اسرا در ماه رمضان/1

لوطی گری سرباز عراقی آب را به اسرا برگرداند

ماه رمضان بود و یک هفته‌ای آب اردوگاه که لوله کشی هم بود قطع شد. حتی برای خوردن هم آب نداشتیم. 11 رمضان بود که دیگر بچه‌ها برای گرفتن غذا هم به آشپزخانه نرفتند.
کد خبر: ۲۲۹۱۸
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۱ - 02July 2014

لوطی گری سرباز عراقی آب را به اسرا برگرداند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، «مسعود پرویز حمیدی» از آزادگان سرافراز کشورمان است که در ۲۵ آبان سال ۶۱ درعملیات کوچکی زین العابدین در منطقه سومار به دست نیروهای عراقی اسیر شد و در طول ۸ سال اسارت در اردوگاههای موصل و بین القفسین که به کمپ ۷ معروف است روزهای اسارت را سپری کرد. وی درباره نحوه اسارت خود گفت: چند نقطه از بدنم تیر خورده بود و در حالی که امکان عقب نشینی نداشتیم بین عراقیها ماندگار شدم و به اسارت در آمدم.

حمیدی درباره حال و هوای اردوگاه در ماه رمضان میگوید: سربازان عراقی با وجودی که دعا و نماز جماعت را ممنوع کرده بودند اما به روزه گرفتن اسرا کاری نداشتند. حتی بعضی مواقع بچهها را نیز همراهی میکردند.

سربازهای عراقی روزهای اول اجازه پختن غذا برای سحر را به آشپزها نمیدادند. میگفتند غذا را روز درست کنید و برای افطار و سحر نگه دارید ولی با صحبتهایی که شد و با وجودی که آشپزخانه اردوگاه شرایط خیلی بدی داشت غذا را ساعت یک تا دو نصف شب پخت میشد و برای سحر بین بچهها پخش میکردند.

شبهای قدر که قرار بود بیدار بمانیم کارمان سختتر میشد چون از نیمههای شب در اردوگاه خاموشی میزدند و اجازه بیداری به کسی داده نمیشد. اجازه خواندن دعای دست جمعی و نمازهای جماعت را هم نداشتیم. برای همین با سختی خاصی مراسمها را برگزار میکردیم تا عراقیها حساس نشوند.

ماه رمضان سال ۶۳ آب لوله کشی اردوگاه یک هفتهای قطع شد. آب منبع اردوگاه نیز تمام شده بود و حتی برای خوردن آب نداشتیم. ۱۱ ماه رمضان بود که دیگر بچهها برای گرفتن غذا هم نرفتند. ظرفهای کثیف چند روزی نشسته مانده بود و وضعیت خیلی بدی تو اردوگاه به وجود آمد.

توی اردوگاه یک گروهبان عراقی به نام جاسم داشتیم که از اهالی بغداد بود خیلی ادعای لوطی گری میکرد. دست سنگین و بزنی هم داشت طوری که اکثر بچههای اردوگاه موصل یک بار از جاسم کتک خورده بودند. با همه اینها بعضی وقتها مرامش گل میکرد!

به فرمانده اردوگاه گفته بود که به اسرا بگو غذا بگیرند، امشب حتما آب میاورم. بچهها که حرفش را باور نکرده بودند با اکراه آن روز را غذا گرفتند.

ساعت نزدیک ۱ شب بود که دیدیم قفل درهای اردوگاه برخلاف همیشه باز شد و سربازها دستور دادند هرکس هرچه دارد برای پر کردن آب بیاورد. همیشه حتی برای گرفتن غذا هم چند نفر از سربازها بچهها را همراهی می کردند اما آن شب خبری از سربازها نبود.

جاسم لوطی گریش گل کرده بود. بیرون از اردوگاه، توی جاده، به زور اسلحه یک تانکر آب دزدیده بود تا به قولش عمل کرده باشد برای همین هم اجازه داده بود تا هرکس با هر وسیلهای که دارد آب پر کند.

نظر شما
پربیننده ها