بخش پایانی/ برادر شهید «حشمت الله دهقانی» در گفت‌‌وگو با دفاع پرس:

جهاد در خانواده ما از دوران جنگ آغاز شد و تا سوریه ادامه دارد

برادر شهید دهقانی گفت: «طبق وصیت برادرم که از ما خواسته بود سلاح را زمین نگذاریم، یکی از برادرانم به عنوان مدافع حرم در سوریه حضور دارد.»
کد خبر: ۲۴۲۸۳۷
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۴ - 10June 2017
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: در بخش نخست گفت‌وگوی «محمد دهقان» برادر شهید «حشمت الله دهقان» به خصوصیات اخلاقی و مبارزات انقلابی و نحوه اعزام این شهید  بزرگوار پرداخته شد. بخش پایانی این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
جهت مطالعه بخش نخست گفت‌وگو اینجا کلیک کنید.
 
دفاع پرس: برادرتان وسیله ای داشت که به آن علاقه خاصی داشته باشد؟
 
دهقانی: اگر بگویم برادرم به هیچ وسیله مادی‌ علاقه نداشت، دروغ نگفته‌ام. اگر احساس می‌کرد فردی به وسیله‌ وی نیاز دارد در اختیارش قرار می‌داد. شاید بتوانم بگویم به موتورش علاقه بیشتری نسبت به دیگر وسایلش داشت.
 
دفاع پرس: کدام یک از ویژگی‌های اخلاقی شهید شاخص بود؟
 
دهقانی: این سوال را بهتر است از زبان شهید مدافع حرم جواب بدهم. شهید صدراللهی که در قالب فاطمیون به سوریه رفته بود و شهید شد، گفته بود: «اگر می‌خواهید برکت شامل حال زندگی‌تان شود به خانواده شهدا سر بزنید.» این مسئله یکی از موضوعاتی است که به زندگی حشمت برکت داد و فکر می‌کنم به واسطه همین مسئله به فیض شهادت نائل آمد.
 
دفاع پرس: آیا شخصیت برادرتان در دوران حیات وی باعث تحول شخصی شد؟
 
دهقانی: یکی از بچه‌های محل که در ابتدا موافق نظام جمهوری اسلامی نبودند تحت تاثیر حشمت قرار گرفت؛ جذب مسجد محل شد و از طریق بسیج عازم جبهه شد و به درجه شهادت نائل آمد.
 
جهاد در خانواده ما از دوران جنگ آغاز و تا سوریه ادامه دارد 
 
دفاع پرس: به کدام یک از اهل بیت (ع) ارادت داشت و متوسل می شد؟
 
به همه اهل بیت به خصوص حضرت زهرا (س) بسیار ارادت داشت، برایم جالب است وی در عملیاتی که رمزش یا فاطمه زهرا (س) بوده پهلویش مورد اصابت قرار می‌گیرد و به درجه شهادت نائل آمد.
 
دفاع پرس: قبل از شهادت، فکرش را می‌کردید که برادرتان شهید شود؟
 
دهقانی: بله فکرش را می‌کردم. خودش نیز آرزوی شهادت می‌کرد و در آخرین مرخصیش از پدرو مادرم حلالیت گرفت؛ می‌دانست که دیگر باز نمی‌گردد.
 
دفاع پرس: طی عملیات‌هایی که شرکت می‌کرد دچار مجروحیت شده بود؟
 
دهقانی: در عملیات بیت المقدس ترکش خورده بود. وی را به اهواز منتقل کردند پیشانی و دستش مجروح شده بود. برای اینکه به جبهه بازگردد از بیمارستان فرار کرد. در عملیات دیگری نیز مجروح شد که با وجود مجروحیتش به جبهه بازگشت.
 
دفاع پرس: در کدام  منطقه و چه تاریخی به شهادت رسید؟
 
دهقانی: در منطقه پنجوین عراق، سال 1362 شهید شد.
 
دفاع پرس: نحوه شهادتش به چه صورت بود؟
 
دهقانی: حشمت طی عملیات والفجر4، خرج آرپیچی را در کوله پشتیش حمل می‌کرد؛ تانکی به سمتش می‌آید و حشمت تانک را می‌زند و هم‌زمان تانک نیز حشمت را مورد هدف قرار داده و ترکش تانک به کوله‌پشتی وی اصابت می‌کند، آتش خرج‌های داخل کوله‌پشتی باعث آسیب پهلوی حشمت می‌شود و به شهادت می‌رسد.
 
دفاع پرس: در وصیت‌نامه‌شان چه توصیه‌ای کرده است؟
 
دهقانی: در وصیت نامه‌اش به خواهرم توصیه کرده بود، حجابش را همانند حضرت زینب (س) حفظ کند و از برادرانش خواسته که سلاح را زمین نگذاشته و امام خمینی (ره) را تنها نگذارند و در وصیت نامه خود ذکر کرده ان شاءالله بعد از آزادی کربلا، قدس اشغالی را آزاد می‌کنیم. طبق وصیت برادرم که از ما خواسته بود سلاح را زمین نگذاریم، یکی از برادرانم به عنوان مدافع حرم در سوریه حضور دارد.
 
جهاد در خانواده ما از دوران جنگ آغاز و تا سوریه ادامه دارد 
 
دفاع پرس:  چه یادگاری از شهید باقی مانده است؟
 
دهقانی: یک دفترچه داشت که نام همه دوستانش را در آن یادداشت می‌کرد و دفترش را همراه خودش به جبهه می‌برد و هم‌رزمانش در آن خاطره‌ می‌نوشتند و بیشتر آنها به شهادت رسیدند.
 
دفاع پرس: پس از شهادت برادرتان هم‌رزمانش وی را چگونه توصیف می‌کردند؟
 
 روزی پدرم بر مزار حشمت رفته بود. شخصی را می‌بیند که خیلی گریه می‌‎کرد. از وی سوال کرده «مگر پسرم را می‌شناسی» پاسخ داده بود، هم رزم حشمت بودم. وی بسیار شجاع بوده و در عملیات برون مرزی سه بار، برای شناسایی به خاک عراق رفت.
 
دفاع پرس: آیا ارتباط قلبی خود را با شهید حفظ کرده‌اید؟
 
زمانی‌که مشکلی برای خانواده‌ام پیش می‌آید با توسل به شهید مشکلمان حل می‌شود. یکی از اقوامم سرطان گرفته بود؛ دکتر ها جوابش کردند با توسل به حشمت حالش خوب شد و همه دکترا تعجب می‌کردند. از وی پرسیدم چه اتفاقی افتاد. گفت: با حشمت عهد و پیمان بستم، بهبود یافتم.
 
دفاع پرس: خاطره‌ای درباره‌ی برادرتان از هم‌رزمان وی شنیده‌اید؟
 
پس از شهادت برادرم، یکی از فرماندهانش خاطره‌ای از وی تعریف می‌کرد؛ حشمت با وجود سن کمی که داشت بسیار دلیر بود. یک شب کموله‌ها به داخل پادگان آمده و سر بچه‌هایی که نگهبان بودند را با سیم‌ بریدند و سرهای بریده را به داخل گونی ریخته و برای ایجاد رعب و وحشت در داخل آسایشگاه رها کردند. شب بعد بچه‌ها می‌ترسیدند که پست بدهند، حشمت داوطلب شد و تا صبح نگهبانی داد. پس از بازگشت گفت: کسی که در راه اسلام شجاعت به خرج بدهد باید ده نفر از کومله‌ها را حریف باشد؛ با این کار بچه‌ها روحیه گرفتند.
 
انتهای پیام/ 111




نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار