سالروز ولادت شهید 9؛

پروردگارا بر صفحات سیاه زندگانی‌ام رنگ شهادت را بلغزان

شهید قربانعلی آقامحمدی در قسمتی از وصیت‌نامه خود می‌نویسد: اگر به رحمانیت بی‌منتهای خداوند ایمان نداشتم، هرگز در این شرایط وصیت‌نامه نمی‌نوشتم، ولی چه کنم که جز او کسی را ندارم تا برروی صفحات سیاه زندگانی‌ام خون خورشیدی رنگ شهادت را بلغزاند.
کد خبر: ۲۴۰۶۰۱
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۰ - 24May 2017
پروردگارا بر صفحات سیاه زندگانی ام رنگ شهادت را بلغزانبه گزارش دفاع پرس از استان مرکزی، امروز سوم خردادماه همزمان با سالروز آزادسازی خرمشهر، تعداد 37 نفر از شهدای استان مرکزی چشم به جهان گشوده اند که شهیدان «قربانعلی آقامحمدی»، «حسین احمدی»، «شرفعلی امیرآبادی فراهانی»، «قربانعلی پاکروان»، «حسین پناهی»، «عباس تیرتاشک»، «علیرضا جعفری»، «ابوالفضل چگینی»، «غلام حاجی لو»، «علی حسینی آشتیانی»، «رضا حشمتی»، «شعبانعلی حیدری»، «قربانعلی آقامحمدی» و ... تعداد از این شهدا می‌باشند.

شهید «قربانعلی آقامحمدی» فرزند احمد، سوم خردادماه سال 1337 در شهرستان «کمیجان» شهر «میلاجرد» از توابع استان مرکزی چشم به جهان گشود که تقدیر زندگی‌اش به گونه‌ای رقم خورد تا در صف شهدای هشت سال جنگ تحمیلی قرار گیرد.

سر انجام شهید در تاریخ 60/02/19 در کربلای خرمشهر با قلبی سرشار از عشق و محبت به امام و اسلام، بر اثر جراحات جنگی به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد.

فرازی از وصیتنامه شهید آقا محمدی:

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ، وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ، فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُه، فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ، وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُه، فَأُمُّهُ هَاوِيَة، وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ ...

به نام خداوند کریم و رحمن و به‌نام آن‌که گناهان و عیب‌هایم را پوشاند و بدی‌هایم را در انظار دیگران مخفی نگه داشت و محبت مرا در قلب دوستان و خویشان و یارانم قرار داد و به یاد آن که بهترین فرزندان اسلام برایش همه گلوله‌های خصم را به جان خریدند و سینهایشان چاک چاک جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد.

در این لحظه که قلم را به دست گرفته و مطالبی را به نام وصیت‌نامه می‌نویسم، به هیچ عنوان اطمینان ندارم که شهید می‌شوم و اگر به رحمانیت بی‌منتهای خداوند ایمان نداشتم، هرگز در این شرایط وصیت‌نامه نمی‌نوشتم، ولی چه کنم که جز او کسی را ندارم تا بر روی صفحات سیاه زندگانی‌ام خون خورشیدی رنگ شهادت را بلغزاند.

خداوندا، رحمتی کن که آن چنان که تو دوست داری بمیرم و در لحظه‌ی مرگ، قلبم مالامال از عشق تو باشد و کلیه‌ی غم‌ها و زنجیرها را به دور ریخته باشم که جز تو به هیچ کس و هیچ چیز امید ندارم.

بارالها، مسکینم و بی چیز و فقیر، برحال پریشانم مرحمی کن که به‌شدت به لطف و کرمت مانند همیشه نیازمندم، ای اولین وآخرین پناهگاه من.

از این که حسین خونینت را در جبهه‌های پرخون سوسنگرد و هویزه و... تنها گذاشتم و از این که جزو آخرین‌ها هستم که بسویت می‌شتابم از تو طلب عفو می‌کنم. خداوندا عذرم را بپذیر، گر چه خود عذر ماندن خویش را نمی‌پذیرم، بر پوست نازکم رحم کن و خدایا سوزش آتش را بر پوستم حرام گردان و یاریم نما که در راه تو بمیرم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار