نمایش باید منجر به ایجاد تغییر در مخاطب شود

پوتین برای من تلقی مفهوم جنگ شد و عمو بابا هم شخصیت اصلی درام ما بود؛ شخصیتی که باید یک وجهه دیگری پیدا کند، عمویی که باید به بابا تبدیل شود و از دید شخصیت بچه این نمایشنامه، این عمو باید به عنوان یک شخصیت دیگر پذیرفته شود.
کد خبر: ۲۳۹۶
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۹ - 25August 2013

نمایش باید منجر به ایجاد تغییر در مخاطب شود

خبرگزاری دفاع مقدس: نمایش "پوتین های عمو بابا" درباره تاثیرات جنگ بر خانواده هاست و در حقیقت سومین اثر این نویسنده است که به موضوع مادران جنگ پرداخته و سه گانه مادران جنگ را تکمیل کرده است. "پوتین های عمو بابا" این روزها در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر اجرا می شود. شهرام کرمی درباره این نمایش چنین می گوید :  

مادری که تمام بچه هایش را در جنگ از دست می دهد

سال ها پیش نمایش "در بیداری" را نوشتم که چاپ و در تئاترشهر اجرا شد؛ شخصیت اصلی در آن نمایشنامه یک مادر بود که خبر شهادت فرزندش را به آن او می دادند و نمی خواست این خبر را باور کند. مضمونی که در آنجا دنبال می کردم، در ارتباط با شخصیت مادر جنگ بود که سعی می کرد در برابر یک مفهوم مقاومت کند. هنگامی که این نمایش را اجرا کردم، احساس کردم این بستر وجود دارد که در ارتباط با یک شخصیت و مضامین مختلف کار کنم. بعد از آن "بلوط های تلخ" را نوشتم که دو سال پیش در تئاتر شهر اجرا شد، که این نمایش باز شخصیت مادر را داشت، منتها با مفهوم ایثار و گذشت. مادری که تمام بچه هایش را در جنگ از دست می دهد. وقتی "بلوط های تلخ" تمام شد، احساس کردم که این شخصیت یک بُعد دیگر هم می تواند داشته باشد. احساس کردم که روی مفهوم عمیقی باید کار کنم و به مفهوم عشق رسیدم. در واقع یک سه گانه و تریلوژی شد. "پوتین های عمو بابا" آخرین این سه گانه و یک تراژدی عاشقانه است که این عشق برای من کامل کننده شخصیت مادر بود. در تمام این سه اثر داستان ها متفاوت بود و حتی پرداخت هم پرداختی متفاوت بود. ولی "در پوتین های عمو بابا" احساس کردم که باید به عشق مادران جنگ بپردازم و نگاه متفاوتی داشته باشم و این نمایشنامه برای من یک تراژدی کاملاً عاشقانه شد که به مفهوم عشق در جنگ و شخصیت مادر پرداخته است.

پوتین تلقی و مفهوم جنگ را در ذهن ما ایجاد می کند

یکسری المان هایی هستند که مفاهیمی را در ذهن ایجاد می کنند که گاهاً این المان ها و نشانه ها کاملاً جهانی اند. مثلاً در همه فرهنگ ها وقتی با واژه کبوتر روبرو می شویم، مفهوم آزادی در ذهن ایجاد می شود. وقتی با رنگ قرمز روبرو می شویم، مفهوم خون و مبارزه ایجاد می شود. پوتین تلقی و مفهوم جنگ را در ذهن ما ایجاد می کند و می توانیم بگوییم یک مفهوم جهانی است. مفهومی که همه آن را به عنوان یک شرایط جنگی درک می کنند. می توانم بگویم حتی قبل از اینکه نمایشنامه را بنویسم، اسمش را انتخاب کردم. پوتین برای من تلقی مفهوم جنگ شد و عمو بابا هم شخصیت اصلی درام ما بود؛ شخصیتی که باید یک وجهه دیگری پیدا کند، عمویی که باید به بابا تبدیل شود و از دید شخصیت بچه این نمایشنامه، این عمو باید به عنوان یک شخصیت دیگر پذیرفته شود.

