به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، بر اساس اسناد و مدارک موجود و همچنین روایت فرزند برومند شهید حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن طباطبایی نسب، این شهید عزیز در سال ۱۳۰۹ در روستای «نیسیان» از توابع «اردستان» اصفهان به دنیا آمد. خاندان وی از سادات طباطبایی هستند، که نَسَب آنها به «حسن مثنّی» فرزند امام حسن مجتبی (ع) میرسد.
شهید طباطبایی نسب پس از ورود به قم، با شور و اشتیاقِ فراوان تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و در مدتی کوتاه دروس سطح را به پایان رساند، در دروس خارج فقه و اصول آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) شرکت کرد و از این دو استاد بزرگ بهرههای فراوانی برد.
پس از مدتی به فرمان آیت الله بروجردی، به همراه گروهی به سرپرستی شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی راهیِ باختران گردید و در آنجا خدمات شایانی انجام داد که از جمله می توان به تاسیس مدرسه علمیه آیت لله بروجردی و بنای چندین مسجد در این شهر اشاره کرد. وی سپس راهیِ شهر ساری شد و در آنجا به تبلیغ و بنای چند مسجد اقدام کرد.
جانبازِ نهضت ملی شدن نفت
شهید طباطبایی نسب در مبارزه با رژیم طاغوت، تلاش فراوانی داشت و در زمان مبارزات مرحوم آیت الله کاشانی، در اثر اصابت گلوله از ناحیه دست مجروح شد، و در آن زمان، اولین تخریب مشروب فروشی ها در قم توسط ایشان و چند تن از دوستانش که همه، طلبه های جوانی بودند، صورت گرفت و با تشویق و رضایت آیت الله بروجردی همراه شد، به طوری که معظم له ایشان را از فرزندان خویش نامید.
مسجد؛ کانون مبارزات انقلابی شهید
17 سالِ پایانی عمر پربرکت وی، صرف فعالیت های تبلیغی در تهران شد. وی با کمک مردم، مسجد سپهسالار حسین(ع) را در شرق تهران بنا نهاد و ضمن برگزاری نماز جماعت، با سخنان شیوا و بصیرت آفرینش مردم را به سوی حق دعوت می کرد.
در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، این مسجد را به عنوان کانون مبارزات مردمی قرارداده بود و در اوایل انقلاب، با برعهده گرفتن مسئولیت سه واحد از کمیته های انقلاب اسلامی، خدمت به انقلاب را ادامه داد. نسبت به بسیج و بسیجیان محبت فراوانی داشت و با بیانی نرم و چهره ای گشاده با آنان برخورد می نمود و مایه دلگرمی آنان بود.
جهاد با مال و جان
شهید طباطبایی نسب در زمان جنگ نیز فعالیت فراوانی داشت و همواره مردم را به حضور در جبهه تشویق می نمود. افرادی را هم که توانایی شرکت در جنگ نداشتند، تشویق می کرد تا با کمک های مالی مشارکت کنند. مردم نیز همواره به سخنانش اقتدا می کردند چرا که خود ایشان، تا آنجا که می توانست به جبهه، کمک مالی می کرد و نیز بارها به مناطق عملیاتی رفته، دوشادوش رزمندگان اسلام جنگیده بود. ایامی را هم که در تهران بود، ذکر و نام رزمندگان اسلام و شهدای راه حق، سهمی بزرگ در منبرهایش داشت.
وی در مجموع، پنج بار در مناطق عملیاتی حضور یافت و در آنجا مایه دلگرمی رزمندگان اسلام بود. مدتی در جبهه های جنوب، در جزیره مجنون و در عملیات خیبر و مدتی هم در جبهه های غرب کشور، در قصر شیرین حضور داشت و در کسوت روحانی به تبلیغ دین و دفاع از میهن پرداخت.
پرواز آسمانی اول اسفند 64
این روحانی شهید همواره از خداوند می خواست تا به او توفیق خدمت به اسلام و مسلمین را عطا نماید و این سخن، دائما بر زبانش جاری بود که: «من در مقابل این همه نعمت که خداوند به من داده است، شرمنده هستم و کاری نکرده ام. زندگی ام که سودی نداشت، شاید با ریخته شدنِ خون ناقابلم، اثر و سودی برای اسلام و مسلمین داشته باشم»
سرانجام این آرزوی دیرین، محقق شد و در روز پنجشنبه اول اسفند ماه سال ۱۳۶۴، در پی حمله ناجوانمردانه دو فروند جنگنده عراقی به هواپیمای مسافربری در 25 کیلومتری شمال اهواز، این روحانی مبارز به همراه شهید بزرگوار آیت الله شیخ فضل الله محلاتی نماینده امام خمینی(ره) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هشت تن از نمایندگان مجلس و چهل تن از یاران صدیق امام به آرزوی همیشگی اش یعنی شهادت در راه خدا رسید و به همین جهت این روز بزرگ به نام «روز روحانیت و دفاع مقدس» ثبت شد.
انتهای پیام/