یادداشت/ علیرضا رضاخواه

۳ طرح ترامپ برای غرب آسیا

دولت جدید آمریکا این روزها 3 طرح کلان را برای پیشبرد سیاست خارجی خود در غرب آسیا دنبال می‌کند، طرح‌هایی که ارتباطی روشن و منطقی هم با رویکرد ترامپ به عنوان یک جکسونیست-هامیلتونیست دارند و هم با ارکان اعلامی سیاست خارجی وی همسو هستند.
کد خبر: ۲۲۸۹۰۲
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۳ - 25February 2017
۳ طرح ترامپ برای غرب آسیابه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، علیرضا رضاخواه طی یادداشتی نوشت:

پیش بینی و تحلیل رفتار و عملکرد ترامپ به عنوان یک فرد بی تجربه در حوزه سیاست و شخصیتی دمدمی مزاج، کاری بسیار مشکل و دارای ضریب خطای بالاست، شاید به همین خاطر است که بسیاری معتقدند در تعامل با ساکن جدید کاخ سفید برای فهم چگونگی رفتار او بیش از متخصصان حوزه سیاست و روابط بین الملل به مشاوران روانی نیاز است، با این حال با گذشت بیش از یک ماه از حضور ترامپ در کاخ سفید و مشخص شدن تیم سیاسی و امنیتی وی، علی رغم جنجال های به وجود آمده و عملکرد سینوسی دولت جدید چه در حوزه سیاست داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی، کم کم می توان برای رفتار دولت ترامپ حداقل در عرصه بین المللی به یک چارچوب منطقی رسید. برای این منظور پس از بررسی مکاتب سیاست خارجی آمریکا به جایابی ترامپ در میان این مکاتب و تحلیل سیاست خارجی دولت جدید این کشور در قبال منطقه غرب آسیا می پردازیم.

مکاتب حاکم بر سیاست خارجی آمریکا

مکاتب سیاست خارجی آمریکا منبعث از تلفیق دو دوگانه ارزش ها – منافع و بین الملل گرایی – انزواگرایی است. نتیجه تلفیق این دوگانه ها 4 مکتب در سیاست خارجی این کشور است که ذیل عناوین هامیلتونیسم، جکسونیسم، ویلسونیسم و جفرسونیسم تعریف می شود. بر اساس دو گانه اول یعنی ارزش ها-منافع  از میان این چهار مکتب، مکاتب ویلسونیسم و هامیلتونیسم ارزش محور و  مکاتب جکسونیسم و جفرسونیسم منفعت محور هستند.  و بر اساس دو گانه دوم یعنی بین الملل گرایی-انزوا گرایی مکاتب جکسونیسم و ویلسونیسم بین الملل گرا و مکاتب هامیلتونیسم و جفرسونیسم  انزواگرا هستند. در گرایشات بین الملل گرا هم غالباً طرفداران مکتب جکسونیسم یکجانبه نگر و ویلسونیست ها چندجانبه گرا رفتار می کنند.تجربه نشان داده است که در تدوین سیاست خارجی آمریکا همواره ترکیبی دو یا سه گانه از این مکاتب و رویکردها هستند که نقش عمده را در ترسیم چشم اندازها ایفا می کنند.  تاکید هامیلتونی ها بر بهبود شرایط اقتصادی در داخل آمریکا (منفعت محوری انزوا گرا) تاکید جکسونی ها بر منافع نظامی و اقتصادی آمریکا در سطح بین المللی (منفعت محوری بین الملل گرا) تاکید جفرسونی ها بر گسترش ارزشهای آمریکایی شامل دموکراسی، لیبرالیسم، تکثرگرایی و حقوق بشر در داخل آمریکا (ارزش محوری انزواگرا) و تاکید ویلسونی ها برگسترش ارزشهای آمریکایی در سطح بین المللی (ارزش محوری بین الملل گرا) بوده است.  با توجه به رویکرد کلی مکاتب فوق و همچنین در نظر گرفتن سخنان دونالد ترامپ،به ویژه در ایام انتخابات و همچنین یک ماه گذشته از یک سو و چگونگی چینش تیم امنیتی و سیاسی وی از سوی دیگر؛ در مجموع می توان گفت رویکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی ، تلفیقی از دو مکتب  هامیلتونیسم و جکسونیسم است. رویکردی که در تلاش برای حفظ سیادت آمریکایی در سطح بین المللی بیش از هر چیزی بر تجهیز در حوزه داخلی و آن هم در حوزه اقتصادی با چاشنی نژادی -هویتی تاکید دارد.