شکل گیری شخصیت من با شرایط جنگ همزمان شد

این علاقه بیشتر به دلیل شرایطی است که من در آن بزرگ شده ام. جنگ در شرایطی اتفاق افتاد که من کودکی ام را در آن زمان سپری می کردم. من در یک منطقه مرزی زندگی کردم و بزرگ شدم و جنگ مستقیم روی من اثر گذاشت. یعنی شکل گیری شخصیت من با شرایط جنگ همزمان شد و خیلی از جنگ، مردم و آثار جنگ تاثیر گرفتم و به شکل ناخواسته تمایلم به این مضمون است. کسی مرا دعوت نکرده که در مورد جنگ کار بکنم و کسی هم تشویقم نکرده است. این علاقه شخصی من بوده و جنگ برای من بستری شد که بتوانم از این مضامین استفاده کنم. حتی وقتی هم کار کودک انجام دادم، ناخواسته تحت تاثیر این فضا بودم. چند سال پیش در دوره شانزدهم جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان نمایش "شکار بزرگ شنبه" را اجرا کردم و به عنوان اثر برگزیده در این جشنواره انتخاب شد که این نمایش در تالار هنر هم اجرا شد و یکی از اجراهای موفق آن تالار بود. یکی از بخش های آن نمایش، داستان عروسکی بود که از یک منطقه جنگی فرار کرده بود. افرادی که آن کار را دیدند، گفتند تاثیر شرایط جنگ هم در این اثر هست. در واقع به یک شکل جسته و گریخته در همه آثارم این ویژگی حضور دارد. این بخشی از ذهنیت و شکل گیری شخصیت من است.

موسیقی کردی یک نوع موسیقی حماسی است

اصلاً نمی خواستم کار بومی شود. وقتی کاری را می نویسم، هیچ وقت تابع شرایط اقلیمی نیستم. حتی "بلوط های تلخ" هم در یک منطقه مرزی است، یعنی منطقه مرزی ای را که در هر کجا می توانیم ببینیم. همیشه سعی می کنم یک نگاه فراگیر و جهانی به موضوعم داشته باشم، ولی قطعاً از شرایط بومی بهره می برم. در شکل و شیوه اجرایی هم ملودی های کردی را به جهت ویژگی های حماسی، که در آن وجود دارد، به کار بردم. موسیقی کردی یک نوع موسیقی حماسی است که خیلی به بستر جنگ کمک می کرد و به همین جهت از آن استفاده کردم. به نظر من در بین موسیقی های اقوام ایرانی، موسیقی کردی بیشتر از سایر موسیقی ها این بستر حماسی را داشت و به کار من کمک می کرد. ملودی هایی را که استفاده کردیم، ملودی های بومی نیست. حتی به شکلی اجرا شده که این ملودی از حالت بومی کاملاً خارج شده است. در این رابطه با آهنگساز جوان کار، آقای سیاوش لطفی، به این تفاهم رسیدیم  که از ویژگی های ملودی کردی استفاده بکنیم، ولی کارمان بومی نشود.

از المان های مختلفی مثل کبوتر، باران و پوتین استفاده کردم.

بله. من از هر رنگی که در کار، چه در طراحی نور و چه در طراحی صحنه و لباس استفاده کردم، سعی کردم المان ها و نشانه هایی باشد که در راستای مفهوم کار قرار گیرد. نمایش من در یک بستر رئال اتفاق می افتد که هرچه پیش می رود، به یک مفهوم سوررئال سوق داده می شود که این مفهوم سوررئال پر از نشانه هاست؛ نشانه هایی که ما می توانیم دریافت کنیم. سعی کردم از عناصر مختلف در کارم استفاده کنم که بتواند برای مخاطب نشانه هایی داشته باشد. از دوچرخه سفید و شال قرمز گرفته تا چهل تکه ای که می تواند حاصل فکر و اندیشه مخاطب های ما باشد.حتی رنگ قفس و کبوتری که داخل قفس است. این نشانه ها، نشانه هایی است که داخل متن هست و در ادامه از المان های مختلفی مثل کبوتر، باران و پوتین استفاده کردم.
 

