به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، عملیات بیتالمقدس یکی از بزرگترین و استراتژیکترین عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله نهایتا منجر به آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال 61 آغاز شد و یک ماه به طول انجامید.
لذت بخشترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و سرداران مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که با مقاومت خود توجه جهان را به نتیجه بزرگ این عملیات جلب کردند. به مناسبت فرا رسیدن این عملیات غرور آفرین با سردار فتح الله جعفری بنیانگذار یگان زرهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که فرماندهی لشکر زرهی سپاه را در عملیات بیت المقدس بر عهده داشته است گفتوگویی انجام داده ایم که این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
فاصله عملیات فتح المبین تا بیت المقدس و تصویب این عملیات چقدر طول کشید؟ چند تا طرح عملیاتی برآورد شد که بخواهد به طرح شهید باقری تصویب شود از آن جلساتی که شما بودید و می دیدید این ها را از آن ها بفرمایید.
روز دهم و یازدهم فروردین سال 61 در قرارگاه کربلا جمع بندی عملیات بود و روز یازدهم که از ظهر رفتیم در فرودگاه اضطراری کرخه قبل از پل نادری فرودگاه اضطراری زده شده بود و یک آسفالت بسیار پهن و عریضی است, رزمندگان آمدند این جا و به امامت آیت الله قاضی امام جمعه دزفول نماز شکر خواندند.شهید محلاتی هم آن جا صحبت کرد. بعد از ظهر فرماندهان جمع شدند در جمع بندی عملیات کار کردند روز یازدهم هم صبح تا ظهر جمع بندی عملیات بود، ظهر برای ناهار همه فرمانده ها رفتند برای ناهار رفتند سنگر قرارگاه کربلا.
بعد از ظهر بود آقای محسن رضایی و آقای صیاد شیرازی که فرماندهان مشترک بودند این ها آمدند که بروند تهران. در آن جا آقای محسن رضایی و آقای صیاد شیرازی به شهید حسن باقری گفتند که برو منطقه برای عملیات منطقه خرمشهر و طرح شناسایی ها را آماده کن. این ماموریت را ایشان را گرفت و آمد از منطقه شروع کرد به بازدید کردن و تیم های شناسایی آماده کردند و عملاً از 15 فروردین کار شروع شد.
اگر ما می خواهیم بگوییم که فرصت بین عملیات بیت المقدس و فتح المبین چقدر است از نظر عملیاتی یک ماه است اما از نظر این که خود برادرها بیایند پای کار طرح را آماده کنند یک مقداری زمان بیشتری می طلبید چون مرتباً شناسایی انجام می شد و هیچ وقت متوقف نشد. شناسایی ها در منطقه خرمشهر به طور مرتب انجام می شد؛ هم در جبهه اهواز هم در جبهه سوسنگرد، آبادان، منطقه دارخوین شناسایی ها مرتب انجام می شد، منتها شهید باقری حدها را مشخص کرد که شناسایی ادامه پیدا کرد و بیست روز شناسایی ها طول کشید که نیروها مسیر گردان ها را از نقطه حرکت تا هدف پیدا کردند و مشخص کردند.
وقتی شهید باقری طرح عملیات را در قرارگاه کربلا مطرح کرد بسیاری از فرماندهان برایشان سؤال بود که آیا ما می توانیم از کارون عبور کنیم؟
این موضوع خیلی اهمیت دارد؛ یعنی گردان باید شب عملیات بفهمد کجا حرکت می کند و به کجا می رسد، اگر نبودند که آن گردان ها گم می شدند و از بین می رفت, پس این مهم است و اهمیت زیادی داشت و این کار را حسن باقری کرد, یعنی آمد آدم های توانمندی گذاشت، مثل شهید شهبازی، شهید همدانی، احمد فروزنده، مرتضی اصلاحی، احمد امیری، مهدی زنده دین، محمدباقری؛ این ها شناسایی ها را کنترل می کردند و این ها تیم خیلی قوی شروع کرد به شناسایی به مدت 20 روز و حسن باقری مطمئن شد که نیروها به جاده اهواز خرمشهر می رسندو حتی گزارش هایی را شهید شهبازی آورد, حسن باقری گفت که پیروز قطعی است و من شاهد شناسایی ها بودم, برای شناسایی می رفتند خیلی از قبل از این 8 ماه قبلش، این کار که انجام شد همزمان با این یگان ها آمدند مستقر شدند و طرح آماده شد.