ارکان سیاست خارجی ترامپ

سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه به ویژه  بر اساس چارچوب مفهومی که در بالا تعریف شد، بر 3 اصل کلی استوار است.

1- فرماندهی از بالا

اصل اول تحت عنوان فرماندهی از بالا، خواستار افزایش نقش بازیگران محلی در مناقشات و کانون‌های بحران است. پیشبرد این سیاست  بر خلاف آن چه که در رسانه های غربی طرح می شود هدف کاهش نقش رهبری آمریکا در عرصه بین‌الملل را دنبال نمی‌کند، بلکه هدف آن تغییر میزان مداخله مستقیم آمریکا  در درگیری‌های منطقه‌ای در سطح جهان است. آمریکا تمایل دارد بیش از آنکه حضور پر رنگ در صف داشته باشد بر نقش ستادی خود بیفزاید. بر اساس این استراتژی، وظیفه درگیری مستقیم با دشمن برعهده متحدان منطقه‌ای آمریکا قرار می‌گیرد و آمریکا با حملات هوایی، فروش تسلیحات و تبادل اطلاعات نظامی و امنیتی از متحدان منطقه‌ای خود حمایت و پشتیبانی می‌کند. این سیاست از هزینه‌های انسانی و مالی مستقیم آمریکا در درگیری‌ها می‌کاهد.

2- کاهش هزینه های جانبی

اصل دوم کاهش هزینه های جانبی بحران های بین المللی برای غرب به صورت کلی و برای آمریکا به صورت خاص است. تجربه نشان داده که مداخلات نظامی آمریکا و همپیمانانش همواره به ویرانی کشورها و گسیل شدن موجی از مهاجران به کشورهای اروپایی و آمریکا انجامیده است. جلوگیری از مهاجرت جدید به آمریکا یکی از خط قرمز های دولت جدید است که در سیاست دیوار کشی در مرز این کشور با مکزیک، فرمان ضد مهاجرتی اخیر رئیس جمهور و تلاش دولت فدرال برای اخراج مهاجران غیر قانونی به وضوح دیده می شود. لذا کاهش هزینه های جانبی به عنوان یک پیوست همیشگی مداخلات آمریکا در دوران ترامپ وجود خواهد داشت. به این معنی که کشورهایی که خواهان مداخله نظامی آمریکا برای تثبیت منافعشان هستند باید برای تبعات آن به ویژه بحران مهاجرت برنامه ای مشخص ارائه کنند.

3- کاسبی از بحران

اصل سوم که می توان آن را کاسبی از بحران نامید ، با شخصیت کاسب کارانه ترامپ  تطابق دارد. دولت جدید بارها تاکید کرده است که کشورهای دیگر می‌بایست در تامین هزینه‌های امنیتی و دفاعی سهم بیشتری برعهده گیرند. در سایه این سیاست نه تنها آمریکا هزینه مالی کمتری برای پیشبرد سیاست‌های نظامی و امنیتی خود می‌پردازد، بلکه افزایش هزینه نظامی کشورهای متحد آمریکا در عمل به سود آمریکا، به عنوان بزرگترین عرضه کننده تسلیحات تمام می‌شود. طبق گزارشی که موسسه صلح استکهلم منتشر کرده، 33 درصد بازار تسلیحاتی جهان در دست آمریکاست و این کشور به یکصد کشور جهان اسلحه می‌فروشد.