با این سه گانه قصه و روایت مادران جنگ برای من تمام شد

 قصه مادران جنگ برای من سه گانه ای بود که با این اثر تکمیل شد و این سه اثر هر کدام حرف و حدیث جداگانه ای داشتند و قطعاً برای من تمام شده است. سه مضمون را با یک شخصیت و داستان های متفاوت و با زاویه های متفاوت نوشته ام و اکنون احساس می کنم نگاهی را که می خواستم به این مقوله داشته باشم، تکمیل شده است.نکته ای که من دنبال می کردم مضمون عشق بود. عشق مردمان جنگ و به خصوص شرایط جنگی که بر یک خانواده اعمال می شود و این جنگ باعث می شود که این مردم حتی در سخت ترین شرایط از عشقشان نگذرند. عصاره ای که در این نمایش دنبال می کنم، عشق و درد مردمان جنگ بود که در سخت ترین شرایط ظهور پیدا می کند. در نمایش شاید شخصیت ها خیلی از چیزها را از دست می دهند، ولی در نهایت  به عشق می رسند و این عشق است که باقی می ماند.

نمایش باید منجر به ایجاد تغییر در مخاطب شود

در اجرای نمایش خیلی زجر می کشیدم. همیشه به این فکر می کردم که یک اجرای نمایش می تواند منجر به ایجاد شگفتی و تزکیه برای مخاطب شود. همان نکته ای که ارسطو می گوید. در همه اجراهایم دنبال این بودم که بتوانم مخاطبم را دچار تزکیه کنم. برای این امر تلاش کردم و می توانم بگویم راضی هستم، ولی فکر می کنم که باید بیشتر تلاش می کردم. در اجرای این نمایش به بازیگران می گفتم که اگر نتوانید تغییری را در تماشاگر ایجاد کنید، اجرای ما اجرای موفقی نخواهد بود. جمله برشت که می گوید: "نمایش باید منجر به ایجاد تغییر در مخاطب شود" برای من خیلی مهم است.گاهی اوقات این تغییر قابل لمس است. در شب های اجرای این نمایش متوجه نکته ای شدم که خیلی برایم قابل ارزش است. اینکه مخاطب با یک شوک و تغییر از سالن بیرون می رود و حتی گاهی اوقات مخاطبان حاضر نیستند به من نگاه بکنند. سعی کردم که این نمایش، نمایشی متفاوت باشد. فضای جنگ پر از کلیشه و فضاهای شعاری شده و گاهی از اوقات در برابر واژه هایی که به کار برده می شود، تماشاگر بازخورد منفی دارد. شروع نمایش من خیلی سنگین است، چون تماشاگر احساس می کند که با یک موضوعی روبرو می شود که از همان موضوعات تکراری است، ولی هرچه که جلوتر می رود، می بیند که نمایش یک مقدار متفاوت است. دلیلش هم این است که آنقدر کارهای کلیشه ای تولید شده که مخاطب در برابر یکسری مفاهیم و واژه ها موضع می گیرد. سعی من این بود که در این نمایش اصلاً شعار ندهم. سعی کردم آدم های ساده ای را نشان دهم که دیدگاه های ساده خودشان را بیان کنند. برای همین شما با تفسیرهای متفاوت مواجه اید و به عنوان مخاطب می توانید به یک نوع دریافت برسید. سامی در ارتباط با مردم جنگ یک جور تحلیل دارد. عمو بابا یک نوع انگیزه دارد و حرف های مادر هم حرف های متفاوتی است. اصلاً آدم ها را تک بُعدی ندیدم. گاهی اوقات مخاطب با حرف های مادر دچار این تردید می شود که دیدگاه مادر چیست. گاهی اوقات در عمل، یک واکنش را از مادر می بینیم که با حرف هایش متفاوت است. من معتقدم همه ما ابعاد مختلفی در رفتارهایمان داریم. شرایط جنگ، شرایط متغیری است و قابل پیش بینی نیست و خیلی سعی کردم در کارم این ها را لحاظ کنم و به جنبه متغیر بودن رفتار و عمل خیلی توجه کردم. در کارهای جنگ، ما همیشه آدم ها را تک بُعدی می بینیم. همیشه یک قهرمان خلق می کنیم که از ابتدا تا انتها باید قهرمان باشد. در صورتی که یک قهرمان واقعی با تردیدهایش می تواند شکل بگیرد. ما حتی می توانیم زوایای مختلف یک شخصیت را داشته باشیم. اگر بخواهم در یک جمله بگویم، شکل گیری نمایش برای رضایت مخاطب است. اگر مخاطب را نتوانیم راضی کنیم یک تلاش بیهوده ای انجام داده ایم. 

نظر شما
پربیننده ها