وقتی حسن باقری طرح عملیات را آورد در قرارگاه کربلا مطرح کرد خیلی از فرمانده ها برایشان سؤال بود که آیا ما می توانیم از کارون عبور کنیم, این مسیر طولانی را یک عده ها از فرمانده ها معتقد بودند که ما از کارون محدود بگیریم. حسن باقری با استدلال این موضوع را اثبات می کرد، عده ای معتقد بودند که سرپل فرسایش پیدا می کند و ما ضد حمله می کنیم و نیروهایمان را از دست می دهیم و به مقصدمان هم نمی رسیم. چون فرماندهان خودمان باور نمیکردند, عراق هم باور نداشت؛ همین هم شد عراق هم باور نداشت که ما شب از کارون عبور کنیم. اصلاً عبور از کارون یک عملیات بود.
خب! شناسایی کامل شد ولی کلیدش از همان روزی که گفتم یعنی عملاً 20 روز شناسایی طول کشید. عملیات قرار بود که در 17 اردیبهشت آغاز شود که مصادف شد با 13 رجب و میلاد مولای متقیان علی (ع). قرار بود عملیات آن موقع آغاز شود چرا یک هفته افتاد جلو؟ عراقی ها فهمیدند که ما می خواهیم عملیات کنیم آمدند در 7 کیلومتری غرب رودخانه کارون یک خاکریزی شروع کردن به زدن و یک مانعی را شروع کردند که اگر می آمدند درست می کردند و پشتش نیرو خط ممتد درست می کردند دیگر نمی شد عملیات کنی بنابراین عکس هوایی آخری که گرفته شد و آوردند و کربلا تصمیم گرفته شد که عملیات یک هفته جلو بیفتد جلو 10 اردیبهشت شد.
زمانی که عملیات آغاز شد لحظه ای هم توقف نکردیم تا رعب در دل عراقی ها به وجود بیاید
از آغاز عملیات که خودتان فرمانده لشکر زرهی بودید و از آن اتفاقات بفرمایید؟
ما در عملیات طریق القدس با استعداد گردان وارد عمل شدیم، منتها استعدادمان دو گردان بود, در عملیات فتح المبین به استعداد تیپ وارد شدیم و در بیت المقدس استعداد لشکر! یعنی آن قدر غنیمت از عراق گرفتیم و تعداد گردان هایمان اضافه شد. ما نزدیک به 400 تانک نفر بر داشتیم و چیزی حدود 7، 8 گردان تقریباً آماده کردیم و وقتی که عملیات آغاز شد لحظه ای هم توقف نکردیم تا رعب در عراقی ها به وجود بیاید.
یک اتفاقی افتاد شب عملیات؛ ما محوری که از پل آزادی، وقتی پل زده شد و نیروها برای حرکت آماده شدند و ما ستون تانک نفر برمان آماده شد, بعضی ها را عبور دادیم مهمات، آمبولانس و ماشین بولدوزر و لودر همه در صف وایستادند که عبور کنند، یک دفعه سرپل رودخانه کارون را آب برد یعنی آن طرف جلوی پل را آب برد و کار متوقف شد تا ساعت 11 شب بچه های جهاد آمدند سرپل را درست کردند ولی با این حال ما رسیدیم و عبور کردیم و رفتیم جاده اهواز خرمشهر پشت این خط.
جاده اهواز-خرمشهر که 130 کیلومتر است؛ در این عملیات تا 25 کیلومتری از اهواز را اشغال کرده بودند. ما خاکریز موازی زده بودیم که منطقه را جدا کرده بود برای دفاع. نیروها حرکت کردند و به جاده اهواز خرمشهر رسیدند، عراق برای ما آمده بود به خاطر این که ما دیده بانی و کنترل نکنیم، در شرق جاده یک خاکریز بلندی زده بود و این خاکریز به نفع ما شد یعنی بسیجی های ما رفتند پشت این خاکریز مستقر شد و جاده را گرفتند و خودش یک امتیاز بزرگی بود.
