امام شهر خاک پای رزمندگان را طوطیای چشم می‌کرد

امام جمعه دزفول در دوران دفاع مقدس در جمله معروفی گفته بود: «من دنبال رزمندگان به راه می‌افتم تا خاک پایشان را طوطیای چشمم قرار دهم. رزمندگان فرشتگانی هستند که اینک لباس خاکی پوشیده‌اند».
کد خبر: ۲۴۰۱۹۳
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۶ - 22May 2017
امام شهر خاک پای رزمندگان را طوطیای چشم می‌کردبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، اگر در کوچه پس کوچه‌های دزفول قدم بزنید و با رزمندگان این شهر از روزهای دفاع مقدس، مقاومت و پایداری صحبت کنید همه آنها بر نقش مهم و بی‌بدیل امام جمعه دزفول، آیت‌الله قاضی دزفولی تأکید ویژه‌ای خواهند داشت.
 
مرد بزرگواری که نماز جمعه‌های شهر را زیر موشک‌باران تعطیل نکرد و با حضوری پررنگ و فعال در دزفول، به نمادی از مقاومت و ایستادگی تبدیل شد. در سال‌های دفاع مقدس رزمنده‌ها با حضور در نماز جمعه‌های شهر با روحیه‌ای بالا و مضاعف به جبهه‌ها باز می‌گشتند. در روزهایی که حجم موشک‌ها و گلوله‌های دشمن جان انسان‌های بی‌گناه زیادی را می‌گرفت، آیت‌الله قاضی استوار در شهر می‌ماند و فعالیت‌هایش را با قوت ادامه می‌داد.
 
این روحانی مبارز با وجود 80 سال سن به جبهه‌ها نیز می‌رفت و در اعزام و روحیه‌بخشی به نیروها نقش تأثیرگذار بود. آیت‌الله قاضی در جمله معروفی گفته است: «من دنبال رزمندگان به راه می‌افتم تا خاک پایشان را طوطیای چشمم قرار دهم» و همین سخن، میزان ارادتش به رزمندگان را نشان می‌داد. در گفت‌وگو با جمعی از رزمندگان دزفولی مثل غلامرضا رکابساز، حسین افتخاری، علیرضا صدرا، محمدمهدی عارفیان و حسین بزرگی مروری به نقش آیت‌الله قاضی در دوران دفاع مقدس داری مکه در ادامه می‌خوانید.

پیرمردی رنجور با لباس بسیجی
 
همه او را امام دزفول می‌دانستند، پیشینه سلحشوری و بی‌باکی‌اش در مقابل رژیم ستم‌شاهی در سال‌هایی نه چندان دور از او اسطوره‌ای بومی پدید آورده و تمام انگاه‌های تردیدآور به روحانیت این منطقه را به بهای از دست دادن بخشی از سوی چشم‌هایش در مبارزه با ساواک، تغییر داده بود.
 
اینک که در این دیار جنگی رخ داده و دشمن اراده کرده بود تا دزفول را به اشغال درآورد، این پیرمرد خسته و رنجور، مردم را دعوت می‌کرد تا در شهر باقی بمانند؛ هم برای مقابله با خواست دشمن و هم برای حمایت از نیروهای رزمنده‌ای که در سراسر مرزها با دشمن دست و پنجه نرم می‌کردند. آیت‌الله قاضی وقتی جوانان شهر را به جبهه می‌فرستاد خودش نیز با لباس بسیجی تا پادگان کرخه آن‌ها را همراهی می‌کرد.
 
هنگامی که قرار شد پیامی از رادیو از او برای رزمندگان پخش شود، مخالفت کرد و گفت: چرا پیام، خودم حضوری به خدمتشان می‌روم، آنها فرشتگانی هستند که اینک لباس خاکی پوشیده‌اند؛ بعد با تنی خسته عصازنان نه تنها در بین رزمندگان دزفولی و خوزستانی که به تک تک اردوگاه‌های رزمندگان دیگر شهرها در اطراف دزفول می‌رفت و نماز را در بین آنها می‌خواند.
 
به خانه که برمی‌گشت روی قالی می‌خوابید و هرگز کسی ندید او یک روز حتی وقتی بیمار بود روی تشک بخوابد. در مقابل اصرارهای اطرافیانش می‌گفت: «من از روز اول جنگ تحمیلی با خودم عهد بسته‌ام تا زمانی که رزمندگان اسلام در جبهه‌اند مانند آنها بر روی بستر نخوابم و بر روی همین قالی استراحت کنم».

آیت‌الله قاضی اصرار زیادی داشت که حتی در سخت‌ترین شرایط و هنگام موشکباران شهر، نماز جمعه را ترک نکند، معتقد بود انعکاس این خبر، اراده دشمن را سست می‌کند.
 
همدردی با رزمندگان

اگر چه قلبی مهربان و چهره‌ای دوست داشتنی داشت اما عصبانیتش موقعی گر می‌گرفت که در روزهای سخت بمباران کسی او را دعوت به ترک شهر می‌کرد؛ در چنین مواقعی با دلخوری می‌گفت: کجا بروم؟ وقتی مردم دزفول زیر بمباران و موشکباران هستند من کجا بروم؟! 
 
