شهید مجید آصفی:

در مقابل شهادت من انتظاری از انقلاب و مسئولین نداشته باشید

شهید مجید آصفی در بخشی از وصیتنامه خود می‌نویسد: نکند خدای نکرده در مقابل شهادت من انتظاری از انقلاب و مسئولین داشته باشید که خدا هم از این کار راضی نیست.
کد خبر: ۲۴۲۴۲۷
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۳ - 07June 2017
در مقابل شهادت من انتظاری از انقلاب و مسئولین نداشته باشیدبه گزارش دفاع پرس از مازندران، سردار شهید مجید آصفی فرزند داداش علی در تاریخ یکم فروردین سال 1349 در شهرستان قائمشهر متولد شد. این شهید بزرگوار در تاریخ 29 دی ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی کربلای 5 شلمچه شربت شیرین شهادت نوشید و پیکر پاک و مطهرش در گلزار سید نظام‌الدین قائمشهر خاکسپاری شد.
 
متن کامل وصیتنامه شهید مجید آصفی


بسم الله الرحمن الرحیم

وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ لِلّهِ (بقره آیه 193)

و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آئین خدا باشد.

الحمدالله و اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

هم اکنون که قلم را بر دست گرفتم و مشغول نوشتن هستم به یاد دارم که چندین بار قلم را بر دست گرفتم و بر روی ورق لغزاندم و وصیت نامه خود را نوشتم و در انتظار شهادت نشستم. ولی تا کنون به این درجه دست نیافتم، هرچند یارانی بودند که در کنار همه فعالیت می‌کردیم که به سوی شهادت شتافتند و به لقاءالله پیوستند. ولی آنان چون سبکبالانی بودند که توشه لازم را جهت سفر طولانی جمع کرده و خود را مهیای پرواز نموده بودند و در حقیقیت وابستگی‌های خود را از دنیا، که قفسی برایشان محسوب می‌شد کندند و خود را سبک ساختند و به سوی ملکوت اعلی پرواز نمودند.

اما چه کنم که سنگین‌بال بودم و ماندم و گناهان مانع از پرواز به سوی معبود گردید و شاید هم خداوند از روی رحمت و بخشش خود فرصتی دیگری به من داد تا بتوانم توشه لازم را جمع کرده و خود را سبک بال سازم و بتوانم خود را به آن قافله سبک بالان برسانم. در هر حال هم اکنون به این امید وصیتنامه خود را می‌نگارم و از خداوند طلب عفو و بخشش گناهانم می‌کنم که مرگ در راه او نصیبم گردد. هرچند می‌دانم که رسیدن به آن درجه شهادت و لقاءالله مختص بندگان خالص و صالح خداست و گنهکاران را به آن جایگاه راهی نیست ولی به فضل و بخشش خداوند، اعتماد  می‌کنم و در اینجا با کمال سرافکندگی خجالت و تواضع در پیشگاه او توبه می‌کنم و امیدوارم که به حق محمد و آل محمد، خداوند بر حقیر رحمت و ترحمی نماید و از گناهان و معصیت‌های من درگذرد و از او می‌خواهم که با فضلش با من معامله کند، نه با عدلش.

ای خداوند بزرگ، ای غفار، ای ستار، و ای ارحم الراحمین ما را ببخش و به علت نافرمانی که کردیم ما را ببخش. به علت اینکه نعمتهای زیادی نصیب ما نمودی، ولی ما شکر آن را به جای نیاوردیم. ما را ببخش به علت اینکه اکثر اوقات از تو غافل بودیم و راه هدف و آرمان‌ها را فراموش کردیم. و ما را ای خداوند بزرگ ببخش به علت اینکه بی اعتنایی مان به احکام و دستوراتت ما را ببخش. به علت اینکه پاسدار حقیقی برای انقلاب تو و آرمانت نبودیم. خداوندا در حالی به سوی تو می‌شتابم که نمی‌دانم آیا اعمالم را قبول و دعاهایم را مستجاب خواهی کرد و گناهان مرا خواهی بخشید و ما را از بندگانت قرار خواهی داد، یا نه؟ ولی به کرم و بخششت اعتماد دارم و تو خود به تواین مژده و بخشش داده‌ای، ای خداوند آنچنان نیرویی به ما عنایت فرما، در هنگامی که اسلحه دشمن سینه‌های ما را می‌درد و به جای آخ گفتن شکر تو را و نعماتت را به جای آوریم و به تو توکل نمائیم.

ای امت عزیز، ایثارگری‌ها و فداکاری‌های شما آنقدر زیاد است که قادر بر زبان آوردن آن نیستم و اجر آن آنقدر عظیم است که خدا بایستی بدهد. ای امت عزیز انقلاب اسلامی ما، با حضور شما در صحنه و فداکاری‌ها و ایثارهای شما و فرزندانتان به پیروزی رسید و بی‌شک با حضور مداوم شما در صحنه و پیروزی خالصانه و عاشقانه از ولایت فقیه روی پای خود خواهید ایستاد.

برادران عزیزم، به فرمان امام خمینی که در حقیقت خلیفه خدا و نائب امام زمان (عج) بر روی زمین است، لبیک گوئید و به سوی جبهه‌ها نبرد حرکت کنید و خود را به آن غافله برسانید و از آن عقب نیفتید که فردا دیر است. این است برادران، جبهه مدرسه است که فرزندان انقلاب بایستی در آن درس چگونه زیستن و تقوا را بیاموزند.

پدر و مادر من! نکند مانع از رفتن فرزندانتان به جبهه‌ها شوید که در این صورت غیر از اینکه مانع از رشد فرزندانتان شدید در روز قیامت در پیشگاه رسول خدا و معصومین سرافکنده خواهید بود. ای امت عزیز شعار جنگ جنگ تا پیروزی را از گفتار به عمل تبدیل کنید.

برادران و خواهرانم، دنیا مزرعه‌ای برای آخرت است و این لحظاتی که در آن به سر می‌بریم فرصتی است تا توشه لازم را برای سفر طولانی که همه در پیش داریم جمع‌آوری کرده و خود را محیای مرگ سازیم. برادران و خواهرانم همچنان که مرگ به سوی من آمد خلاصه روزی خواهد رسید که خلاصه نوبت یکایک شما شود. پس ای برادران و خواهرانم، خود را مهیای مرگ کنید و به حساب خود، قبل از آنکه به حساب شما برسند برسید و وابستگی خود را از دنیا کم کنید و تقوای الهی پیشه کنید که تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت، این است که ای مردمی که خود را با زد و بندهای دنیا مشغول کرده‌اید، ای کسانی که از خویشتن غافل شده‌اید، و ای کسانی که از من منافع شخصی را طلب نمی‌کنید (و ای کسانی که چشم طمع به انقلاب دوخته‌اید و انقلاب را فدای خود می‌کنید) و ای کسانی که راه شیطان را در پیش گرفته‌اید و خود از آن آگاه نیستید و یا هستید، از مرگ من و دیگران عبرت گیرید و خود را از لجن‌زار جدا سازید و فضایل اخلاقی کسب کنید و در رضایت خدا کوشا باشید که فردا دیر است و مرگ هیچگاه به شما خبر نخواهد داد که کی می‌آید.

مادر عزیزم، می‌دانم که شنیدن خبر شهادتم شما را ناراحت می‌کند و افسرده خواهی شد. ولی شما باید خشنود و شاد باشید و خدا راسپاس گوئید زیرا که با شهادتم افتخار بزرگی نصیبم گردیده است. مادرم، راهی را که قدم زده‌ام، راه امام حسین (ع) و راه یاران فداکار اوست، راهی است که نه خدا مرا به آن فرمان می‌داد، راهی است که حسین (ع) از من یاری می‌خواست. راهی است که امام خمینی، ولی فقیه مرا به آن می‌خواند.

مادر عزیزم، راهی که من گام زده‌ام راهی بود که خداوند مرا برای آن خلق کرده بود و تو در دامان پاک خود مرا برای آن پرورش دادی و من با چشم باز و با افتخار بر آن قدم برداشتم و برمی‌دارم. هرچند که می‌دانم برای من زحمات زیادی کشیدید و به یاد دارم که برای پرورش من چه خوبی‌هایی را بر خود حرام کردی، و از چه خوشی‌هایی گذشتی و چه غم و غصه‌هایی خوردی در هر صورت مرا بزرگ کردی، ولی از تو می‌خواهم که مرا ببخشی. از اینکه نتوانستم حق فرزندی را ادا کنم و برای من از خداوند طلب مغفرت بنما.

