شهيد رامون در کنار كار و تلاش روزانه به مطالعه میپرداخت. علیرغم مشکلاتی که داشت هیچگاه دست از مطالعه بر نمیداشت و وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه کتب اسلامی میکرد.
وی مسائل معنوی را نسبت به مسائل دنیوی مهمتر می دانست به همین دلیل توجه زیادی به فراگیری مسائل دینی داشت.
شهید رامون بعد از گذراندن دوران نواجوانی و رسیدن به فصل جوانی مشغول به گذراندن دوره ضرورت شد. با اوج گرفتن انقلاب اسلامی و به دلیل علاقه زیاد به اسلام و انقلاب و از آنجا که عشق به امام خمینی(ره) داشت، با ندای معمار بزرگ انقلاب از پادگان فرار کرد. او در جواب کسانی که به او گفته بودند که دوباره برای ادامه خدمت به پادگان برگرد گفته بود که نمیتوانم به پادگان برگردم و برادران و خواهرانم را به گلوله ببندم.
وی بعد از انقلاب اسلامي به استخدام ارتش در آمد و با شروع جنگ تحميلي به جبهه اعزام شد. نقل است که شهید رامون زمان اعزام به جبهه گفته بود که «تا وقتی جنگ به پیروزی نرسیده از جبهه بازنمیگردم».
همسر شهید می گوید، هنگامیکه برای اولین بار قصد رفتن به جبهه را داشت بسیار خوشحال و بشاش بود و میگفت، وظیفه شما تربیت صحیح و زینب گونه فرزندان است و چنانچه من شهید شدم بیتابی نکنید که دشمن شاد خواهد شد تا اینکه به کردستان اعزام شد. هنگامیکه از آنجا بازگشت خاطرات زیادی از درگیری رزمندگان اسلام با ضدانقلاب برایمان تعریف کرد.
شهید موسی رامون برای بار دوم به جبهه دارخوین اعزام شد. در نهایت در 10 بهمنماه ۱۳۵۹ در پنجمین ماه جنگ در جبهه دارخوين براثر اصابت ترکشهای خمپاره به فیض به شهادت رسيد و آغازگر باب شهادت در خطه شهیدپرور و مرزنشین شهرستان سرخس شد؛ وی به هنگام شهادت ۲۷ ساله، متأهل و دارای سه فرزند بود.
انتهای پیام/