وصیت‌نامه شهید «مصطفی ردانی‌پور»؛

اسلام منهای روحانیت اسلام نیست

بدانید اسلام منهای روحانیت اسلام نسیت و این سد دشمن شکن را نگذارید بشکند. مادرم! آن زمان که اسلام و انقلاب به خون احتیاج داشت تو ثمره‌ی سال‌ها عمرت را که فرزندی مسلمان بود هدیه کردی.
کد خبر: ۲۴۱۴۸۴
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۹ - 30May 2017

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «مصطفی ردانی‌پور» در سال 1337/1/1 در اصفهان متولد شد. وی تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی، به همراه عده‌ای از همرزمان خود از کردستان وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه‌ی 2) که در نزدیکی آبادان «جبهه‌ی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد 2 هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش این روحانی عارف و فرمانده‌ی شجاع در عملیات والفجر 2 به نقطه‌ی اوج رسید و تاریخ 1362/5/15 به وصال محبوب نایل شد.

وصیت‌نامه شهید «مصطفی ردانی‌پور»

(اشهد ان لا الله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی و اولاده المعصومین حجج الله)

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس خداوند را که انور جلال او از افق عقول بندگانش تابان است و خواسته‌اش از زبان گویای کتاب و سنت نمایان. خدایی که دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریب کار رهانید و به شادی‌های گوناگون‌شان رساند.

و اما شما ای روحانیون و طلاب عزیز! همان‌طور که امام فرمودند: تزکیه و تعلم را پیشه‌ی خود سازید و جوانان عزیز اسلام را هادی باشید و در آغوش هدایت الهی جای بگیرید. کار شما بهترین کار است، همان کار پیغمبر و ائمه معصومین است. هدایت و ارشاد و اداره جامعه‌ی اسلامی و پیاده کردن احکام نوانی اسلام و مانند علی بن ابی طالب (ع) در دعا میخوانیم: «و لا تاخذه فی الله لومة لائم» در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد، موانع زیاد است و با صبر و استقامت، راه انبیاء را ادامه دهید که امروز جوانان ما با ریختن خون‌شان موانع راه را برداشتند و برمی‌دارند و ما در قیامت در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی عذری نداریم و البته این حرف من با هم درس‌ها و هم‌سنگران خودم است. نه به بزرگان که سخن گفتن در مقابل‌شان بی‌ادبی است. آنان مربی ما هستند و ما شاگرد آنان.

و شما ای پاسدار عزیز و جوان برومند که هدف‌تان مقدس است و راه‌تان روشن و حرکت‌تان حماسه آفرین است. چون هجرت‌تان آغاز بر هجرت‌ها بودو خون سرخ‌تان پیام‌آور هدف‌تان و سرهای بریده و بدن‌های قطعه قطعه شده شما نشانگر مظلومیت‌تان است. دست از دامان امام زمان و نوکرانش نکشید که اینان عمال اسلامند و اسلام اصیل را باید از امثال غفاری‌ها سعیدی‌ها و مطهری‌ها، بهشتی‌ها، صدوقی‌ها، مدنی‌ها، دستغیب‌ها و امثالهم گرفت. بدانید اسلام منهای روحانیت اسلام نسیت و این سد دشمن شکن را نگذارید بشکند.

مادرم! آن زمان که اسلام و انقلاب به خون احتیاج داشت تو ثمره‌ی سال‌ها عمرت را که فرزندی مسلمان بود هدیه کردی، چه خوب امانت‌داری کردی و چه به موقع امانت را دادی. پس شاد باش و فرزندان دیگرت را هم بده و خود مانند زینب معلم دیگران باش.

مبادا بر من گریه کنی که اگر شهید باشم زنده‌ام، زنده‌تر از زنده‌ها. حلالم کن و به برادرانم و به بچه‌های خواهرانم بگو که آنان باید خود را برای قربانی شدن آماده کنند و سربازی اسلام را بر عهده بگیرند.

خواهرانم! در تربیت فرزندان‌تان بکوشید وحجاب را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی نمایید و شوهران‌تان را به راه خدا وا دارید.

ماردم! خدا پدرم را رحمت و شما را عاقبت به خیر کند. ان‌شاءالله اگر کربلا مشرف شدی مرا فراموش نکن و از حضرت امام حسین (ع) تقاضا کن که قربانیت را بپذیرد.

هر وقت خبر کشته شدن من به شما رسید بگو «انا لله وانا الیه راجعون» و این را یک امتحان قلمداد کن.

پروردگارا! هر چند به نفس مطمئنه نرسیدیم و در جهاداکبر پیروز نگشتیم. اما به جهاداصغر پرداختیم پس «ربنا فاغر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار، ربنا و اتنا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیمة انک لا تخلف المیعاد».

برایم تفت نگیرید، خرج نکنید، فاتحه‌ای ساده و پول آن را به انجمن ایتام اهدا نمایید. در صورت امکان در قبرستان شهدا دفنم کنید کنار پاسداران، تا شاید خداوند به واسطه‌ی آنان مرا ببخشد و در هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضه حضرت زهرا (س) بخوانید.

انتهای پیام/ 181

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار