خاطرات خاکیان افلاکی/2
برای رساندن مجروح باید روزها پیاده میرفتیم
در عملیات والفجر 5 یکی از دوستان همشهری بر اثر اصابت خمپاره به پایش مجروح و خون زیادی از او رفت به همین دلیل ما از بقیه رزمندگان عقب افتاده بودیم و مجبور بودیم که روزها کوههای مرتفع مهران را پیموده تا به قرارگاه برسیم.
به گزارش
دفاع پرس از خراسان شمالی،
رمضان کرابی از رزمندگان دوران
دفاع مقدس خراسان شمالی است که مدت 6 ماه در جبهههای حق علیه باطل به دفاع از وطن پرداخته است.
وی در بخشی
از خاطرات خود که در کتاب «خاکیان افلاکی به روایت نسل سومیها» به رشته تحریر درآمده
است میگوید: در عملیات والفجر 5 یکی از دوستان همشهری بر
اثر اصابت خمپاره به پایش مجروح و خون زیادی از او رفت به همین دلیل ما از بقیه
رزمندگان عقب افتاده بودیم و مجبور بودیم که کوههای مرتفع مهران را پیموده تا به
قرارگاه که پشت این کوهها قرار داشت برسیم.
با داشتن یک مجروح روزها طول میکشید که از این کوهها عبور کنیم و به مقصد برسیم زیرا باید هر کدام به نوبت او را بر
کول خود میگرفتیم و میبردیم.
بالاخره بعد از طی مسافتی غروب بر قله کوهی رسیدیم. همه در فکر فردا
بودیم که یکی از دوستان فریاد زد: «قاطر؛ قاطر» آری قاطری آنجا بود اما
مجروح، با تلاش زیاد قاطر را گرفتیم بعد دوست مجروحمان را بر روی قاطر گذاشته و حرکت دادیم و از
خدا خواستیم که او را به سلامت به قرارگاه برساند، چون ممکن بود قاطر به سمت دشمن
برود و به اسارت گرفته شود.
فردا صبح زود راه افتادیم و بعد از طی مسافتی طولانی به قرارگاه رسیدیم و
اولین فردی را که دیدیم پرسیدیم: دیشب قاطری را ندیدی که مجروحی بر پشت داشته
باشد؟
این برادر رزمنده گفت: دیشب یک قاطر به اینجا آمد و مجروح همراهش را
به بیمارستان رساندیم و او الان حالش خوب است، ولی متاسفانه یکی از پاهایش را از دست داد.
من به ملاقات دوستم رفتم و بعد از گفتن جریان هر دو خدا را سپاس گفتیم که
قاطر را وسیلهای برای نجاتش قرار داد.
انتهای پیام/