من انقلابیام-136/ سردار غیب پرور در شلمچه:
«زائران» راوی سرزمینهای نور باشند/ «شلمچه» مشهد شهیدان است
رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: زائران راهیان نور راوی سرزمینهای نور باشند.
به گزارش خبرنگار دفاع پرس در
جهاد رسانهای شهید رهبر، سردار سرتیپ «غلامحسین غیب پرور» رئیس سازمان بسیج
مستضعفین بعد از ظهر امروز(دوشنبه) در یادمان شهدای شلمچه بیان داشت: سالها از
دفاع مقدس گذشته است اما جوانان پرشور در سرزمینهای آن دوران حضور مییابند.
وی با بیان اینکه شلمچه مشهد
شهیدان است، خاطرنشان کرد: زمان جنگ بسیاری از جوانان نبودند اما پس از گذشت این همه
سال کاروانهای دانشجویی و جوانان انقلابی با شعار جهاد کبیر به راهیان نور آمدهاند. آمدن جوانان اثبات دلداگی به امام
حسین(ع) و شهداست، همانطور که شهدا نیز دلدادهی اباعبدالله بودند.
سردار غیب پرور تصریح کرد: هر
چیزی که داریم از تفضل امام حسین(ع) است. رشد و تعالی معنوی در این است که راه
امام حسین(ع) را بشناسیم و ادامه بدهیم. مکتب امام حسین(ع) شامل عشق، بصیرت، شجاعت و
فهم است.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین با
تاکید بر روایتگری حماسههای دوران دفاع مقدس، گفت: همه باید خادم شهیدان و راوی
سرزمینهای نور باشیم.
وی با اشاره به یادمان شهدای
شلمچه گفت: در این مناطقی که اکنون در آن حاضر هستیم، عملیات کربلای 5 انجام شد.
کربلای 5 نسبت به دیگر عملیاتها، برجستگیهایی دارد. البته عملیات بیت المقدس نیز
که در این منطقه اجرا شد، برجستگیهایی دارد. عملیات کربلای 5، عملیات بسیار سختی
بود. البته پیش از آن با عدم الفتحی در عملیات کربلای 4 مواجه شدیم. عملیات کربلای
5 دو هفته پس از عملیات کربلای 4 صورت گرفت.
سردار غیب پرور در ادامه ضمن ذکر خاطرهای از عملیات کربلای 5 و گرامی داشتن یاد و خاطره شهیدان اعتمادی، روزیطلب، غیبی و دیگر شهدای این عملیات در خصوص شهید سپاسی گفت: این شهید بزرگوار، بذلهگو و شوخ طبع بود و من یک جا دیدم که او گریه کرد و آنجایی بود که بالای پیکر شهید اعتمادی رسید. از مجید خواستم که بلند شود و گفتم که الان وقت گریه کردن نیست. هر دو بلند شدیم و چند قدمی نرفته بودیم که اتفاقی افتاد و مجید را صدا زدم. پیکر شهید محمد غیبی نیز چند قدم آن طرفتر افتاده بود. فردای آن شب که مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) بود نیز بسیاری از رزمندگان به شهادت رسیدند. آن روز از عملیات کربلای 5 روز عجیبی بود.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین همچنین به ذکر خاطرهای در خصوص شهید خرازی پرداخت و بیان داشت: یک روز شهیدان خرازی و کاظمی و سردار زاهدی پیش به ما در خط آمدند و خواستند که از خط بازدید کنند. پس از بازگشت از خط یک بسیجی اصفهانی بادگیر سرمهای رنگ به تن داشت، به خرازی سلام کرد و یکی دو دقیقه نگذشت که تیر قناسهای به پیشانی آن بسیجی خورد و خرازی بر بالین آن شهید زانو زد و هی بر صورتش دست کشید و میگفت من حسینم، فرماندهات هستم. سلام من را به اباعبدالله برسان اما دلش آرام نگرفت و صورت بر صورتش گذاشت و بسیار اشک ریخت.
وی خاطرنشان کرد: رمز پر کشیدن و عروجها، درک صحیح از موقعیت، فهم دقیق و بصیرت عمیق بود. رزمندهها فهمیدند که برای چه به این سرزمینها آمدند و ما در سفرهای راهیان نور نیز باید این آمدنها را درک کنیم و مانند شهدا مردانه بایستیم.