حتی آن روز که علامه آیت‌الله محمدتقی جعفری به دزفول آمده بود و همان روز نیز رادیو عراق تهدید کرده بود که شهر را موشکباران خواهد کرد نه تنها حاضر نشد شهر را ترک کند بلکه به زیرزمین خانه‌اش هم نرفت.

علامه از او خواسته بود به زیرزمین بیاید، آیت‌الله ابتدا بهانه می‌آورد که در زیرزمین نفسم می‌گیرد اما وقتی اصرار علامه را می‌بیند، صریحاً می‌گوید: «این مردمی که در دزفول هستند به اعتبار و گفته من در شهر مانده‌اند و دارند مقاومت می‌کنند، بسیاری از اینها ممکن است در این وقت روز برایشان مقدور نباشد از شهر بیرون بروند یا امکان رفتن به زیرزمین را نداشته باشند.
 
اینها یا پاسدار و رزمنده هستند یا کارگر و رفتگر شهرداری که در سطح شهر دارند کار می‌کنند و زحمت می‌کشند یا پزشک و پرستارند که شب تا صبح در بیمارستان کار می‌کنند. ما به اینها گفته‌ایم در شهر بمانید و مقاومت کنید، حالا خودمان برویم داخل زیرزمین و اینها در معرض خطر و تهدید و تجاوز باشند؟ این درست نیست.

علامه به ایشان می‌گوید: شما فعلاً کاری از دستتان برنمی‌آید و اینجا کاری نمی‌توانید انجام دهید. شما عالم مردم این شهر هستید. من یا سرباز یا پاسدار اگر کشته شویم موردی ندارد و دیگری هست ولی نمونه شما دیگر در سطح شهر نیست. دومی ندارید. ایشان اما در جواب می‌گوید: من اگر نمی‌توانم به جبهه بروم ولی با این کار می‌توانم با رزمندگان همدردی کنم و تا این حد از من برمیآید و این برای من کافی است.
 
کسی را مجبور به ماندن نمی‌کرد

در روزهای موشک‌باران و گلوله‌باران نگاه همه مردم به آیت‌الله قاضی بود و او یک الگوی تمام‌عیار برای همه به شمار می‌رفت. یک بار در اوج موشک‌باران شهر، عده‌ای پیش آیت‌الله قاضی می‌روند و با گلایه می‌گویند شما که مردم را به ماندن تشویق می‌کنید الان این همه شهید می‌دهیم، شما جوابش را چه خواهید داد. ایشان هم در جواب می‌گوید من کسی را مجبور و ملزم به ماندن نکرده‌ام. من فقط اختیار خودم و خانواده‌ام را دارم و به کسی اجبار نمی‌کنم که بماند.
 
آیت‌الله قاضی تأکید داشت هر جا تخریب و خرابی است باید به سرعت بازسازی شود. نمی‌خواست مردم خرابی شهر را ببینند و این ویرانه‌ها بر روحیه‌شان تأثیر بگذارد. به همین دلیل مردم نوبتی مشغول به کار می‌شدند و اگر موشک به جایی اصابت می‌کرد سریع کار بازسازی را انجام می‌دادند. گاهی مجبور می‌شدند محلی را در دو هفته چند بار بازسازی کنند حتی گروهی متخصص این کار شده بودند.
 
نگاه می‌کردند تا ببینند موشک به کجا خورده و بعد با پای پیاده و با بیل و کلنگ به محل خرابی می‌رفتند و آثار خرابی را از بین می‌بردند. گروهی هم مشغول آواربرداری و نجات زیرآوار مانده‌ها و بیرون کشیدن شهیدان می‌شدند.

اگر آن روزها مقاومت همه‌جانبه مردم دزفول نبود، شاید هیچ‌گاه خرمشهر از دست دشمن آزاد نمی‌شد. پس از مقاومت مثال‌زدنی مردم دزفول خبرگزاری‌های جهان لب به تحسین می‌گشایند و با تعجب و شگفتی روی تلکس خبرهای خود می‌آورند: «شهری که تنها یک بیمارستان و یک جراح دارد با تمام قوا ایستاده است و مقاومت می‌کند

بی‌دلیل نبود که وقتی در میانه جنگ آیت‌الله قاضی به رحمت ایزدی پیوست، تمام شهر مثل روزهای تاسوعا و عاشورا لباس عزا پوشیدند و بی‌نظیرترین تشییع را برایشان راه انداختند. اینک سال‌هاست که جوانان این شهر هر گاه سری به دوستان شهیدشان می‌زنند، فاتحه‌ای از روی خلوص دل، نذر مهربانی‌هایش می‌کنند. بی‌شک با این اندیشه بود که حضرت امام خمينی(ره) در موردشان فرمودند: آیت‌الله سیدمجدالدین قاضی به سعادت خویش رسیدند.


منبع: روزنامه جوان 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار