وی در سال 1346 و در سن شش سالگی شروع به آموختن علم و خواندن و نوشتن و در سال 1357 نیز موفق به اخذ دیپلم از دبیرستان امام خمینی (ره) میشود. مراحل تحصیلات ابتدایی و راهنمایی وی در مدارس «مدائن» و «جابری» گذرانده شد .
در تمام دوران تحصیل و زندگی، فردی ساکت و آرام و در عین حال فعال و پرکار بود، برای مردم احترام خیلی زیادی قائل میشد، امر به معروف و نهی از منکر را هیچگاه فراموش نمیکرد، همیشه خدا را در نظر داشت و در گرفتاریها به او توکل میکرد و سعی مینمود که نمازهایش را اول وقت ادا کند. در انجام مستحبات تأکید زیادی داشت و از مکروهات پرهیز مینمود، به صله رحم اهمیت بسیار میداد، اهل هیئت و حسینیه بود، در مراسم مذهبی شرکت و حضور فعال داشت، در رفع مشکلات مردم بسیار کوشا بود و سرکشی به خانواده شهدا را در رأس کارهای خود قرار داده بود.
وی کتابخانه کوچکی را در منزل تشکیل داده بود و کتابهای آن را به دوستان و آشنایان امانت میداد. در تابستانها و اوقات فراغت نیز کارهای فنی، نجاری و بنایی و شاگردی میکرد و یا همراه پدرش به کار لولهکشی میپرداخت تا هم کمک خرجی برای خانواده باشد و هم تجربهای کسب کند.
شهید حشمت اله رضوان مدنی در تظاهرات دوران انقلاب شرکت فعال داشت و در توزیع نوارهای حضرت امام خمینی (ره) و پخش اعلامیهها و اطلاعیههای ایشان سهم مهمی را بر عهده داشت. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 به کردستان رفته و در آنجا به جنگ با ضدانقلابها پرداخت. ایشان ابتدا به عنوان پاسدار افتخاری و بعداً به عنوان پاسدار رسمی به انجام وظیفه پرداخت.
وی در سال 1358 وارد دانشگاه شد، به خاطر انقلاب فرهنگی دانشگاهها در آن دوران دانشکده را ترک کرده و به خدمت در جبهههای جنگ پرداخت و بعدها ادامه تحصیل داده و موفق به کسب فوق لیسانس شد و در دانشکده موشکی سپاه به تدریس پرداخت.
شهید بزرگوار در سن 21 سالگی مبادرت به ازدواج کرد و از همان ابتدا به همسر خود گفته بود که شهادت در پیش روی او است. مهریه همسر شهید 14 سکه طلا، یک جلد کلام الله مجید و کتاب تفسیرالمیزان بود و مراسم ازدواجشان نیز بسیار ساده و صمیمی برگزار شد.
از جمله کسانی که با شهید رابطه داشت، پسر عمه و دامادشان شهید «مسعود امیری» را میتوان نام برد که همراه شهید رضوان مدنی به شهادت رسید و دوستانش نیز اکثرا به شهادت رسیدند.
ایشان همچنین علاوه برحضور مستمر در جبههها در پشت جبههها نیز به آموزش نظامی و امداد مجروحین و علوم مرتبط به دفاع موشکی و هوایی مشغول بودند .
شهید حشمت اله رضوان مدنی پس از حدود پنج سال حضور مداوم در جبههها، در روز جمعه مورخه 7/5/1367 در عملیات «مرصاد» در منطقه «سرپل ذهاب» به آرزوی دیرینه خود که مقام والای شهادت بود نایل آمد.
فرازی از وصیتنامه شهید حشمتالله رضوانمدنی
... فرزندان عزیزم! پدر شما راه کسانی را رفت که از اول خلقت بین آنها و بدیها مبارزه بود و همیشه ظالمان میخواستند حقوق آنها و دیگران را پایمال کنند؛ ولی آنها مبارزه کردند و یا حقشان را گرفتند و یا مردانه جان سپردند و به لقاءالله رسیدند.
فرزندم! صحبت این نیست که فقط انسان با دشمنان خدا جهاد کند، بلکه بایستی همیشه و همه جا با نفس خود جهاد کند که آن دشمنترین دشمنان خداست و همین نفس است که جنگهای ظاهری را به وجود آورده است.
فرزندم! پدر تو چند قدمی کوتاه را در همان راهی که مردان خدا گام نهادند و سختیهای طولانی را پیمودند، گذاشت و در این راه چه چیزها که ندید، مردانی را دید که با علم و مدرک بالا جان بر کف گرفته و به جبهههای حق علیه باطل شتافته و نماز شب خوان و ایثارگر، تلاش بیوقفه میکنند.
بچههای کم سن و سال؛ اما بسیار بزرگ (دارای روح بزرگ) را دیدم که به قول امام عزیزمان: «آن طفل سیزده ساله رهبر ماست (شهید محمد حسین فهمیده) که با نارنجک خود را زیر تانک انداخت.»
انتهای پیام/