان میگیرند، شما هم اگر فوراً گروگان نگیرید نمیتوانید مذاکره کنید. با خالیبندی نمیتوانید در مذاکره بروید و با توروخدا مذاکره کنید. طرف مقابل در لبنان دیوانه است و قانون نمیفهمد.
یامینپور: این دو نکته شما خیلی عالی بود.
نقاش: من میخواهم برای مردم یک چیز تاریخی بگویم که برای مردم معلوم نبود که چگونه میشود توفیق خداوند از هزاران کیلومتر دورتر نصیب آدم شود. من در زندان فرانسه بودم و در بیروت عملیات انجام میدادند. چهار گروگان فرانسوی در لبنان گرفته بودند. من روزنامه میخواندم و نمیدانستم احتمالات درست است یا خیر. یک روز یک نفر از وزارت خارجه فرانسه پیش من آمد و گفت شما آدم انقلابی و سیاسی هستید. گفتم شما چه میخواهید؟ گفت من الان اطلاعی ندارم گروگانهای ما زنده هستند یا مرده. من فوراً به توفیق خداوند مذاکره کردم، در حالیکه هیچ اطلاعی از اوضاع نداشتم. گفت میشود؟ گفتم بله، البته با چند شرط. در زمان شاه یک میلیون دلار به فرانسه برای نیروی هستهای دادید و بعد از انقلاب فرانسه و آلمان نیامدند و نه بوشهر را درست کردند و نه پول ایران را پس دادند. ایران به دادگاه بینالمللی شکایت برد و گفت این حقوق من است. دادگاه حکم را بهنفع ایران صادر کرد. دولت فرانسه استیناف کرد و پرونده به دادگاه عالی و مجدداً حکم به ایران داده شد. دولت فرانسه باز اجرا نکرد. دو حکم قضایی در خود پاریس صادر شد، گفت به جهنم من نمیخواهم پول شما را بدهم! وقتی برای مذاکره پیش من آمدند، گفتم بند اول این است که این یک میلیون دلار باید به ایران برگردد، گفت چشم، گفت بعد چه؟ گفتم مسعود رجوی را از فرانسه اخراج کنید. گفت چشم. نشانشان دادم وقتی به من حمله میکنید من هم میتوانم به شما حمله کنم. این شرط و چند شرط دیگر. یک معارض عراقی به بغداد فرستادید، صدام میخواهد او را اعدام کند. گفتم این جزو قوانین شماست که اگر کسی به کشور شما پناهنده شد نمیتوانید او را به بغداد بفرستید تا اعدامش کند. گفت چشم. مشاور آقای میتران فوراً با یک هواپیمای خصوصی به بغداد رفت و با صدام حسین مذاکره کرد و این معارض عراقی را به پاریس برگرداند. من کجا بودم؟ در زندان! هیچ قدرتی هم نداشتم.
یامینپور: من این را به بینندگانی که نمیدانند آقای نقاش در فرانسه چه میکرد عرض کنم که ایشان یکسال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای یک عملیاتی برای به درک واصلکردن شاپور بختیار به پاریس میروند و هرچند در وهله اول این عملیات انجام نمیشود و متوقف میشود، ولی ایشان در فرانسه بازداشت میشوند و از 1980 میلادی تا 1990، 10 سال در زندانهای فرانسه بودند. این ماجرایی که تعریف میکنند طی این 10 سال اتفاق افتاده است.
تجربه نشان داده بیگانگان فقط زیر فشار به تمام درخواستها پاسخ میدهند
نقاش: این یک دلیل تاریخی مثبت است برای این دولتهایی که میگویند طبق قانون و دیپلماسی عمل میکنم؛ اینها فقط زیر فشار به تمام درخواستها پاسخ میدهند.