طرح های دولت جدید برای غرب آسیا

دولت جدید آمریکا  این روزها 3 طرح کلان را برای پیشبرد سیاست خارجی خود در غرب آسیا دنبال می کند، طرح هایی که ارتباطی روشن و منطقی هم با رویکرد ترامپ به عنوان یک جکسونیست-هامیلتونیست دارند و هم با ارکان اعلامی سیاست خارجی وی، همسو هستند.

طرح اول ایجاد ائتلافی تحت عنوان ناتوی عربی

طرح اول ایجاد  ائتلافی تحت عنوان ناتوی عربی است. بنا بر گزارش روزنامه وال‌استریت ژورنال، گفت‌وگوهای اولیه بر سر ایجاد یک پیمان نظامی مانند ناتو بین دولت ترامپ و مسئولان نظامی و امنیتی عربستان و امارات متحده صورت گرفته است. از دیگر اعضای احتمالی این پیمان نظامی از کشورهای مصر و اردن یاد می‌شود. در عین حال پیوستن سایر کشورها به ناتوی عربی نیز منتفی نیست. این پیمان نظامی از همراهی و حمایت اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و آمریکا نیز برخوردار خواهد بود. هدف از این پیمان نظامی، ایجاد همبستگی بین کشورهای همپیمان آمریکا در برابر ایران و جلوگیری از نفوذ آن در منطقه اعلام شده است. بر اساس این طرح، عملا وظیفه اصلی مقابله با دشمن مشترک به بازیگران محلی و متحدان منطقه‌ای آمریکا واگذار می‌شود. این طرح به بهترین شکل بیانگر رکن اول سیاست خارجی دولت جدید است.

طرح دوم ایجاد منطقه امن در داخل سوریه

طرح دومی که این روزها از آن سخن به میان می آید، ایجاد یک منطقه امن در سوریه است. ترامپ تاکید کرده که قصد دارد با ایجاد مناطق امن در سوریه مانع گسیل موج مهاجران به اروپا و آمریکا شود. سیاست ایجاد مناطق امن در داخل سوریه طرحی است که ابتدا توسط ترکیه مطرح شده بود و حالا به دنبال تضمین های ارائه شده توسط آنکارا، (به ویژه این که ترکیه به همراه اعراب خلیج فارس ضمانت داده اند که همه هزینه ایجاد این مناطق را بپردازند)، ترامپ برای عملیاتی شدن آن اعلام آمادگی کرده است. این طرح نیز به صورت مشخص با اصل "کاهش هزینه های جانبی همخوانی دارد.

طرح سوم تبدیل منطقه به انبار سلاح

طرح سوم که البته کمتر به صورت رسمی از آن در رسانه ها می شنویم، تبدیل خاورمیانه به انبار سلاح های آمریکایی است. بر اساس این طرح، که منبعث از اصل کاسبی از بحران ترامپ است، کشورهای منطقه می‌بایست نقش بیشتری در تامین هزینه‌های امنیتی و نظامی خود برعهده گیرند. ترامپ در کارزار انتخاباتی خود تاکید کرده بود که دلیلی نمی‌بیند که آمریکا هزینه تامین امنیت کشورهای ثروتمندی چون عربستان را متقبل شود. گرایش به خرید جنگ افزار توسط دولت عربستان و شمار دیگری از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به ماه‌های اخیر محدود نمی‌شود. اما، عربستان سعودی، امارات و قطر آشکارا بر میزان بودجه نظامی خود افزوده‌اند. بر اساس گزارش موسسه صلح استکهلم، در دوره زمانی 2012 تا 2016 بودجه نظامی کشورهای خاورمیانه 86 درصد افزایش یافته است. در واقعیت امر، 30 درصد کل تسلیحات به فروش رسیده در سطح جهان روانه این منطقه شده است. میزان رشد بودجه نظامی کشور عربستان سعودی بالغ بر 212 درصد بوده است. بودجه نظامی کشورهای قطر و امارات متحده عربی نیز رشد چشمگیری داشته است. روشن است که بخش قابل ملاحظه‌ای از سود ناشی از خرید تسلیحاتی کشورهای خاورمیانه به جیب شرکت‌های تولید جنگ افزار آمریکایی می‌رود.
 
منبع: روزنامه خراسان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار