وصیت‌نامه شهید «حسین تقوی منش»؛

صبح پیروزی نزدیک است

شهید تقوی منش در قسمتی از وصیت نامه‌اش نوشته است: به پدر و مادرم می‌گویم که با ذره ذره گوشت پوستم از میهن اسلامی و اسلام عزیزم دفاع می‌کنم اگر چه در این راه ذره‌ای از بدنم نیز به دست پدر و مادرم نرسد.
کد خبر: ۲۴۱۷۵۶
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰ - 01June 2017
به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «حسین تقوی منش» سال 1341 در تهران به دنیا آمد. وی ضمن تحصیل، نسبت به پخش اعلامیه‌ها و پوسترهای امام خمینی (ره) نیز اقدام می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 1359 وارد سپاه پاسداران گردید و راهی منطقه کردستان شد. با تشکیل تیپ 27 محمد رسول الله به جبهه‌های جنوب اعزام شد و در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس شرکت کرد. شهید تقوی منش،10 اردیبهشت سال 1361 در عملیات بیت المقدس در حوالی جاده اهواز به خرمشهر با تیر مستقیم تانک به شهادت رسید. وی در هنگام شهادت مسئولیت جانشینی محور محرم را بر عهده داشت.
 
تصاویر وصیت‌نامه شهید «حسین تقوی منش»
 
 
 
صبح پیروزی نزدیک است 
 
 
صبح پیروزی نزدیک است 
 

  صبح پیروزی نزدیک است       
 
          صبح پیروزی نزدیک است
              
 
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب باشد. این نامه که شاید آخرین نامه من باشد که بدست پدر و مادرم می‌رسد و چند نکته را می‌خواستم توضیح بدهم. ما پس از اینکه راه آهن تهران به وسیله قطار به مقصد اهواز حرکت کردیم در میان راه چند کیلومتر مانده به اندیمشک در پادگان آموزشی دو کوه پیاده شدیم مدتی در این پادگان بودیم بعد مشخص شد در این پادگان خواهیم ماند برای بازدید مناطق جنگی اهواز به آنجا نیز رفتیم و بعد مشخص شد که ما در این محور یعنی اندیمشک عملیات باید انجام بدهیم بعد از چند روز برای شناسایی منطقه به جبهه اعزایم شدیم. عملیات خیلی بزرگ بود به بزرگی حق بر باطل به پیروزی جنود الله بر جنود شیطان بلاخره این عملیات قرار انجام بگیرد و ما هم برای شناسایی به منطقه می‌رفتیم در فکرم رسید که یک نامه بنویسم شاید این نامه آخرین نامه باشد که بدست پدر و مادرم برسد .
ما در منطقه احساس کردیم که واقعا اسلام غریب است. وقتی صبح‌ها برای ورزش به پیروزی ساختمان می‌رفتیم افرادی را می‌دیدیم که اشک در چشمم حلقه می‌زد. کودکانی و نوجوانانی بین 11 تا 13 سال کسانی که می‌بایست در دامان پدر و مادر خود به تحصیل خود ادامه می‌دادند و تلخ و شیرینی روزگار را در این مرحله از زندگیشان نباید درک می‌کردند به منطقه آمده بودند تا با دشمن بجنگند. دشمنی که تا دندان مسلح بود و این‌ها تنها با کلاش یا آرپی چی به جنگ با نیروهای زرهی و پیاده دشمن می‌خواستند بروند. وقتی این مسائل را می‌دیدیم یاد سخنان امام می‌افتادم که در سخنرانی خود در جمع میهمانان خارجی می‌فرمود یا لیال المسلمین چرا به فریاد مسلمانان نمی‌رسید ما در جبهه غریب بودیم و در غربت محض تمامی فرزندان این ملت شهید شدند. البته غربت مردانه، غربتی همچون حسین(ع) در روز عاشورا به فرزندان این ملت با پوست گوشت خون خود از ذره ذره خاک میهن دفاع کردند و نگذاشتند که میهن اسلامی ما محل تاخت و تاز نیروهای اجانب باشد من این نامه را شاید چند دقیقه قبل از به جبهه رفتنم می‌نوشتم و این را به پدر و مادرم می‌گویم که با ذره ذره گوشت پوستم از میهن اسلامی و اسلام عزیزم دفاع می‌کنم اگر چه در این راه ذره‌ای از بدنم نیز به دست پدر و مادرم نرسد.
باشد تا روزی این شهیدان و خون فرزندان این ملت انتقام گیرد.
و آن روز نزدیک است الیس بالصبح القریب- صبح پیروزی نزدیک است.
از پدر و مادرم خواهشی عاجزانه دارم و به خون پاک امام خمینی علیه السلام قسم می‌دهم که هرگز در انظار عمومی اگر شهید شدم برای من نگریند. زیرا گریستن شما ضعف را به ما نشان می‌دهد اگر خواستید بگریید. همچون کوه استوار باشید. که استواری شما تداوم بخش راه ماست.
از قول من به تمامی کسان و آشنایان سلام برسانید و از آنها حلالیت بخواهید.
تمامی کتاب‌های من که شاید باقیات الصالحات من باشد که ان شاءالله خدا قبول کند به کتابخانه‌های مذهبی دهید تا مورد استفاده قرار بگیرد.
آن فرشی که در خانه دارم بفروشید و چند هزار تومان که به بانک مقروض هستم بدهید بقیه آن را صرف امور خیریه کنید هر طور که پدر و مادرم صلاح می‌بینند.
دلم برای مهدی خیلی تنگ شده لذا اگر او را دیگر ندیدم امیدوارم که راهم را ادامه بدهد.
یک ماه و نیم روزه بدهکارم که یک ماه در کردستان بوده‌ام نگرفتم چند روز هم متفرقه اینها را به کسی بگویید بگیرد.
خدا همه را مورد رحمت خود قرار دهد والسلام            حسین تقوی منش
                                                                          60/12/13
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار