فاطمه صبوری، همسر شهید مدافع حرم «اکبر شهریاری» در گفتوگو
با خبرنگار دفاع پرس، اظهار داشت: اکبر خود را سرباز واقعی امام زمان(عج) میدانست. او از نعمت های الهی در حد ضرورت استفاده میکرد و بیشتر به آخرت میاندیشید. بیشتر اوقات میگفت «ببین از غافله شهدا جا ماندم. جنگ سوریه تمام میشود؛ من
بهره ای نبردم؛ نه مجروح و نه شهید شدم لیاقت ندارم» و مرتب غصه میخورد. مرتب به من سفارش میکرد دعا کن شهید شوم. وقتی شهید شد، دوستشان میگفت «از بس همسرش دعا کرد اکبر شهید شد.
همسر شهید مدافع حرم با اشاره به خصوصیات اخلاقی همسرش بیان کرد: اکبر «با حیا»، «سر به زیر»، «خوش اخلاق» و «خوش برخورد»، «ورزشکار»، «مطیع امر الهی»، «اهل انفاق و از خودگذشتگی» بود و احترام فوق العاده ای به پدر و مادرش میگذاشت. همسرم «حافظ کل قرآن»، «عامل به قرآن»، «دلسوز»، «بخشنده»، «مشکلگشا»، «با غیرت»، «هیئتی» و مطیع امر رهبر بود.
وی افزود: اهل کمک به همسر در امور خانه داری بود و با این که دیر به خانه میآمد ولی همیشه خرید منزل را انجام میداد و به دلیل مشغله زیاد از این کار طفره نمیرفت. ورزشکار، علاقه مند به فوتبال، تکواندو، کوهنوردی و راپل بود. خط زیبایی داشت مداح و قاری قرآن مسجد و هیات، عاشق و عامل به زیارت اهل بیت(ع) به ویژه اربعین امام حسین(ع) بود. هر وقت فرصتی می یافت به ویژه پنجشنبه و جمعه ها به زیارت شهدا و حرم شاه عبدالعظیم میرفت و مرا نیز میبرد. نمازشب و مسائل اخلاقی و اسلامی را خیلی دقیق رعایت میکرد.
همسر شهید در مورد نحوه
تشکیل خانواده و آشنایی با شهید ادامه داد: سال
88 در سفر زیارتی مشهد با هم آشنا شدیم و از طریق خانواده اکبر ازدواج مان به صورت سنتی انجام شد. سال 89 عقد کردیم و با هم زندگی خانوادگی و مشترکمان را آغاز کردیم. اصل زندگی اکبر از همان ابتدای
زندگی بر مبنای شهادت پیروی از امام (ره) و مقام معظم رهبری بنیان گذاری شده بود و در
این راستا تلاش خالصانه و پشتکار عجیبی داشت با این که همه ایام مشغول کار و فعالیت بود، اما هرگز از
امور خیر و کارهای خدا پسندانه غافل نمیشد.
وی یادآورشد: هر روز صبح زود ساعت 5 از خانه بیرون و به سرکار می رفت و 8 شب برمی گشت،با نشاط و روی گشاده وارد خانه میشد، به صورت واقعی و عینی خستگی و مشکلات را پشت در میگذاشت و با احوال پرسی گرم و دست پر با نشاط و امید به خانه می آمد با آن همه مشغله و کار خرید راهم همیشه انجام میداد و از بار مسئولیت زندگی شانه خالی نمیکرد. از من میپرسید: در طول روز چه کارهایی کرده ای حتی از جزئیات هم سئوال می کرد. بسیار دقیق و ریز بین بود.
همسر شهید شهریاری در مورد رفتن همسرش به سوریه اشاره کرد و ادامه داد: سال 91 به اولین مأموریتش به سوریه اعزام شد قبل از مأموریت مرتب از شهادت حرف میزد میگفت کارمان طوری است که یا شهید یا مجروح می شویم. سال اول که به مأموریت سوریه رفت، گفت: به اهواز میروم و 24 روز بعد برمیگردم. مأموریت دومی که به سوریه رفت 2 ماه و نیم طول کشید. آخرین دیدار من و اکبر خیلی معمولی بود مثل همیشه انگار که سفری کوتاه در پی داشت زمانی که رفت دیگر برنگشت و به شهادت رسید.
وی خاطر نشان کرد: این مشخص است که دوری اش برایم مشکل و بی پدر بودن فرزند خردسالم با سختی های بسیاری همراه است؛ اما وقتی خودش عاشق شهادت بود برای رضای خدا دلم را راضی کردم همسرم ارتباط همیشگی و مستمری با شهدا داشت پنج شنبه ها بدون استثناء به بهشت زهرا میرفتیم، با شور اشتیاق خاصی شهدا را به من معرفی میکرد. مرتب مرا به خواندن زندگی نامه شهدا تشویق و ترغیب میکرد. تا با سیره آنها آشنا شوم و درس بگیرم.
وصیت اکبر نماز اول وقت، خواندن زیارت عاشورا، خواندن نمازشب و رعایت مسائل اخلاقی و اسلامی بود، همان کارهایی که وی مرتب و منظم انجام میداد. اکبر شهریاری برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) در سال 92 توسط تکفیری ها در شهر حلب سوریه به شهادت رسید.
انتهای پیام/191