به عماد برمیگردم. از همان اول که وارد تشکیلات شد، حلقه مؤمنی را دور خود جمع کرد. عماد دلسوز است و اینگونه بزرگ شده است. طبیعت عملیاتهای عماد اینطور بود که هرکسی نمیتوانست وارد تشکیلات شود و باید بررسی شود. این را از سازمانهای فلسطینی استفاده میکرد که متأسفانه برعکس عمل میکردند، یعنی در فلسطین اصلاً طرف بررسی نمیشد که جاسوس نباشد. تا جاییکه سازمان اطلاعاتی اسرائیل گفت من جایی که فقط یک جاسوس میخواستم، سهچهار جاسوس پیدا میکردم. عماد میگفت کسی که میخواهد وارد تشکیلات شود، هم باید مؤمن باشد و هم دلسوز و مسائل دیگر. سیستمی را برای حزبالله درست کرد که هرکسی نمیتوانست بهراحتی وارد آن شود. تشکیلات حزبالله کلاسیک بود. وقتی خودشان تصمیم میگیرند، یک گروهی برای انجام عملیات انتخاب میکنند و نباید تشکیلات معروفی باشد. خود من هم این کار را میکنم. خود من وقتی در الفتح بودم فهمیدم هرکاری که میخواهیم انجام دهیم، ظرف چند ساعت اسرائیل در جریان آن قرار میگرفت، لذا گفتم آقای ابوجهاد، به من هیچ منصب و موقعیتی نده، من مسئول تشکیلات جوانها هستم، لکن هر مسئولیتی که به من میدهید فقط من و شما باید در جریان باشیم. لذا خیلی کارها انجام داد که اصلاً بقیه نفهمیدند موضوع چیست. عماد یک سیستم حفاظتی ایجاد کرد که بهنظر آمریکاییها و اسرائیلیها بزرگترین سیستم حفاظتی است که در سرویسهای بینالمللی دنیا وجود ندارد. یعنی در سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و اسرائیل میشود نفوذ کرد، ولی در حزبالله خیر.
یامینپور: خیلیها موفقیت خود را در نامآوری و رسانهای شدن و برندشدن دنبال میکنند، ولی شخصیتهای عجیبی در تاریخ معاصر ما هست که همه چیزشان در گمنامی است و این گمنامی چقدر موفقیت ایجاد میکند. نمونه داخلی آن را در شهید حسن تهرانیمقدم میبینم که تا بعد از شهادت ایشان هیچکس نمیدانست این شهید در بیابانهای اطراف شهریار کرج چه میکند و ما فقط میشنویم یک موشکی از یمن به ریاض خورده است. نمیدانم امشب چه رزقی داریم که مدام اسامی شهدای بزرگوار ما بر زبان جاری میشود. به عماد برگردیم، نمیخواهید با رابطه خودتان با عماد رونمایی کنید.
قاسمی: نه اینکه نخواهم بگویم، ولی انشاءالله اگر خداوند مرگ ما را در این مسیر مقدر کرد، بعد از آن مطرح شود، اما این چهره و پدیده، اینقدر حرف برای گفتن دارد که لزومی ندارد من بگویم کجاها و در چه اتفاقاتی با ایشان بودم. چند نکته را در صحبتهای آقای نقاش بگویم. ما در لبنان مقطعی را داریم که شیعه نهتنها جگر نمیکند بحث تشکیلات و حزب را مطرح کند، بلکه وقتی میخواهد خودش را مطرح کند، مد بود که عکس فیدل کاسترو و چهگوارا و لنین را روی پیراهنها میزدند و زشت بود از یک تشکیلات اسلامی حتی جنبش امل اسم ببریم. بچهشیعه جگر نمیکرد چنین اسمی را با افتخار ببرد که ما یک تشکیلات نظامی هستیم که قادریم خودمان عملیات کنیم. این اولین نکته است که این چهره متفکر و جسور و یک استراتژیستمن نظامی در لبنان باعث شد که این معادلات بههم بریزد.
بعضی وقتها کلمات برای توصیف این شخصیت کم میآید و باید از کلمات، بهجا استفاده کرد. در نبرد 1978، ژنرال شاذلی مصر فقط در چند روزی مبتکر عملیاتی است که با خیانت انورسادات عملیات شکست میخورد، ببینید چقدر از او تعریف میکنند. ما در اینجا با چهرهای مواجه هستیم که مشخصاً تشکیلات پولادینی را برای حزبالله پایهگذاری کرد، اگرچه پرونده آن بنام ایرانیها و احمد متوسلیان ثبت است، اما آنجا یک پایهای میخواست که باید چهرههای در قد و قواره عماد میبودند که این را به منصه ظهور برسانند. اگرچه این تشکیلات پولادین طی عملیاتهای مختلفی که اتفاق افتاد مثل عملیات سال 2000 و 2006، همه میدانند ارتش اسرائیل از نظر قدرت زرهی و هوایی و پهبادی و جواسیس در لبنان که معروف است غیرممکن است امشب با خانم خود راجع به موضوعی صحبت نکنید، 48 ساعت بعد نفهمند چه تصمیمی گرفتهاید. در همین اتاق که شما تصمیم میگیرید، در اتاق بغلی ضد شما عمل میکنند. ما نمونه لبنان را نداریم که در آن از وجود جواسیس موج بزند. جالب است بدانید اگرچه این سیستم پولادین بود، ولی ظرف سالیان گذشته و حتی در مقطعی هم که عماد بود، نفوذ از درون در آن اتفاق افتاد. همین چند سال پیش بود که اعلام کردند در رینگ اول حزبالله، معاون عملیات جاسوس درآمد و اطلاعات را به اسرائیل میفروخت. بعد از آن هم در حلقه دوم و سوم چهرههایی را گرفتند. پس این دال بر این نیست اگر میگویید تشکیلات پولادین در آن درست کردید چرا اینگونه شد.
یامینپور: خیلی دور از ذهن هم نیست، چون پیش گوش موساد است و باید انتظار داشته باشیم.
قاسمی: اما نکته مهم این است که در طول سالهای 1948 بهاین طرف و اشغال رسمی فلسطین، هیچ عملیاتی نشده بود که موفقیت با اسرائیلیها نبوده باشد. مشخصاً از 1982 به این طرف است که اسرائیلیها با پدیدهای مواجه میشوند که اینها در ساحت میدان حرف برای گفتن دارند. 25 عملیات بنام عماد مغنیه ثبت کردند و منتسب به او میدانند. من نمیخواهم بگویم کار او بوده یا خیر، ولی اگر در نت جستجو کنید، عملیاتهایی که بنام عماد ثبت شده است، نمونه آن در دنیا وجود ندارد.
یامینپور: تقریباً هر عملیاتی که کسی مسئولیت آن را قبول نمیکرد میگفتند کار حاج عماد است.
قاسمی: آقای نقاش دقیقاً در جریان هستند. اتفاقی بود که در واحدهای ویژه فرانسوی افتاد و منتسب به عماد کردند. این عملیات هشت دقیقه بعد از عملیاتی اتفاق افتاد که در فرودگاه بیروت روی مارینزهای (تفنگداران دریایی) آمریکایی اتفاق افتاد که 27 نفر از آمریکاییها به درک واصل شدند. طراحی این عملیات را منتسب به حزبالله و عماد کردند. اگرچخ که حزبالله به عهده نگرفت. به فاصله چند وقت بعد یک عملیات در صور اتفاق افتاد که در آن 75 نیروی زبده اسرائیلی بههمراه فرمانده واحد اطلاعات آنها به درک واصل شد. بعد از آن، عملیات آرژانتین و هواپیمای TWA را به او منتسب کردند و علمیاتهای ربایش دیگر همینطور. طی 25 سال تاریخچه مبارزاتی عماد عملیاتهای مختلفی را منتسب کردند. برای سر او 25 میلیون دلار جایزه گذاشته بودند، یعنی سالی یک میلیون دلار.
یامینپور: ارتباط کوتاهی با آقای موسی قصیر از همرزمان حاج رضوان داریم. برای ما توضیح دهید در جنگ 33 روزه اسرائیل علیه حزبالله و لبنان که بیشک یکی از مهمترین تحولات میدانی در چندین سال اخیر در منطقه ما بوده، حاج رضوان چه نقشی ایفا کرده است؟
قصیر: نقش حاج عماد اساسی بود و ایشان فرمانده میدانی عملیات بود و کل عملیاتی که در این 33 روز انجام شد، به فرماندهی خودش بود. البته دوستانی دیگری در حزبالله بودند، ولی نقش اساسی با حاج عماد بود.
