آسمانی‌ها 4؛

شهیدی که شهادتش را در خواب دید

«خواب دیدم که اطراف پاسگاه محل خدمتم را دریا فرا گرفته که من به همراه دو نفر از همکارانم از برجک پاسگاه به پایین پرت می‌شویم. آن‌ها در دریا غرق می‌شوند و من هم به آسمان می‌روم».
کد خبر: ۲۴۰۳۳۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۶ - 23May 2017
شهیدی که شهادتش را در خواب دیدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یاسوج، شهید «حمید برفی» در سال 1352 در خانواده‌ای مذهبی در روستای «نقاره‌خانه» از توابع شهرستان «بویراحمد» متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند و پس از طی مراحل گزینش به استخدام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران درآمد.

دوره آموزشی خود را در «جهرم» گذراند و برای ادامه خدمت به کردستان انتقال یافت. او در کردستان از قسمت پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بدون اطلاع به خانواده، 6 ماه از عزیمت به مرخصی خودداری کرد. شهید برفی سپس به بندرعباس منتقل شد و در مدت چهارسالی که در آن شهر بود ازدواج کرد و صاحب فرزند دختری شد. پس از آن مجددا به یاسوج بازگشت و در ادامه در شهرهای گچساران و اصفهان به انجام وظیفه پرداخت.

شهید برفی در رفتار و اعمال خود با همه اعضاء خانواده، دوستان و حتی مردم ناشناس، مهربان و رئوف بود و بر رعایت عدالت تأکید ویژه‌ای داشت. این شهید بزرگوار پس از دو سال خدمت در اصفهان به مرزبانی سیستان و بلوچستان، هنگ مرزی بابل منتقل و در گردان «دشتک» به خدمت مشغول شد.

شهید حمید برفی همواره به فقرا توجه می‌کرد، چندین بار خانواده‌های بی‌سرپرست و یا بدسرپرست را تحت پوشش خود قرار داده بود، در حالی که دیگران از این موضوع اطلاعی نداشتند و پس از شهادتش بود که آثار اعمال نیک او بین بازماندگانش پیچید. از آن شهید بزرگوار یک دختر به نام «کیمیا» و یک پسر به نام «رضا» به یادگار مانده است.

شهیدی که شهادتش را در خواب دید 

شرح شهادت

شهید برفی در تاریخ ششم اردیبهشت‌ماه سال 1389 برابر مأموریت محوله به همراه همرزمانش مشغول اجرای گشت در نوار مرزی مشترک میان ایران و افغانستان بود که به تعدادی از متجاوزین مرزی برخورد کرد. این متجاوزین قصد داشتند از سمت افغانستان به صورت غیرقانونی وارد کشورمان شوند که شهید برفی و همرزمانش مقتدرانه طی درگیری مسلحانه با افرادی که از آن سوی مرز در حمایت از متجاوزین به سمت مرزداران ایرانی تیراندازی می‌کردند مقابله نمودند. در این جریان شهید برفی ناجوانمردانه به دست اشرار به شهادت رسید و با کوله‌باری از عزت و غیرت راهی بهشت جاویدان شد.

وصیت‌نامه‌ شهید برفی:

«هر نفسی مرگ را خواهد چشید (قرآن کریم)

چنانکه مولایمان علی(ع) می‌فرماید همه ما باید روزی این دار مادی و دنیای فانی که سرای امتحان است را بگذاریم و به دیار واقعی زندگی انسانی رجعت کنیم و هیچکس از این قاعده مستثنی نیست، اما خوشا به حال آنان که از این امتحان سربلند بیرون آیند.

همسر مهربانم! همچنانکه تو و همه بستگان می‌دانید، من در زندگی برای مادیات جز برای رفع حوائج زندگی روزانه ارزشی قائل نبوده و نیستم و تمامی تلاشم این بود که دردی از دردمندی یا غمی از چهره غمناکی بزدایم و در همه کارها رضایت الهی را بر همه چیزها ترجیح می‌دادم و شاهد این مدعا نیز این است که پس از حدود 20 سال خدمت در این دنیا، هیچ سرمایه‌ای برای خود پس‌انداز ننموده‌ام. امیدوارم توانسته باشم بنده خوبی برای او باشم.

از همه کسانی که در حق من بدی کرده‌اند، گذشته و از خداوند برای آنان طلب بخشش و هدایت دارم. اینک که در این منطقه کویری مشغول خدمت هستم، قدرت لایزال الهی را بهتر درک می‌کنم و از شما می‌خواهم نگران من نباشید، زیرا زندگی و مرگ هر کس در دست اوست. تنها نگرانی من در این دنیا شما و دو فرزندم می‌باشید؛ که دوست دارم فرزندانم انسان‌های پاک و فرهیخته و مؤمنی بوده و [به خوبی] تربیت شوند که مفید برای جامعه انسانی و [...] باشند.

از تو می‌خواهم در مرگ من صبر و بردباری را آنچنان که در تو سراغ دارم، پیشه کنی و بعد از من نیز دست نیازمندان را در حد توان بگیری و سعی کنی رضا و کیمیا خوب تربیت شوند. مقداری بدهکاری دارم که در دفترچه یادداشتم ثبت شده‌اند. از تو خواهش می‌کنم که آن‌ها را پرداخت کنی و مرا حلال نمایی. در پایان از خداوند بزرگ برای تو و فرزندانم، عمر با عزت و کرامت می‌خواهم. حمید برفی.»

خوابی که شهید برفی قبل از شهادت دید

«اسحاق حیاتی» دوست و باجناق شهید برفی با بیان خاطره‌ای از وی گفت: دو ماه قبل از شهادتش بود. یک روز صبح از خواب برخاست و گفت که خواب عجیبی دیده‌ام. از او خواستیم تا موضوع را برایمان بازگو کند. انگار می‌دانست که تقدیرش شهادت است، گفت «خواب دیدم که اطراف پاسگاه محل خدمتم را دریا فرا گرفته که من به همراه دو نفر از همکارانم از برجک پاسگاه به پایین پرت می‌شویم. آن‌ها در دریا غرق می‌شوند و من هم به آسمان می‌روم». همان روز با پاسگاه تماس گرفت و متوجه شد که یکی از بچه‌های قرارگاه از برجک افتاده و قطع نخاع شده است.

وی افزود: چند روزی از این قضیه گذشته بود که همکارش به وی اطلاع داد یکی دیگر از نیروها از برجک به پایین سقوط کرده و حالش وخیم است. آن روز در تعبیر خواب شهید مانده بودیم و گمان می‌کردیم اتفاقی برای او نمی‌افتد. انگار در آخرین مرخصی به او الهام شده بود که به شهادت خواهد رسید. به محل خدمتش برگشت و پس از مدت کوتاهی‌، خبر شهادتش را به ما دادند. به یکی از همکارانش گفته بود: «شهادت را آرزو دارم و تنها نگرانی‌ام تربیت فرزندانم می‌باشد». سفارش فرزندانش، در آخرین نوبت مرخصی به خانواده بود.»

بیوگرافی شهید:

نام و نام خانوادگی: حمید برفی

محل تولد: روستای نقاره‌خانه

نام پدر: حسنقلی

تاریخ تولد: 1352

تاریخ شهادت: 1389

محل شهادت: سیستان و بلوچستان

انتهای پیام/

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۷
انتشار یافته: ۱
یونس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۳۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۳
0
0
روحش شاد شهید عزیز
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار