به گزارش دفاع پرس از خراسان شمالی، مجید رنجبر از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که 6 ماه در جبهههای حق علیه باطل به دفاع از وطن پرداخته است در بخشی از خاطرات خود که در کتاب «خاکیان افلاکی به روایت نسل سومیها» به رشته تحریر درآمده است میگوید: سال 60 بود که با عدهای از دوستان پاسدار از طریق سپاه بجنورد عازم جبهه دزفول شدیم. در آن جا من به گردان مهندسی ملحق شدم.
عصر یک روز فرمانده کلیه نیروها را جمع کرد و گفت از بالا دستور آمده که یکی از لشکرها میخواهد امشب به نیروهای عراقی حمله کند و بایستی از رودخانه کرخه عبور کنند. جهت انجام این ماموریت باید توسط گردان ما پلی بر روی رودحانه به صورت شناور زده شود تا نیروها بتوانند عبور کنند.
غروب بود، هوا خیلی طوفانی و سرد و نامساعد بود، فرمانده گفت در این شرایط نمیشود پلی یر روی رودخانه زد، ما قادر به انجام این کار نیستیم. ولی چون برنامه حمله از قبل طراحی شده بود که بایستی حتماً امشب از این محل به دشمن حمله بشود.
گردان ما در برابر عمل انجام شده قرار گرفت و با نظر فرمانده و همت بچههای رزمنده و با کمک خواستن از خداوند به طرف رودخانه رفتیم و کار پلسازی را شروع کردیم اما به قدری هوا طوفانی بود و باد شدید همراه با خاک و شن میوزید که کار کردن غیر ممکن شد. در این هنگام بود که یکی از قایقهای ما واژگون شد و یکی از رزمندگان در اثر غرق شدن شهید شد، با دیدن این صحنه بچهها دست از کار کشیدند و نتوانستند ادامه دهند.در آن نزدیکی چند تا سنگر خالی بود که همگی داخل این سنگرها پناه بردیم که ناگهان لشکری که قرار بود حمله کند به آنجا آمد. به گمان اینکه پل بر روی رودخانه زده شده و آماده است.
اما زمانی که رزمندگان این صحنه را دیدند خیلی ناراحت شدند. ما از سنگر بیرون آمدیم و همگی از ته دل از خدا کمک خواستیم که ما را یاری کند تا شرمنده نشویم. دوباره با عزمی جزم شده به طرف محل ساخت پل رفتیم. آنجا بود که دست خدا را احساس کردیم. حدود چهار الی پنج دقیقه از شروع مجدد کار نگذشته بود که کم کم طوفان آرام و به طور کلی قطع شد و هوا مهتابی و مساعد شد و باعث شد در مدت 50 دقیقه پل شناور مورد نظر بر روی رودخانه کرخه نصب، آماده و مهار شود و نیروهای رزمنده را که ماموریت حمله به عراقیها را داشتند هدایتشان کردیم و از پل عبور دادیم.
فردای آن شب متوجه شدیم که حمله با موفقیت انجام شده و بچهها، نیروهای عراقی را به عقب رانده بودند. همگی خیلی خوشحال شدیم و این برایم به عنوان خاطرهای شیرین از دوران جنگ باقی مانده است.
انتهای پیام/