یامینپور: ایشان در بیروت بودند یا در منطقه عملیاتی؟
قصیر: هم در بیروت و هم در مناطق عملیاتی در چندین منطقه رفتوآمد داشتند. ایشان قبل از جنگ جنوب را به چندین منطقه تقسیم کرد و برای هر منطقه یک فرمانده گذاشته بود و در طول جنگ بین این مراکز فرماندهی جنگ رفتوآمد داشت.
یامینپور: برای ما جالب است بدانیم حاجرضوان تربیت نیروهای تحت امر خود را به چه ترتیبی انجام میداد و ما با چه نیروهایی مواجه هستیم. ما از طریق رسانهها اخبار را دنبال کردیم و بخشی از این اخبار را از طریق اعترافات ارتش رژیم صهیونیستی شنیدیم که اسرائیل با نیروهایی مواجه بود که دیده نمیشدند یا بهسختی دیده میشدند. بهسختی میتوانست از حزبالله تلفات بگیرد و دیدیم که در این جنگ موازنه هم برقرار نبود و نهایتاً بدون آنکه بفهمند این آتش از کجا شروع میشود و گلولهها از کجا شلیک میشود، با یک آتش سنگین و بمباران سنگینی از سلاحهای مختلفی مواجه میشدند. از این موضوع اگر خیلی راز و رمز عملیاتی ندارد، کمی توضیح دهید که حاج رضوان چطور این عملیات را مدیریت میکرد؟
قصیر: عملیات سال 2006 تقریباً پنجمین مرحله از عملیاتها علیه اسرائیل بود. عملیات سال 82، بعد 93، 96 و بعد 2000. لذا خود نیروهای حزبالله در این چند مرحله به تکامل رسیدند و در سال 2006 و همان جنگ 33 روزه، جنگ معمولی نبوده و جنگی خاص بود. تاکتیکهایی که برای دشمن دیده شده بود، هم قابل پیشبینی نبود و هم خودشان را برای چنین جنگی آماده نکرده بودند. شما میدانید در جنگ 33 روزه، اسرائیل و آمریکا اعلام کرده بود، در شش یا هفت روز به بیشتر از هزارنقطه حزبالله حمله میکنند و واقعاً هم حمله و نابود کردند. خود فرمانده نیروهای هوایی اسرائیل اعلام کرد جنگ برای ما تمام شده است. آمریکا مخالفت کرد و گفت جنگ تازه شروع شده است. اسرائیل خودش را برای جنگ هوایی علیه آن هزار نقطه آماده کرده بود. اینگونه تلقی کردند که جنگ تمام شده است. همان موقع حزبالله اعلام کرد هیچ شهید نظامی در حملات نداشت. این مسئله برای اسرائیل قابل تحمل نبود. بهخاطر همین گیج شدند و نمیدانستند چکار میکنند. از یکطرف آمریکا برای ادامه جنگ فشار میآورد و از طرف دیگر خودشان را برای یک جنگ شش هفت روز آماده کرده بودند که بمباران کنند و بروند. نقشه خاصی برای حمله نظامی نداشتند. برای همین حزبالله خودش را آماده کرده بود که اینها اینگونه حمله کنند. میتوانم یک نمونه از آن را ذکر کنم. در منطقه خیام، اسرائیلیها قبل از اینکه به آنجا حمله کنند سه روز هم بمباران کردند و هم آتش توپخانه و خمپارهای زیاد استفاده کردند. دستور این بوده که در خیام نباید کسی زنده بماند. در این سه روز مسئول آن منطقه اعلام کرد که فکر نکنم کسی در آنجا زنده باشد، ولی کل بچههای خیام خود را آماده کرده و منتظر بودند حمله اساسی شروع شود. تانکها وارد خیام شدند. رزمندگان سئوال میکردند تانکها را بزنیم؟ فرمانده آن منطقه گفت نه، باید منتظر باشید. بعد از اینکه نزدیک 40 تانک وارد خیام شدند، تازه حمله به آنها شروع شد و بیش از 20 تانک منهدم شدند و اینها عقبنشینی کردند. یک روش خاصی بود. اسرائیلیها از موشکهای ضد تانک اطلاع نداشتند. میدانید که نسل چهارم تانک مرکاوا بهنظر آمریکا و اسرائیل بهترین تانک دنیا بود که موشکهای معمولی نمیتواند آن را منهدم کند.
