در گفتگو با حسین یکتا عنوان شد:

فرماندهی امام حاکمیت بر دل ها بود/ آن زمان هم عده ای دچار عدم فهم صحیح از پیام امام بودند

حسین یکتا گفت: امام بارها فرمودند که جنگ در رأس امور است و من فکر کنم که این جمله را بیشتر برای دولتی ها می گفت.
کد خبر: ۲۳۵۰۹
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۳ - 16July 2014

فرماندهی امام حاکمیت بر دل ها بود/ آن زمان هم عده ای دچار عدم فهم صحیح از پیام امام بودند

باب قطعنامه را پیش هر کس نمی توان گشود. خصوصاً اگر بخواهی از حال هوای رزمندگان بپرسی و بدانی و آنگاه است که جز یک دردمند متفکر انقلابی، کسی شنوای حرفت و پاسخگوی سوالت نیست.

حاج حسین یکتا نامی آشنا برای تمامی جوانانی است که حتی برای یک بار پایشان به سرزمین نورانی شلمچه و طلائیه و مشهد شهدای انقلاب اسلامی رسیده است. به دفتر او رفتیم انگار در موزه شهدای جنگ نشسته بودیم که یکباره حاج حسین آمد و با لحن شیوا و شیرینش به سوالات ما پاسخ داد.

 قطع نامه 598 یادآور چه حس و حالی برای شما می باشد؟

برای بچه های جنگ و جبهه  که به امر و تکلیف به جبهه ها رفته بودند حسب یک فریضه رفته بودند، می گویند که نماز صبح دو رکعت است و نماز ظهر را این گونه بخوانید نافله عشاء دورکعت نشسته است قطعا شاید برای برخی سوال شود که چرا این گونه؟ ولی از آن طرف ما مسلمان هستیم و تسلیم امر خداوند هستیم. جنگ برای ما همه حالش حال نماز بود و حال فضایی کاملا خدایی، بهشتی و آسمانی بود و احساس من این است که در جنگ هیچ کس از خودش فاعلیتی نداشت و هرچه بود لاحول ولا قوت الا الله بود و به همین دلیل همه حرکات در جنگ اثرگذار بود و حتی یک تکه از استخوان شهید گمنام را وقتی که پیدا می کنند می بینیم که چقدر اثر و تحول را در جامعه ایجاد می کند چرا؟ چون عده ای عبد خدا به فرمان یک عبد خدا در یک محیطی خدایی و با یک مرگ خدایی در جمع عبدهای خدایی داشتند زندگی می کردند.

صلح، پیروزی و به ظاهر شکست دنیایی اش برای بچه های جنگ یک رنگ و یک حال بود، شاید وقتی که پیام قطع نامه خوانده شد و شاید وقتی فضای سنگین آخر جنگ شد ما قصه دار شدیم هرچند که حالا که داریم اخبار و اطلاعاتش را می شنویم و نامه های رفته و آمده بین امام و برخی از مسئولینی که حالا می بینیم که چه حال و روزی  دارند، می بینیم و می شنویم و می فهمیم فضایی که بچه بسیجی های پشت خاکریز داشتند که امام راحل می گفت خدایا من را با بسیجی هایم محشور کن خدایا من را در جمع شهدای جنگ تحمیلی بپذیر، با فضای خیلی از سیاسیون و یا کسانی که بعداً نامه هاشان و نوشته هاشان نفی و اثباتی صحبت کردنشان جلوی حضرت امام، قطعا فرق داشته است.

در قطع نامه 598 اگر حال ها منقلب شد و اشک ها جاری شد این بود که یک احساس کردیم که امام آنچه که نمی خواست بشود، شد که فرمود من جام زهر را نوشیدم هر چند در مسیر بندگی این رو نوشید خدا برای امام خیلی زیبا نوشت چون که اکنون می بینیم اثری از صدام و صدامیان نیست و چه آثار عجیبی را امام امروز به جا گذاشته است و اگر امروز بیداری اسلامی و حرکت جوانان در دنیای اسلام و رشادت حزب الله را می بینیم و مدیریت بچه شیعه های را در عراق می بینیم و صدای قرآن را در دنیای اسلام می بینیم، اگر فکر کنیم و مقداری تامل داشته باشیم می بینیم که به خاطر همان خون های بچه هایی بود که به ظاهر هرچند آخرش جام زهر شد اما این قطع نامه مهر استانداردی بود که خداوند بر روی همه عملیات های مخلصانه  رزمندگان و علی الخصوص آخرین دار و ندار امام که آبرویش بود و برای خدا گذاشت کوبید.

تحولات امروز در بیداری اسلامی و اثری که امروز جوانان پذیرفتند و رشادت و شجاعت جوانان در برابر ظلم و فروریختن فرعون ها نتیجه خون شهدا و جام زهر است و اگر ما نگاه کنیم به قطع نامه شاید خیلی به همه سخت گذشت ولی شاید اگر از امام عارفمان می پرسیدی می فرمود ما رائت الا جمیلا. چون جمال و زیبایی آن جنگ و نبرد و خون ها را اثرش را امروز می بینیم و اگر در قطع نامه حال و هوای ما عوض شد و اشک مان جاری شد چون احساس می کردیم از بهشت خوب خدا دارند بیرونمان می کنند و آن جمع خدایی داشتند از هم جدا می شدند و به این خاطر ناراحت بودیم. برای امام پیروزی یا شکست مطرح نبود بلکه حرکت در مسیر عبودیت مهم بود و در همان مسیر عبودیت قطع نامه را پذیرفت.