مادرم لباس عزا را از تن بر کن، غم و غصه‌ها را از خود دور کن و گریه و زاری مکن که من راضی نیستم و صبر پیشه کن تا خداوند اجر شما را زیاد گرداند و بدان فرزند دلبند تو با چهره‌ای شاد و خندان خدا را ملاقات خواهد کرد. مادر عزیزم، ای مادری که در طول عمر برایم راهنما بوده‌ای، اگر جسدم به دست تو نرسید هیچ ناراحتی به خود راه مده که جسد مشتی خاک بیش نیست و سزاوار نیست آدم خود را برای مشتی خاک ناراحت کند، در این صورت اندوهی به خود راه نده که در روز محشر همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.

مادر عزیزم، من تمام دارائی خود و تمام چیزهائی که بعد از شهادتم از من باقی ماند را به علاوه ارثی از پدرم به من رسیده بود را به شما مادر عزیزم می‌دهم و کس دیگری حق هیچگونه دست‌اندازی به کار شما را ندارد و خواهشی که از شما دارم این است که انگشتری که فعلاً در دست من است را به دوستم نعمت‌الله طهماسبی یعنی عامل وصیتنامه من بدهید و او را نیز به جای من یعنی پسر خود بدانید. مادر عزیز انگشتری که آقا داداش به من یادگاری داده بود را به خود او بدهید تا یادگاری از من پیش او باشد و در ضمن از پولی که شما دارید به مقدار 15 هزار تومان به مقدار 150000 ریال به زیبا بدهید تا حقی که به گردن من دارد برداشته شود و از امکاناتی که بنیاد شهید در اختیارتان می‌گذارد در راه خدا برای خانواده و ملت استفاده کنید.

سخنی دیگر با خانواده و خویشاوندان دارم، نکند خدای نکرده در مقابل شهادت من انتظاری از انقلاب و مسئولین داشته باشید که خدا هم از این کار راضی نیست. ما بایستی همه چیزمان را، حتی جانمان را فدای انقلاب کنیم و بایستی بنگریم که انقلاب چه انتظاری از ما دارد، نه اینکه در جستجوی منافع شخصی از انقلاب باشیم.

از تمام دوستان و برادران و خواهران و اقوام و خویشاوندان مانند عمه‌ها و عمویم و دوستان خوب و هم‌مسجدی‌های عزیز و برادران محله‌مان و از عموی عزیز می‌خواهم که مرا ببخشند و اگر بدی از من دیدند و یا زیانی از طریق من به آنها وارد شده، ببخشید و همچنین از خداوند بزرگ طلب عفو و بخشش گناهان کنند و از خداوند بخواهید اعمالم را قبول و گناهانم را بیامرزد و شهدا را شفیع من، و ما را جزو آنان قرار دهد.

از مادر و اقوام و تمامی دوستانم جداً تقاضا دارم به جای تعریف و تمجیدهای کاذب که خدا و خلق خدا می‌دانند که من نه تعریفی دارم و نه چیزی. و زندگی من پر از گناه و معصیت بود و اگر هم به مقام شهادت رسیدم شاید خدا از روی مهر و کرم خود که فرموده است من توابین را می‌بخشم و قلم عفو بر روی گناهانم زد. برای من دعا کنید و نماز اقامه کنید زیرا تنها انتظار من از شما این است و این را بدانید که به هیچ وجه تعریف و تمجیدها نمی توانند توشه‌ای برای راهم باشد و هرگز نمی‌تواند مرا از آتش جهنم محفوظ دارد.

به مادر و برادر و خواهرم وصیت می‌کنم در صورت باز شدن راه کربلا به سوی حرم آن سرور شهیدان بشتابید و به نیابت از من زیارتنامه عاشورا را بخوانید و از خداوند بخواهید که شفاعت حسین (ع) را در روز قیامت نصیبم گرداند. همچنین از مادر و خواهر و برادرانم تقاضا می‌کنم که تا هر چقدر امکان دارد برایم نماز قضا به‌جای آورند.

در پایان بایستی بگویم که در حالی از این جهان رخت بر می‌بندم که در این اندیشه‌ام که چگونه امت اسلام، انقلاب را پاسداری خواهند کرد و چگونه پیرو ولایت فقیه خواهند بود و چگونه اسلحه بر زمین افتاده شهدا را بر دوش خواهند کشید و چگونه فرمان خداوند را لبیک خواهند گفت که می‌فرماید: وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ لِلّهِ.

آشنا داند صدای آشنا
آری آری جان فدای آشنا

تا جام اجل نکرده‌ام نوش
هرگز نکنم آشنایان را فراموش

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار