بالاخره رفتم جبهه و کسی شدم

به مادرم گفتم ننه بالاخره رفتم جبهه و کسی شدم. مادرم ذوق کرد و گفت: ننه فدات بشه می‌دونستم تو آخرش یه چیزی می‌شی.
کد خبر: ۲۴۱۲۵۱
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۰ - 29May 2017
به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، خاطره جالبی از دوران دفاع مقدس در فضای مجازی منتشر شده است که آن را در زیر می خوانید:
 
می گفت: به مادرم گفتم ننه بالاخره رفتم جبهه و کسی شدم.
 
مادرم ذوق کرد و گفت: ننه فدات بشه می دونستم تو آخرش یه چیزی می شی خب ننه چیکاره؟
 
 گفتم: شهردار.
 
مادرم گفت: فداش بشم.
 
نذاشت حرف از دهنم در بیاد کل محله فهمیدن من شهردار شدم قربونش برم ننه‌ام نمی‌دونست شهردار تو جبهه کارش شستن ظرفهاست و جارو کردن سنگره.

مادره دیگه دوست داره بچه اش یه کاره ای بشه...
 
بالاخره رفتم جبهه و کسی شدم 
 
 
نظر شما
پربیننده ها