الصاق عبارتهایی مثل بیداستانی، شعارزدگی و زنانه بودن و اتهام بزرگتر فمنیست بودن از اینجا نشات میگیرد که مشابه آن را قبلا ندیدهایم. اگر همین داستان با اندکی تفاوت در شرایط امروز روایت میشد متوجه این میشدیم که «ویلاییها» همان چیزی است که باید باشد. مشکل برخی منتقدین با این فیلم این است که از ابتدای جنگ تا الان فیلمی درباره زنان در جنگ ساخته نشده است تا «ویلاییها» را با آن قیاس کنند!
در کجای فیلم نشانه از این بود که «منیر قیدی» قصد دارد حق از دست رفته زنان را مطالبه کند، تا این فیلم را فمنیستی بدانیم. حتی در دیالوگهای زنان فیلم کوچکترین اعتراضی از وضعی که در آن قرار گرفتهاند نمیبینیم. حتی شخصیت «سیما» نیز که سعی دارد با فرزندانش به خارج از کشور برود واکنش طبیعی زنی است که میخواهد همسرش را حفظ کند. خارج رفتن او و فرزندانش تنها تهدیدی است که همسرش «داود» را از فضای پر خطر جبهه به تهران برگرداند.
وقتی «سیما» با «خانم خیری» بعد از اینکه همسر خانم خیری شهید شده حرف میزند، خانم خیری میگوید هر وقت که پیک، خبر شهادت همسر یکی از زنان را میآورد خوشحال میشوم که همسر من هنوز زنده است. سیما این واکنش را طبیعی میداند در حالی که خانم خیری میگوید این خوشحالی برای من طبیعی نیست.
تقابل همین جهانبینیها بدون درگیر کردن آنها باهم یکی از ویژگیهای مثبت فیلم است که در کمتر فیلمی دیدهایم. تماشاگر خود باید این نوع نگاهها را بیابد و تحلیل کند و به نتیجه برسد. حتی اگر تماشاگری حق را به سیما بدهد اشتباه نکرده چه کسی مدعی است انتخاب درست همانی است که خانمخیری به آن معتقد است؟
قبلتر گفتیم که خارج رفتن، برای سیما بهانهای است جهت حفظ خانهای که مردش حضور ندارد. قبل از این سیما مطمئن بود همسرش داود در جبهه جنوب است اما حالا نمیداند او کجاست.
همرزم داود هم بروز نمیدهد که او کجاست اما از اطلاعاتی که میدهد متوجه میشویم داود به ماموریتی رفته که کسی نباید بداند و این یعنی اوج خطر برای همسر سیما. وقتی نامه داود به سیما میرسد و سیما به این نتیجه میرسد که داود حتی به قیمت رفتن فرزندانش به خارج از کشور هم حاضر نیست برگردد، برای همین میماند تا شوهرش را ببیند.
این ماندن به معنای تحول شخصیت سیما نیست، بلکه تن دادن به شرایطی است که به او و زندگیاش به واسطه جنگ تحمیل شده است. همین تصمیم به ظاهر ساده کار دشواری برای سیماهایی بود که علیرغم میل باطنی در کنار همسرانشان ماندند. در واقع تحول سیما بعد از این اتفاق میافتد. ظاهرا این سیما است که به خاطر شخصیت مقتدرش قرار است حتی جای خانم خیری را بگیرد.
ایراد مهم دیگری که به فیلم گرفته میشود شعاری بودن دیالوگهای آن است در حالی که چنین نیست. آنچه زنان «ویلاییها» بر زبان میآورند برآمده از فضایی است که در آن زندگی میکنند. بدون تعارف و صریح باید گفت اگر در این فیلم احساس شعاری بودن میکنیم به دلیل این است که از ذات خود فاصله گرفتهایم.
آدمهای «ویلاییها» هر آن، همه چیز خود را از دست رفته میدیدند برای همین احساسات و واکنشهای آنها به راحتی بیان میشد. کلماتی که این زنان (به عنوان نماینده زنان همدوره خود) بر زبان میآورند نه تنها شعاری نیست بلکه کاملا طبیعی است. این زنان به ذات خود نزدیک شدهاند و اگر برای امروز ما، این ذات شعاری و سطحی به نظر میرسد باید بار دیگر خود را قضاوت کنیم.
اینکه عزیز برای پسر غریبهای مادری میکند، به طبیعت مادرانه عزیز برمیگردد. این پسر جوان که در لحظات بیهوشی عزیز را مادر خود میداند و عزیز این فرصت را به سرباز مجروح میدهد تا مادر داشته باشد و حتی در آغوش عزیز جان بدهد، چرا باید این صحنهها را شعاری تصور کنیم.
«ویلاییها» میتوانست فیلمی تلخ در ذم دفاع مقدس باشد نکتهای که برخی از فیلمهای دفاع مقدسی دارند و آن را روشنفکری میدانند. اتفاقا دلیل اینکه «ویلاییها» به مذاق عدهای خوش نمیآید همین است که با همه تلخیاش در مدح دفاع مقدس است و نکوهش جنگی که بر ما تحمیل شد. «ویلاییها» اثری مهم در سینمای دفاع مقدس است؛ اگر چه سازندگان فیلم آن را یک ملودرام در بستر جنگ تحمیلی میدانند.
این فیلم باید نقطه آغازی باشد برای ساخته شدن آثاری که نقش زنان در دفاع مقدس را به تصویر بکشد. خوشبختانه قدم اول را منیر قیدی به درستی و محکم برداشته است و این کار را برای قدمهای بعدی سخت میکند.
انتهای پیام/ ۱۶۱