یامینپور: شاید برای بینندگان جوان این برنامه این ذهنیت شکل گرفته باشد چون حاج عماد طرفدار جمهوری اسلامی بوده و فردی انقلابی است برای او بزرگداشت گرفته میشود. وقتی از جنگ 33 روزه صحبت میکنیم، از جنگ بین دو کشور و منطقه دیگر که ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، صحبت نمیکنیم. یادتان بیاید کاندولیزا رایس و دیگران در آمریکا میگفتند بهزودی شاهد خاورمیانه جدید با تقسیمبندی جدید و تحولات جدید خواهیم بود و آغاز تحولات جدید در منطقه علیالخصوص برای جمهوری اسلامی ایران، چون هدف خاورمیانه جدید طراحی جدید برای ایران بود، جنگ 33 روزه راه افتاد که جنگی برای نابودی حزبالله و ایران بود. اینجا باید نقش حاج رضوان را ببینید که یک نفر با طراحی فوقالعاده کل نقشههای استکبار را چنان بههم میریزد که مجبور میشوند همه نقشهها را جمع کنند و از نو طراحی کنند.
صحبت رهبر انقلاب مبنی بر نابودی اسرائیل پیشگویی نیست، بلکه یک پیشبینی مبتنی بر محاسبه است
آقای نقاش! میخواهم بخش دیگری شروع کنیم و شرایط منطقه را ببینیم. رهبر معظم انقلاب دو سال پیش یک جمله کلیدی فرمودند که برای ما بسیار امیدبخش بود و یک افق عجیبی جلوی چشمان ما باز کرد و برای رژیم صهیونیستی و اذناب و رفقایش حتماً دلهرهآور است. یک حرفی علیه جمهوری اسلامی گفته بودند و رهبر معظم انقلاب پاسخ دادند که تا 25 سال آینده رژیم صهیونیستی و اسرائیلی وجود نخواهد داشت که شما بخواهید کاری انجام دهید. این یک پیشگویی نیست. ما در این چندسال از رهبر انقلاب پیشگویی نشنیدیم، بلکه پیشبینی مبتنی بر محاسبه دیدیم. یعنی ایشان میگویند مبتنی بر امکانات و قوهای که داریم، این کارها را میکنیم و ابایی هم ندارند که آن را بگویند. در نمازجمعه هم علناً فرمودند هرکسی با اسرائیل بجنگد کمکش میکنیم. اولین بار است که مقامات رسمی جمهوری اسلامی آن را افشا میکردند، چون جنگ علنی شده است. این در شرایطی است که ما حاج عماد را از دست دادیم. رژیم اسرائیل شیطنتهای جدیدی در منطقه میکند، سوریه با بحران مواجه است، تعداد زیادی از حزبالله در سوریه و مبارزه با داعش و سایر نیروهای معارض شهید شدند و در حال جهاد هستند. این صحنهای است که ما میبینیم. این صحنه را بهعنوان کسی که معلم نظامی حاج عماد بودید و صاحب نقشهها و طرحهای مختلفی در منطقه بودید، چگونه میبینید؟ این فرمایش مقام معظم رهبری چقدر با آینده تناسب دارد؟
نقاش: در مباحث علمی، وقتی که چند تجربه در چند مقطعی دارید یک خط بیّنی وجود دارد که یا این منحنی بالا میرود و یا پایین. حرف رهبر انقلاب از خلأ نمیآید. تحلیلشان از وقایع از چیزهای ملموس است. تحلیل تاریخی من چیست؟ به محض اینکه اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده و فکر میکرد فلسطینیها از لبنان خارج میشوند و مسئله مقاومت برای فلسطین تمام میشود، این یک اشتباه بزرگ است. یخرج الحی من المیت، این لحظه تشکیل شده است. فکر میکرد که دیگر مبارزی در مرزهای فلسطین ندارد. یک مقاومت، قویتر، منظمتر و مؤمنتر شکل گرفته که به آن مقاومت حزبالله میگوییم. در این شکی نداریم. در شرمالشیخ 45 کشور از آمریکا و اعراب و اروپا جمع شدند و همه آنها به شیمون پرز و بعد از ترور رابین، گفتند راهی ندارد و الان اسرائیل برای صلح آماده نیست. رابین فوت شد و نمیتوانیم با عرفات مذاکره کنیم. به حزبالله حمله کنید و نابودشان کنید. دستور 45 کشور بود. به لبنان حمله کردند. لبنان که آن زمان امکاناتی نداشت و فقط موشک کاتیوشا داشتند و گفتند تا آخرین نفس کاتیوشا میفرستم. حافظ اسد برای مذاکره آمد، به حزبالله گفت شما چند موشک دارید؟ گفت هرچه لازم دارید میفرستم. اسرائیل این را نمیتوانست تحمل کند و فوراً اعلام آتشبس کرد. من از این تجربه در جنگ 33 روزه استفاده کردم و گفتم الان دیگر باید موشکهای ما تعداد و بردشان بیشتر باشد. جنگ 33 روزه دستوری بود که آمریکا به اسرائیل تحمیل کرد. دیک چنی به مقامات اسرائیلی میگفت شما میتوانید ما را از شر حزبالله خلاص کنید؟ میتوانید با نیروی هوایی آنها را از بین ببرید؟ وزیر دفاع احمق اسرائیل فرمانده نیروی هوایی بود و پاسخ داد بله. این نمونه بود که اگر در لبنان موفق بود، بعد نوبت ایران میرسد. اینجا لطمه خورد. حرف سید حسن نصرالله که کل عالم آمدند که ما را شکست ندهند، اما نتوانستند. این یک مقطع تاریخی دلیل شد که اسرائیل نمیتواند بعد از این به خواستههای خود برسد.
در جنگ 33 روزه، 75 هزار نیروی اسرائیلی مقابل فقط دو هزار نیروی حزبالله جنگیدند
الان مقطع دوم چیست؟ در جنگ آینده باید به اهداف سیاسی خود برسیم. این جزو اهداف استراتژیک است. الان دشمنان شما قویتر از شما به اهدافشان میرسند، لکن وقتی تعادل ایجاد کنیم که به اهدافشان نرسند، شما باید ادامه دهید که قدرتتان بیشتر شود تا در آینده اهداف محقق شود. اهداف چگونه محقق میشود؟ از جغرافیای فلسطین. این مسئله اعراب خیلی افتضاح است. چطور میشود یک کشوری به این کوچکی به این کشورهای بزرگ سلطه داشته باشد. چون جدیت نبود. یک روز از جنگ اعراب به اسرائیل جدی نبود. این را از مطالعات میگویم و نمیخواهم تهمت بزنم. خودشان اعتراف کردند که از حزبالله فقط دو هزار نفر با ما میجنگیدند و ما با 75 هزار نیروی هوایی و زمینی به لبنان حمله کردم. «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثیرَةً» (سوره بقره/ ایه 249) محقق شده است. الان به مرحله سوم آمدیم. باید قدرت من بالاتر برود که اگر به حزبالله فرصت دهیم، قدرت و برد موشکهای اینها بیشتر و اسرائیل نابود میشود. لذا اینها متوسل به جنگهای نیابتی میشوند. سید حسن نصرالله چهار سال پیش گفت راهی دیگر برای اسرائیل و آمریکا نمانده مگر فتنه مذهبی. حسن رهبران حزبالله و جمهوری اسلامی این است که اینها از مسائل استراتژیک جلوتر میبینید. لذا قدرت به غزه دادند که الان خیلی قویتر از لبنان در زمان جنگ 33 روزه شده است. غزه جزئی از فلسطین است و در جنگ آخر توانست موشکهای خود را به تلآویو بزند. جنگ داخلی در سوریه راه انداختند. من گفتم یک فرصت طلایی برای حزبالله است که یا باید از آن استفاده کند یا باید از آن جنگ فرار کند، متأسفانه بعضی آقایان گفتند باید تسلیم شوید و سوریه به ما ربطی ندارد و نمیتوانیم کمک کنیم. یک عده دیگر گفتند دفاع از سوریه نهتنها دفاع از حرم زینب است، بلکه دفاع از حرم امت اسلام است.
بعد از جنگ 33 روزه و آقای بشار اسد با هم توافق کردند که تجربه لبنان خیلی خوب است، بیاییم 40 هزار نفر از سوریه آماده کنیم و شبیه تشکیلات جنوب لبنان برای جنگ آینده آماده شویم. متأسفانه با این جنگی که راه انداختند فرصت نشد. البته با این جنگ تجربه ارتش این کشور صد برابر بیشتر شد. هر ارتشی که پنج سال اینگونه بجنگد خیلی تجربه کسب میکند. مخصوصاً اینکه این جنگ فقط نظامی نیست، بلکه چریکی هم هست. وقتی برای جنگ به سوریه وارد میشوید، تشکیلاتی مثل جنگ 33 روزه ندارید. الان تشکیلاتی که در سوریه میجنگد، 10 برابر تشکیلات لبنان است. چون روحیات مردم عوض شده است. کسانی که اعتقاد نداشتند به پیروزی میرسند، الان به این اعتقاد رسیدند که پیروز میشوند. بهخاطر همین هم نیروی نظامی زیاده شده و هم تسلیحات. خود اسرائیل اعتراف میکند که جنگ آینده در کل پوشش فلسطین اشغالی، موشکهای حزبالله برد دارد و تاکتیکهای آن معلوم نیست. حتی وقتی تحلیلهای جدید آنها را خواندم خندهام گرفت که نوشته بودند نیروهای دریای حزبالله میخواهد از طریق دریا شمال فلسطین را آزاد کند. یعنی جبهه ما از خاورمیانه تا حدود اردن شد، نه فقط جنوب لبنان. عمق استراتژیک ما هم فقط لبنان نیست و هم لبنان است و هم سوریه. حشدالشعبی آینده فلسطین است، نه فقط برای عراق. این موضوع از برکت این انقلاب و این روحیه است که کوتاه نیاید. این روحیهای که ایجاد شده اصلاً در معادلات نبود. اگر آمریکاییها بپرسید که حشدالشعبی از کجا آمده میگویند از آسمان آمد. اصلاً تشکیلات آنها مشخص نبود.
یامینپور: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. آقای نقاش میگویند نقشه دوم آمریکا در منطقه بعد از شکست در جنگ 33 روزه، اتفاقاً زمینه تقویت نیروهای انقلاب اسلامی در سطح بینالملل شده است. یعنی ما باید خیلی فکر میکردیم که مردم سوریه را چگونه به خودمان نزدیک کنیم یا شیعیان عراق و امثال این کشورها. با این فتنه فرقهای که در این کشورها ایجاد شده، دقیقاً به همان سمتی میروند که آرمان ما بوده است. یعنی آمادگی روحی و روانی و جهادی با استکبار جهانی.
آقای قاسمی! ما علیالظاهر حاج عماد را از دست دادیم. احتمالا حاج رضوانهایی هستند که ما نمیشناسیم. آیا با تکیه به اینها گفته میشود که اسرائیلی وجود نخواهد داشت. نشانههای این رشد و قوام را چگونه میبینید؟
ماجرای دیدار سید حسن نصرالله با رهبر معظم انقلاب بعد از سقوط 80 درصدی دمشق
قاسمی: پنج سال است که جهان اسلام مواجه با یک فتنه بسیار بزرگ جهانی است و فقط اقلیمی و منطقهای نیست. 72 ملت با یک مرکز فرماندهی که شجره ملعونه خبیثه آل سعود و آمریکاییها و اسرائیلیها و انگلیسی و دول متحد در آن دست دارند و افرادی را از همه جا آوردند که در ترکیه و جاهای دیگر آموزش میبینند، قطر و کویت هم حمایت میکنند. فتنهای که معلوم نیست به این زودی بخوابد. وقتی کار در سوریه تقریباً تمام شد و دمشق محاصره کامل شد و شاید 80 درصد آن سقوط کرد، این را از سید حسن نصرالله شنیدم که خدمت حضرت آقا رسیدند و گفتند وضعیت اینگونه است و کار تمام شد، حتی براساس اطلاعاتی که داریم بشار هم ساک خود را بسته است. در این شرایط چه کنیم. آنموقع یعنی چهار سال پیش گفتند «با قوت بایستید، روزهای پیروزی میآید.» سید حسن نصرالله