"محمدعلی امانی" از نزدیکترین یاران شهید لاجوردی و معاون سیاسی وی در دادستانی انقلاب بود. نگاهی به تصاویر دادگاههای انقلاب کافی است تا از رابطه صمیمی آیتالله محمدی گیلانی با شهید لاجوردی آگاه شویم. با ارتحال آن عالم ربانی به سراغ امانی رفتیم تا از خصائص آن مرحوم بگوید.
* چگونه با آیتالله محمدی گیلانی آشنا شدید؟
در ابتدا رحلت مرحوم آیتالله محمدی گیلانی را تسلیت عرض میکنم و از خداوند متعال علو درجات ایشان را خواستارم. در سال 1359 با شخصیت ایشان آشنا شدیم که همان جا وقتی نوع رفتار، گفتمان، مبانی علمی و زمانشناسی آن مرحوم را از نزدیک مشاهده میکردم به این نتیجه رسیدم که باید به حوزههای علمیه به این دلیل که چنین شخصیتهائی را پرورش دادهاند تبریک بگوئیم. علم ایشان در زمینه مبانی فقهی و زمانشناسی جزو مبرزترین ویژگیهایشان بود که در زمان خودش بینظیر بود.
ایشان در مبانی فقهی و فلسفه یکی از بزرگانی بود که صاحب انتشارات و قلم بود، ولی با وجود استعدادهای بالقوهو شاگردان بسیاری که در حوزه داشت و وقت موسعی هم برای حوزه مصروف میکرد، نسبت به این که در دادسرای انقلاب و دادگاه انقلاب مرکز وقت بگذارد و عناصر خودفروخته نظام شاهنشاهی را محاکمه کند و به سزای اعمالشان برساند، خیلی جدی بود. اکثر پروندههای قطوری را که در طول زمان نظام ستمشاهی خیانتهائی را به مردم روا داشته بودند، با دقت، حوصله و تأنی مطالعه و احکامی که صادر میکردند بسیار قوی بود و اعتقاد داشتند برای صیانت از نظام اسلامی بایستی همهگونه سرمایهگذاری انجام شود.
* پروندههایی که به ایشان ارجاع میشد همه مربوط به رژیم شاه بود؟
- در ابتدای کار متهمانی که در دادگاه بودند همگی از ساواک و کسانی بودند که در نظام شاهنشاهی سمتی داشتند. اما بعد پرونده نفاق مطرح شد. در شرایط بعد از شهادت شهید بهشتی و اتفاقاتی که در مجموعه قوه قضائیه در برخورد شهید لاجوردی با جریان نفاق افتاد، کسی که زمان را میشناخت و به دیدگاه امام نسبت به جریان نفاق با اعتقاد، علم و منطق رسیده بود که این جریان برای براندازی نظام از هیچ گونه سرمایهگذاری دریغ ندارد، مرحوم آیتالله محمدی گیلانی بود و در قضیه نفاق حضور ایشان پشتوانهای برای مرحوم شهید لاجوردی بود.
* در ابتدا اشاره به علم ایشان کردید، بروز و ظهور این علم چگونه بود؟
- آن موقع جریان نفاق شعارهائی میدادند، قرآن به دست میگرفتند و با آیههای قرآن به مبارزه برخاسته بودند. از خصوصیات بارز آن مرحوم این بود که در برخورد با جریانی که میخواستند با آیههای قرآن به مقابله با نظام، جریان فقه اسلامی و جمهوری اسلامی بپردازند، مسلط بود و دقیقاً نسبت به این موضوع اهتمام داشت که برای برخورد هم سرمایهگذاری شود. در دادگاههای انقلاب در آن مقطع مجموعه نیروهائی حضور داشتند که این صدمات و لطمات را متحمل میشدند و به عنوان سربازان گمنام امام زمان(عج) زحمت میکشیدند و در شناسائی و برخورد با جریانی که پیچیده بود، بسیار تلاش میکردند. جریان نفاق بر اساس پیچیدگیاش ذهن و استعداد جوانان زیادی را به خدمت خود گرفته بود. اما با حضور ایشان دادگاهها در زمینه تبیین مبانی فقهی تبدیل به مکانی برای بحث و گفتگو شده بود، یعنی صرفاً جائی برای صدور حکم نبود، بلکه تمام تلاشش این بود که بتواند این جوانها و کسانی را که این مسیر را رفته بودند برگرداند و آنها را متنبه بکند و بر اساس علمی که داشت وارد مبانی فقهی و اصولی اسلام میشد تا از نظر مبانی اعتقادی آنها را متوجه قضیه سازد. اگر فیلمهای دادگاههای آن موقع ملاحظه شود، اکثرشان جلسات گفتگو بود. در صورتی که دادگاهها معمولاً صرفاً برای صدور حکم تشکیل میشود. در جلسات دادگاههای مرحوم آیتالله محمدی گیلانی مباحث مبنائی مطرح میشد و از آن مباحث به حکم میرسیدند. این قضیه یکی از شاخصترین امتیازات آن مرحوم بود.
* واکنش همکاران به این روش ایشان چه بود؟
شهید لاجوردی هم آدم بحاثی بود و به این روش اعتقاد داشت. وقتی میدید بحث، گفتگو و مبانی فکری مطرح میشود با علاقه در این دادگاهها شرکت میکرد، به وجد میآمد و بحث و گفتگو میکرد. خاطرات بسیار خوبی از آن دادگاهها داشتیم و تماماً هم به دلیل علم و تسلط مرحوم آیتالله محمدی گیلانی به مبانی فقهی اسلامی بود که این فضا را در دادگاهها ایجاد کرده بود. این سرمایه برای کلیه قضات، کسانی که در دادگاه و دادسرا خدمت میکردند، ارزشمند بود، یعنی همه نیروهائی که در دادسرای انقلاب زحمت میکشیدند وقتی میدیدند آیتالله محمدی گیلانی میخواهد آخرین حکم را بدهد و ثمره و دسترنج زحمات اینها را در دادسرا تبیین و تبدیل به حکم کند و این چنین به مبانی فقهی و اصولی اسلام تسلط دارد و به حکم با کنکاش زیاد در دادگاه میرسد، واقعاً لذت میبردند.
یکی از استدلالهای همه بچههائی که شبانهروزی در دادسرای انقلاب کار میکردند، این بود که آیتالله محمدی گیلانی بالای سر این دادگاهها هست و خیالمان راحت است و هر حکمی که صادر شود، میدانیم بر اساس مبانی فقهی و اسلامی است تا دلخواه رئیس قاضی. اصولاً آن مرحوم در دادگاهها مطابق دلش عمل نکرد و این یکی از مواردی بود که برای همه حتی متهمین مبرز بود.
* درباره فرزندان ایشان روایتهای مختلفی است. ماجرای مشهور صدور حکم درباره فرزند را اگر ممکن است تشریح بفرمایید.
- ایشان سه فرزند پسر و شش دختر داشت. یکیاز پسران در سن سه چهار سالگی فوت میکند. قبل از انقلاب آیتالله محمدی گیلانی با پول خودش دو آپارتمان در تهران برای دو پسرش خریده بود. اینها رفتند و وابسته به سازمان منافقین شدند، یکی از آنها در درگیری کشته شد و حکم اعدام دیگری را هم خود آیتالله محمدی گیلانی غیابی صادر کرد. به دلیل این که حکم کلیه نیروهای تشکیلاتی که حرکت مسلحانه علیه نظام اسلامی را قبول داشتند و به خاطر آن مبارزه میکردند، اعدام و اموالشان مصادره بود، آن مرحوم گفتند اموال دو فرزندم هم مصادره است. با این که خودشان برای آنها خریده بودند و مال خود آیتالله محمدی گیلانی بود و در واقع به فرزندانشان هبه و هدیه کرده بودند. اما ایشان این مورد را به دادگاه آوردند و خانهها را به نفع جمهوری اسلامی مصادره کردند که این یکی از ویژگیهای متقن ایشان بود که وقتی چنین حکمی را در مورد فرزندانش نسبت به مصادره اموال صادر کرد در دادگاه خیلی صدا کرد. گفت برای همه متهمینی که حرکت مسلحانه داشته باشند همین حکم را میدهم، آنها هم تفاوتی ندارند. لذا حکم توقیف اموال برای فرزندانشان ( هم فرزند کشته شده و هم فرزند فراری) اجرا شد.
جا دارد یاد و نام ایشان را گرامی بداریم و به این دلیل هم به حوزه علمیه به خاطر وجود چنین شخصیتی تبریک بگوئیم و هم از حوزهها تقاضا کنیم چنین شخصیتهائی را برای قوه قضائیه کادرسازی کنند تا این قوه همیشه مبتنی بر مبانی فقهی و اصولی اسلامی باشد.