در حین عملیات تانک های تیپ تازه تأسیس زرهی عراق را غنیمت گرفتیم
اگر یک مانعی به این خوبی و یک خاکریز این طوری نبود ما باید در آن دشت جلوی جاده اهواز خرمشهر باید 48 کیلومتر خاکریز می زدیم و این به نفع ما شد یعنی یکی از امدادهایی که می گویند امداد الهی یعنی همین؛ نمی خواهد در شب تاریک بگردی دنبال امداد همین که عراقی ها خاکریز را برای ما بزنند می شود برای ما امداد الهی است. هر چقدر عراقی ها این خاکریز را زد نتوانست بگیرد یک جا هم که آمد گرفت دوباره شکست خورد و رفت عقب منتها ما پشت این خاک ریز سرتا سر با یک فاصله ای و در دفاع در مقابل دشمن در ضدحملات فعالیت داشتیم،نفربر آنها تانک ما را زد ولی مقاومت خوب انجام شد.
در مرحله دوم ما با تانک حرکت کردیم و رفتیم مرز در حین این عملیات ما غنیمت هم میگرفتیم از عراق، یعنی تیپ 55 زرهی تازه تأسیس گردان تانک همه را ما غنیمت گرفتیم 35 تا تانک، این هم اتفاق افتاد یعنی درگیری جاده اهواز خرمشهر 6 روز طول کشید. بعد از 6 روز درگیری سخت جاده اهواز خرمشهر دست ما نبود، ما از کارون باید می آمدیم این جا خاک این ها بود و باید از این جا دورشان می کردیم.
در جاده نیز عراق به شدت منطقه را می زد، یعنی ما بیشتر شهدا و زخمی هایی را داشتیم کسانی بودند که بر اساس ترکش زخمی شدند. هواپیماها بمباران می کردند و شب ها با هواپیما خوشه انبوه می ریختند و آسمان روشن روشن می شد، انگار در معابر خیابان چراغ روشن می کنند؛ همه چیز مشخص بود که ما حمله نکنیم. ما 6 روز درگیری سخت را داشتیم تا جاده اهواز خرمشهر آزاد شد.بعد از تثبیت حرکت ما به سمت مرز بود.
با مقاومت جانانه رزمندگان عراق مجبور شد به وسعت 4 هزار کیلومتر از منطقه عقب نشینی کند
در مرز درگیری خیلی شدید بود و همچین درگیری سابقه نداشت، حتی عراقی ها آمدند و بخشی از مرز را که حدود 5 کیلومتر میشد را گرفتند و بعد بچه ها پس گرفتند. باز هم ما در این جا نقش احمد متوسلیان و شهید حسن باقری را خیلی کلان دیدیم در دفاع از مرز، این که رفتم آن جا یک اتفاق خیلی جالبی افتاده بود عراق آمد و شروع کرد زدن و دژ را گرفت، بعد شهید باقری آمد در صحنه به حاج همت گفت که یک گردان آماده کن بگذار پهلویش، آماده کرد و رفتیم یه سمت خاکریزی که جهاد ایجاد کرده بود و در آنجا سرهنگ محمد صدیق فرمانده تیپ 24 اسیر شد.
خواست خداوند، تلاش رزمنده ها، تدبیر فرماندهی در صحنه نبرد خوب بود و این مقاومت سختی که رزمنده ها در شرایط کردند عراق مجبور شد که لشکر 5 و 6 زرهی را از دروازه های اهواز بکشد عقب و عملاً یک چیزی حدود نزدیک به 4 هزار کیلومتر خالی کرد؛ کل منطقه ایستگاه حمید جنوب اهواز، هویزه، دشت حفیر بیا تا پایین تمام این ها را خالی کرد رفتند و باز هم این ها یک نقطه قوت عملیات بود.
در طی چندین روز توقف عملیات، فرماندهان و نیروهای اطلاعات-عملیات و شناسایی مرتباً کار می کردند
شما چه ساعتی وارد خرمشهر شدید؟
در ادامه عملیات این موضوع مطرح شدکه ادامه بدهیم یا ادامه ندهیم، نیروها خسته هستند، گردانها تحلیل رفته اند و عده ای زخمی شدند. هر یگانی میگفت من یک گردان یا دو گردان بیشتر ندارم چه کار کنیم؟ تصمیم بر این شد کمی ترمیم نیرو داشته باشیم. از بیست و دوم تا اول خرداد به نیروها یک مرخصی دادند که تجدید قوا شوند و همچنین نیروهای جدید بیاید سازماندهی شوند.
طی هفته فرصتی شد که نیروها برای مرحله نهایی عملیات آماده شوند ولی فرماندهان و نیروهای عملیات و اطلاعات و شناسایی مرتباً کار می کردند. این ها حاشیه اروند و خرمشهر را محاصره کرده بودند که مأموریت آن به قرارگاه نصر محول شد. قرارگاه فتح در جبهه میانی و قرارگاه قدس هم در شمال خرمشهر مستقر شد. سه قرارگاه عملاً وارد عمل شدند و اول خرداد عملیات آغاز شد؛ این ها آماده شدند و رسیدند و خرمشهر محاصره شد، یک مقری پیدا کردند که یک تیربار مستقر بود و تیرباران میکرد و رزمندگان این تیرباران را زدند و عبورکردند و رفتند به سمت شلمچه. عملیات ادامه پیدا کرد تا این که حاج همت سحرگاه اعلام کرد که من به خیّن رسیدیم ما خودمان هم رفتیم و با فاصله دیدیم که به اروند و خیّن رسیدند.
امام فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد» واقعاً هم همین طور بود؛ ما وقتی برمیگردیم در طراحی، عملیات با آن دشمن قوی جداً این آزادی خواست خدا بود.
سپس به خرمشهر رفتیم و در گمرک دیدیم نیروهای عراقی زیرپوش هایشان را درآورده اند و دارند تسلیم می شوند. ما فکر نمی کردیم که 10 هزار نفر در خرمشهر هستند و این همه نیرو در خرمشهر تقویت کرده. از اول صبح که محاصره خرمشهر آغاز شد آنها مقاومت نکردند و شروع کردند به تسلیم شدند، یک عده فرار کرده و تسلیم شدند. ساعت ده که شد اسرا آمدند یک ستون های عظیمی با ماشین سوارشان می کردند و آوردند عقب. منتها در اخبار ساعت 2 رسماً اعلام شد که خرمشهر آزاد شد. بعد از آن دست و پا دشمن جمع شد، شب هم ضد حمله کرد ولی نتوانست کاری کند. خرمشهر این طور آزاد شد، امام فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد واقعاً هم همین طور بود یعنی ما وقتی برمیگردیم در طراحی، عملیات با آن دشمن قوی جداً این بود.
وقتی وارد شهید می شدی دیگر شهری نمی دیدی، یک خرابه می دیدی!
وقتی که وارد خرمشهر شدید،از آن حال و هوایی که بعد از نزدیک یک سال ونیم در شهرحاکم بود بفرمایید؟
از قبلش هم ما اطلاع داشتیم که عراق در خرمشهر چه اقداماتی را انجام میدهد. احمد فروزنده می آمد در قرارگاهکربلا گزارش می داد که عراق دارد خرمشهر را خراب می کند و خاک ریز درست می کند، صدای انفجار در خرمشهر مرتب می آید، ساختمان ها را خراب کرده است، مواضع درست کرده، موانع درست کرده، خانه های مردم خراب کرده و اینها اما ما وقتی وارد شهر شدیم دیگر شهری نمی دیدی یک خرابه می دیدی! یک سری خانه ها سالم مانده بود و چیز سالمی نمانده بود، ماشین های تویوتایی که در گمرک آورده بودند همه این ها سوخته بود و اتاقش سالم مانده بود یا مثلاً انبار فولاد، شیشه، قطعات یدکی، ما آن موقع همه ذهنمان درگیری های عملیاتی بود یعنی یک رزمنده آزاد نبودیم که دستمان را بگذاریم روی گوشمان و بچرخیم ما تقریباً بعد از ده روز بعد از خرمشهر درگیر بودیم در مرز شلمچه خط و نیرو داشتیم و دفاع می کردیم، دشمن ضد حمله می کرد که دوباره بیاید.
بعد از ده روز یک فرصتی شد که بیاییم خرمشهر و یک دوری بزنیم. شهر خرابه بود. از مسجد جامع مواضع درست کرده بود تا سرتا سر شهر و رودخانه کارون.