گفت وقتی بیرون آمدیم گفتیم ما در ساحت میدان هستیم و میدانیم همهچیز تمام شده است، چگونه آقا میفرمایند که بروید و نگه دارید. امروز بعد از گذشت آن چهارسال است که به شرایط نگاه میکنیم. درست است که خونهای زیادی ریخته شد، ولی خط نگه داشته شد. خونهای مثل حسان اللقیس که از فرماندهان بزرگ جبهه بود، از اینطرف هم فرماندهانی مثل حاج حسین همدانی و شهید شاطری را از دست دادیم. آقای قصیر در باره استراتژی نظامی که این شخص زکی، باهوش و استراتژیست در جنگ 33 روزه بهکار گرفتند بحثی را مطرح کردند که بد نیست بخشی از آن را اینجا مطرح کنیم. تاکتیکی مطرح شد که میگویند این متعلق به عماد است. لبنانیها بهعنوان «اکتفاء» ذاتی اسم میبرند. چیزی که ما به آن میگوییم نبرد جزیرهای. به آن نبرد موزائیکی هم میگویند. در این مدل جنگیدن وقتی نبردهای اسرائیل را بررسی کردند دیدند اینها تفوق نظامی دارند، برتری اطلاعاتی دارند و کل خطوط مواصلاتی قطع میشود، چه کنیم؟ ولو اینکه یک بخش از آن را از دست دادیم خطوط را نگه داریم. این طرح خیلی مؤثر واقع شد. اسرائیلیها فکر میکردند خط شکسته شده، میآمدند که عملیات انزال را انجام دهند، در مدرسهای که کل سقف پایین آمده، چریکهای حزبالله؟ نیروهای هوابرد را به درک واصل کردند. این اتفاقات مرهون چهرههای زکی و استراتژیست و تشکیلات درستکن است. چیزی که دنیا ما را محکوم میکند که حزبالله مال این حرفها نیست. کار سازمانی بلد نیستند. آن چیزی که امروز مشخصاً در یمن و حوثیها اتفاق میافتد و با تسخیر دومین تنگه استراتژیک جهان، یعنی بابالمندب به دست حزبالله پیروز میشویم. این پیروزی، چیز کمی نیست. متأسفیم که برای آن سرود نمیخوانند. یک سری آدم پابرهنه از آنجا با الگوگیری از بچههای حزبالله و با آموزش حاج رضوان توانستند تشکیلات درست کنند. انشاءالله این قصه به کل جهان اسلام سرایت خواهد کرد. یک نکته در خصوص اینکه معلوم شود چه کسی را از دست دادیم بگویم. ایشان، یک آدم چست و چالاک، با ضریب هوشی بسیار بالا، مطیع ولایت، خاکی و بهدور از تکبر، بشاش و شوخطبع و آدمی که آرام و قرار ندارد، یک چریک خانه به دوش، یک آدم تهاجمی و زلزله، هر دفعه که شما را میبیند طرح دارد برای اینکه مشت محکم به استکبار بزند، آدمی که جهانشمول است و 24 ساعته دنبال رصد دشمن است. آدمیکه دنبال شهرت خودش نیست، آدمی که هیچجا از آن اسم نیست، ولی همهجا اسم او هست، در عین حال یک عنصر رسانهای و عنصری که به المنار میگوید اگر این شعر را بخوانید و پخش کنید خیلی بهتر است. آدمی که جنگ رسانه را خیلی خوب میفهمد. خودش یک آدم رسانهای است، علیرغم اینکه هیچگاه در رسانهها دیده نشده است. در ترور ایشان آل سعود خبیث و ملعون و بهطور خاص بندر بن سلطان رویس سرویس اطلاعاتی و عضو شورای ملی امنیت عربستان دست دارد و انشاءالله در فرصتی جمیع حزبالله انتقام خون عماد را بگیرند.
یامینپور: سید حسن نصرالله هم در مراسم بزرگداشت حاج رضوان گفت ما نمیگذاریم این خون بماند و انتقام خواهیم گرفت و مقابله خواهیم کرد. وعدالصادقی است و منتظریم ببینیم این اتفاق چه وقت خواهد افتاد. نام بزرگ شهید حسن شاطری آمد. فردا سالگرد شهادت ایشان است. ما ایشان را بنام حسام خوشنویس میشناختیم. مردی لطیف و نازنین و مجاهد.
انتهای پیام/ 121