یک نکته از هزاران (2)؛

اخلاص فرمانده

با چند تا از بچه‌ها با هم قرار گذاشتیم، یک توالت صحرایی موقت درست کنیم، هوا سرد و یخبندان بود و زمین به سختی کنده می‌شد، ما هم نوجوان بودیم و تجربه‌ کاری نداشتیم.
کد خبر: ۲۴۳۶۱۲
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۰ - 15June 2017
اخلاص فرماندهبه گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، کتاب «یک نکته از هزاران» مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع‌آوری و تدوین شده است که خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «بهزاد کاکی» از پیشکسوتان و فرماندهان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه است.

... با تیپ نبی‌اکرم (ص) کرمانشاه به منطقه‌ مریوان اعزام شدیم. نمی‌دانستیم چه مدتی آنجا می‌مانیم. با چند تا از بچه‌ها با هم قرار گذاشتیم، یک توالت صحرایی موقت درست کنیم. هوا سرد و یخبندان بود و زمین به سختی کنده می‌شد، ما هم نوجوان بودیم و تجربه‌ کاری نداشتیم.

مرد میان سالی که چکمه به پا داشت، از ارتفاع به طرف پایین می‌آمد. فکر کردیم شاید از بچه‌های پشتیبانی یا خدمات است و احتمالاً تجربه کافی و توان زیادی دارد. از ایشان کمک خواستیم؛ با مهربانی پذیرفت و همراهی کرد. او حدود یک‌ و نیم متر زمین را کند. عرق از سر و صورتش می‌بارید. خیلی خسته شده بود. از او درخواست کردیم استراحتی بکند و چایی بخورد. در این فاصله ما هم چایی درست کرده بودیم. گفت: اگر اجازه بدهید من بروم چون نیروی جای دیگری هستم. بعد از خوردن چایی، خداحافظی کرد و رفت.

چند روزی گذشت. اعلام کردند فرمانده‌ تیپ حاج‌ اسدالله ناصح می‌خواهد سخنرانی کند. ما هم تا به حال ایشان را ندیده بودیم. همه جمع شدند، ما هم رفتیم. در حال ناباوری دیدیم فرمانده تیپ همان شخصی است که ما او را به کار گماشته بودیم و از این موضوع خیلی خجالت کشیدیم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها