گروه بین الملل
دفاع پرس_ سیروس فتحاله؛ قریب به چهار دهه از تشکیل شورای همکاری خلیج فارس میگذرد؛ اما کشورهای عضو این شورا هنوز نتوانستهاند به آن اتحاد راهبردی مورد نظر خود برسند. علت این ناکامی یا ناکارآمدی را میتوان در عدم انطباق منافع راهبردی و اختلاف سیاسی میان هیئت حاکمه این کشورها در زمینه کسب رهبری اتحادیه عنوان کرد.
به نظر میرسد در طول این سالها بزرگترین شکاف سیاسی موجود در ساختار شورای همکاری خلیج فارس اختلاف بین «ریاض» و «دوحه» بوده است. تا جاییکه شکاف مورد نظر منجر به قطببندی دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس شده است؛ از یک سو کشورهایی مثل «بحرین» و «امارات» تابع رویکرد ریاض شدهاند و از سوی دیگر کشورهایی همچون «عمان» و «کویت» به تبعیت از رویکرد «قطر» مقابل رویکرد یکجانبه و رهبریگونه سعودیها در شورای همکاری خلیج فارس عمل میکنند.
در راستای همین اختلافات روز گذشته 15 خرداد 1395 برابر با 5 ژوئن 2017 میلادی عربستان سعودی، مصر، بحرین و امارات کلیه روابط دیپلماتیک خود با قطر را به بهانه حمایت این کشور از تروریسم و افراطیگرایی قطع کردند.
با توجه به اینکه این اقدام پس از سفر پر سرو صدای دونالد ترامپ به عربستان صورت گرفته است، میتوان اینطور برداشت کرد که وی برای فائق آمدن بر مشکلات داخلی خواهان دخالت تمام عیار در خاورمیانه و خلیج فارس است و برای رسیدن به این هدف در مرحله اول وادار کردن قطر برای همسو شدن با سیاستهای عربستان علیه ایران در دستور کار عربستان و متحدان آن قرار گرفته است.
قطر پس از سفر ترامپ به عربستان، به طور علنی تشکیل ناتوی عربی به رهبری رژیم سعودی و فراهم کردن مقدمات جنگ با ایران را دیوانگی محض نامیده بود و از آن حمایت نکرد. به همین دلیل، عربستان و امارات این رفتار و مخالفتهای قطر را بر خلاف منافع خود دانسته و دست به جنگ رسانهای علیه قطر زدند علاوه بر اینکه دوحه را به ترویج تروریسم و افراطیگری متهم کردند.
ادعای رسانههای آمریکایی طرفدار رژیم سعودی مبنی حمایت قطر از القاعده و مجاهدین افغان، نشان از برنامه از پیش تعیین شده میان سعودیها و ترامپ علیه دوحه دارد.
تنش میان عربستان و قطر چند دلیل مهم دارد؛ در وهله اول میتوان به دیدگاه نسبتا متفاوت این دو کشور به مذهب اهل تسنن اشاره کرد که هر کدام از این دو کشور در صدد نهادینه کردن تفسیر خود از این مذهب در کشورهای عربی- اسلامی هستند.
سعودیها میخواهند ایدئولوژی وهابیت را در کشورهای عربی- اسلامی ترویج دهند؛ تفکری که تفسیری بسته از سبک زندگی اسلامی ارائه میدهد و قائل به تفکیک مطلق جنسی است. از چنین دیدگاهی، زنان در آن اجازه حضور در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را ندارند! همچنین این تفکر در اجرای احکام شریعت به خشونت و اعمال مجازاتهای سخت متوسل میشود علاوه بر اینکه در آن مذاهب دیگر به رسمیت شناخته نمی شود.
ولی تفسیر قطریها از مذهب اهل تسنن در گروه اخوان المسلمین نمود یافته است؛ این گروه خشونتگرایی بیقاعده وهابیت را قبول نمیکند و نسبت به تفکر وهابیت تفسیر بازتری ارائه میدهد. در تفسیر قطریها زنان در عرصههای اجتماعی حضور پررنگی دارند و سایر مذاهب نیز از جایگاه نسبتا بهتری برخوردار میباشند.
با توجه به اینکه تفسیر قطریها از مذهب اهل تسنن همخوانی بیشتری از مردمسالاری و آزادیخواهی نسبت به تفکر خشک و غیرمنعطف وهابیت در جهان اسلام برخوردار است، لذا رژیم سعودی گسترش این تفکر را تهدیدی جدی برای هویت و تداوم سلطه خود تلقی میکند و در صدد مقابله با آن بر آمده است.
یکی دیگر از دلایل ایجاد تنش یا بهتر است بگوییم شکاف بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس، نداشتن رویکرد واحد اعضای این شورا نسبت به جمهوری اسلامی ایران است؛ عربستان سعودی پرچمدار مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی، که هدف اصلی آن مقابله با پدیده «تروریسم» به منظور ایجاد ثبات و آرامش در منطقه است، خواهان قطع همکاری کشورهای خلیج فارس با آن است. رژیم سعودی به همین خاطر به دنبال تشکیل ائتلافی علیه ایران است که در سفر اخیر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا نیز به شدت در پی آن بود.
اما در این میان قطر رویکردی مخالف رویکرد سعودیها نسبت به ایران در پیش گرفته است تا از این طریق هم منافع خود را در همکاری اقتصادی و سیاسی با ایران به دست بیاورد و هم از این طریق عربستان سعودی را تحت فشار قرار دهد.
مهمتر از همه این مواردی که ذکر آن گذشت، این است که هر کدام از این دو کشور داعیه رهبری جهان عرب را دارند؛ لذا هر دو برای تحقق هدف مهم خود تلاش میکنند دامنه نفوذ خود را در کشورهای عربی نسبت به رقیب افزایش دهند. بهعنوان مثال گفته میشود قطریها تقریبا ۲ میلیارد دلار در زمان روی کار آمدن «محمد مرسی» و اخوان المسلمین به مصریها کمک مالی کردهاند، در مقابل نیز سعودیها نیز تقریبا ۱۱ میلیارد به نظامیهای مصری به منظور تشویق به کودتا علیه مرسی کمک مالی کردند.
در مورد بحران سوریه هم این دو کشور تمام توانایی نظامی، مالی و تبلیغاتی خود را برای سرنگونی دولت قانونی بشار اسد به کار گرفتند که این هم نوعی گسترش دامنه نفوذ این دو کشور در منطقه به حساب میآید.
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس علیرغم نشان دادن ژست همبستگی و اتحاد منطقهای صفآرایی کرده و در پی ایجاد بیثباتی و حتی براندازی نظامهای سیاسی یکدیگر هستند.
قطع روابط دیپلماتیک این کشورها با قطر به تبعیت از عربستان سعودی، فلسفه عضویت آنها را در نهادی که آن را شورای همکاری خلیج فارس نامیدهاند، زیر سوال میبرد! هرچند اساس تاسیس این نهاد به اصطلاح شورای همکاری، مقابله با ایران است.
انتهای پیام/ 411