هر چه عارف تر و عاشق تر شوی واصل تر می شوی و هرچه واصل تر شوی دریافت فیض راحت تر می شو و هر چه دریافت فیض بیشتر و راحت تر شود نتیجه این می شود که تکلیف برایت واضح تر می شود و به همین خاطر الان که ابرهای و غبارهای سختی های جنگ تحمیلی کنار رفته ایت و ذکر خاطرات آن موقع را بررسی و تحلیل می کنیم هر دانه اش ماه فروزانی در شب تاریک دل جوان ها برای تربیت شده است و آن خورشید عالم گیر دفاع مقدس تبدیل به هزاران ستارگانی شده است که به قول حضرت آقا مسیر راه را در این شب تاریک شهدا به ما نشان می دهند.

مدیریت دفاعی حضرت امام چگونه بود که این چنین رزمندگانی را توانست بپروراند؟

بعضی ها یک گوشه می ایستند و می گویند برو جلو و بعضی ها می روند جلو بعد به نیروها می گویند بیا اینجا. امام اکثر راه ها را رفته بود، امام فرماندهی نمی کرد حاکمیت بر دل ها می کرد امام مدیریت نمی کرد، رهبریت می کرد و نگاه امام نگاه تهاجمی بود نگاه رفتن به دل دشمن بود نگاه ترسیدن نبود که وقتی که به ایشان می گویند ناوهای آمریکایی دارند می آیند نظر شما چیست؟ امام پاسخ می دهد که اگر از من پیرمرد می پرسید اولین ناو آمریکایی که وارد خلیج می شود را بزنید ولی شما مسئولین هرگونه که صلاح می دانید عمل کنید.

نگاه امام و مدیریت دفاعی ایشان رشد دادن و بالاکشیدن و باور کردن جوان ها بود نگاه امام نگاهی بود که اگر ما سال های سال برای حسین (ع) گفته بودیم و خوانده بودیم و از حماسه های قمر بنی هاشم و علی اکبر گفته بودیم امام در میدان عمل آن را عینی کرد و تجسم عینی برخی از صحنه های صدر اسلام و روایت ها و آیه ها و برخی از زوایای ریز نهج البلاغه که در صفات مومنیم و متقین را گفته است در میدان عمل دفاعی با این بچه های پیاده کرد و خود امام این راه را رفته بود و داشت به کام دیگران آن را می چشاند و به همین دلیل مدیریت دفاعی حضرت امام مدیریت آموزشی بود برای رزمندگان و مدیریت تهدید رعب و وحشت برای دشمن و مدیریت فتح و پیروزی نصرت برای مومنین و مدیریت امید و آرزو برای دیگران که ندای امام و فرزندانشان را در جای جای دنیا می شنیدند.

رزمندگان رابطه خودشان را با امام چگونه می دیدند؟

رزمندگان رابطه امام با خودشان را رابطه بدون چون چرا می دیدند و بارها گفته ام که در جزیره مجنون در لای مرداب ها یک جمعی رزمنده به عشق لیلی جماران در آن جزیره مجنون ایستادند و سر دادند همانند همت و دست دادند مانند خرازی، چون امام گفته بود که جزایر باید حفظ شود. خود حضرت روح الله در ایام قم و نجف و کربلا و خودسازی فقه وفقاهت وصل شده بود به حوض کوثر ولایت و وصل شده بود به سرچشمه حیات و به همین دلیل رابطه رزمندگان با امام رابطه ظروف مرتبطه ای بود که آخرش وصل می شد به کربلای حسین.

 چرا برخی از مسئولین از امام جا ماندند؟

امام بارها فرمودند که جنگ در رأس امور است و من فکر کنم که این جمله را بیشتر برای دولتی ها می گفت. چون ملت و بچه بسیجی ها که به جبهه ها رفته بودند و لشکر ها در برخی از عملیات ها مملو از نیرو بود ولی امام می فرمودند که جنگ در رأس امور است. حال و خاطرات رزمندگان با وزارت خانه های ما و اخباری که داشتیم، در دولت به معنی کامل و جامع محقق نبود، نه اینکه آنها آن روز به شکست اسلام راضی بودند و نمی خواهم در این حد ببینم ولی می توانم بگویم که به عدم فهم و درک صحیحی از پیام امام دچار شده بودند.

دفاع مقدس چه اثراتی را در برای جامعه آن روز و امروز ما به همراه داشت؟

خون صدقه جاریه است و چون خون بند آمد صدقه جاریه گناه ها بند آمد و گناه ها زیاد شد اثر وضعی اش بد شد از خون امام حسین که جامعه را پاک کرد تا خون شهدایی که حیات و روح به جامعه داد امروز یک تشیع جنازه شهید گمنام و یک خلوت در بیایان های شلمچه و طلائیه چه اثری می گذارد حالا فکر کنید که دائم این صدقه های جاریه برای پاک شدن اجتماع به جامعه تزریق می شود به اسم خون بهترین بهترین ها و اثر آن قطعا در تذکیه جامعه وجود داشت و امروزه من اعتقاد دارم که ما مشکلات اقتصادی و فرهنگی نداریم بلکه مشکل دور شدن از شهدا و محیط جهاد و شهادت و ما به مشکل عدم تزریق خون شهید به جامعه دچار شده ایم.

نظر شما
پربیننده ها