به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید امیر اسکندر یکه تاز فیلمبردار روایت فتح عضو رسمی سپاه همسری فداکار، عاشق دعای ندبه و عاشق شهادت در سال 1363 بعد از تولد فرزندش به آرزوی دیرینهاش رسید.
همسرم عضو رسمی سپاه و فیلمبردار روایت فتح بود. وی متولد سال 1345 و زمان جنگ تحمیلی 24 سالشان بود. اخلاق و ویژگیهای خاصی داشت. روی محبت و احترام بین افراد خانواده و فامیل خیلی تاکید میکردند، تا به نوعی همه بتوانند دست هم دیگر را بگیرند و نسبت به هم تواضع داشته باشند خودشان هم دقیقا همین طور بود.
همسرم دوست داشت بین افراد خانواده، آقایان، خانمها و بزرگترها احترام باشد و سعی میکردند آداب دینی را در نشستهای فامیلی انتقال دهند. همسرم بیشتر مواقع قبل از صبحانه درباره دعای ندبه یا دعای مجیر، که این دعاها را خیلی دوست داشت برای خاله بنده عنوان میکردند، تا در واقع بتوانند مفاهیم دینی و عملی را در زندگی مطرح کند، خودشان هم خیلی پایبند بود.
امیراسکندر از شهادتشان در منزل صحبت میکرد، ولی به علت بار عاطفی که بنده نسبت به همسرم داشتم و زبان زد خاص و عام از لحاظ عاطفی بودیم، هیچ وقت به وی اجازه صحبت کردن در مورد شهادتشان را نمیدادم فقط بهشان میگفتم برو اما از شهادت چیزی نگو این جمله را به زبان نیاور؛ ولی زمان شهادت همسرم خداوند تحمل و صبری بهم داد که باور کردنی نبود.
در زمان انقلاب به دلیل وجود منافقین بچههای سپاه با لباس فرم رفت و آمد نمیکردند، چون احتمال ترور زیاد بود، همسرم خیلی دوست داشت حداقل یک تیکه از لباس فرم هم که شده تنشان باشد. همیشه خانواده به وی میگفتند که بهتر است احتیاط کنید، اما همسرم میگفتند: «هر چی خدا بخواهد همان میشود».
عید بود و ما به عنوان عید دیدنی به منزل بستگان مادری بنده رفته بودیم، امیراسکندر 10 دقیقه بیشتر در آن جمع حضور نداشت، همسرم ادب و احترام را نسبت به کوچکترها و بزرگترها رعایت میکرد، یک پیرمرد بسیار فهیمی بود این مرد یک لحظه چهره همسر من را دیده بود؛ ولی وقتی امیراسکندر شهید شد این مرد آنچنان اشک میریخت و از فضایل اخلاقی و منش رفتاری همسرم عنوان میکرد که همه متحیر بودند.
وی در ادامه گفتگو به نحوه شهادت همسرش اشاره و بیان میکند: در سال 63 بعد از تولد فرزند اولمان همسرم در عملیات مجروح شدند، در سال 65 در عملیات کربلا 7 هم به مجروحیت رسید، که عمل جراحی در بیمارستان صحرایی انجام شد. یک ترکش در قلب وی بود که بعد از چهار ساعت عمل جراحی متوجه این ترکش شدند که متاسفانه همسرم ایست قلبی میکند و به شهادت میرسد.