به گزارش
دفاع پرس از آذربایجان شرقی، قاری قرآن «فرج فرامرزی» در 26 مهرماه سال 1325 در تبریز چشم به جهان گشود و در 23 مردادماه 1366 در ارتفاعات دپازا زخمی و در بیمارستان امام به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فرازی از زندگینامه شهید:
با شروع جنگ تحمیلی او در پشتیبانی از رزمندگان اسلام، شب و روز در تلاش بود. در همان سالها در بنیاد دیزل تبریز مشغول به کار شد و پس از مدت کوتاهی، رفتن خود به جبهه را مطرح کرد اما مدیریت آن زمان مخالف رفتن نیروهایش به جبهه بود.
عشق فرج در رفتن به جبهه با وجود داشتن سه فرزند لحظهای او را رها نمیکرد. تا اینکه در سال 1361 برگ ماموریت خود را از رئیس بنیان دیزل به شرط عدم دریافت حقوق را به دست گرفت و با توکل به خدا و با شوق زیادی عازم جبهه شد.
اولین حضورش در عملیات مسلم بن عقیل در غرب کشور بود. با وجود تمام مشکلات خانوادگی در جبهه ماند و جنگید، در عملیات خیبر در جزایر مجنون حضور یافت. او در زیر آتش شدید دشمن در آن عملیات با تمام وجود مهمات به خط مقدم میرساند.
آقا فرج در عملیات کربلای 5 یکی از بهترینهای گردان حضرت امام حسین (ع) بود. روحیه بالای او سرمنشاء روحیه برای دیگران به حساب میآمد. شوخطبعیهایش به موقع و بدون تحقیر و توهین به دیگران بود.
بچههای گردان خیلی دوستش داشتند و گاه به شوخی برایش شعر ساخته و با هم میخواندند: «گد آقا فرج دایانما کانالدا قان توکولر».
فرازی از وصیتنامه شهید:
و
در آخر به خانوادهام و به پدرم و مادرم و برادرانم و فرزندانم سفارش
میکنم که در خط ولایت فقیه باشند چون ولایت فقیه همان ولایت حضرت علی (ع) و
پیغمبر اکرم (ص) است و امیدوارم در تمام صحنههای انقلاب در راهپیماییها و
سخنرانیها و در نماز جمعهها و در مراسمها و در مراسم شهدا مخصوصا شرکت
کرده و از انقلاب و از رهبر کبیر انقلاب، مرجع عالیقدر تشیع و پیروی و
پشتیبانی کامل داشته باشند و به ندای امام لبیک گفته و ... و اسلحه مرا
زمین نگذارند.
و
در آخر چند کلمه هم با برادران سپاهی و بسیجی و مسئولان بسیج صحبت کنم:
برادران عزیزم ای نور چشمهای من، از غیبت، بهتان و افترا دوری کنید که
عملهای انسان را میسوزاند. برادرانم مواظب هم دیگر باشید. دشمنان اسلام
در کمین و در پشت شما هستند که بین شما جدائی بیندازند، همدیگر را در آغوش
گرفته و هوشیار باشید، به قول امام عزیزمان وحدت را حفظ کنید.
انتهای پیام/