«عباس تیموری» تشریح کرد:

ماجرای شلیک موشک «تاو» و انهدام تانک فرماندهی دشمن

در سال 1364 یک دسته موشک انداز «تاو» از لشکر سنندج به لشکر 5 نصر سپاه مامور شد تا در عملیات «والفجر 8» به ما کمک کند. در لحظه‌­های نخست شاید برای بعضی­‌ها سخت بود تا این را بپذیرند که بشود با این نیروها بین بچه­‌های بسیجی تفاهم ایجاد کرد، اما ...
کد خبر: ۲۴۳۹۶۷
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۰ - 18June 2017
ماجرای شلیک موشک تاو توسط درجه دار ارتش و انهدام تانک فرماندهی دشمنبه گزارش دفاع پرس از مشهد، عباس تیموری از پیشکسوتان دفاع مقدس و مسئول کمیته راویان فتح رضوی با نقل خاطره‌ای از دلاور مردی­‌های یکی از پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات «والفجر 8» به اتحاد بین نیروهای مسلح در دفاع مقدس تاکید کرد.

وی خاطره خود را این‌گونه روایت می­‌کند:

در سال 1364 یک دسته موشک انداز «تاو» از لشکر سنندج به لشکر 5 نصر سپاه مامور شد تا در عملیات والفجر 8 به ما کمک کند. در لحظه‌های نخست شاید برای بعضی‌ها سخت بود تا این را بپذیرند که بشود با این نیروها بین بچه­‌های بسیجی تفاهم ایجاد کرد.

بالاخره عملیات آغاز شد و طبق برنامه از پادگان ثامن الائمه (ع) یک راست به خسروآباد در جزیره آبادان رفتیم. در موج اوَل، تعدادی از ادوات لازم از جمله یک دستگاه جیپ تاو را به آن طرف آب منتقل کردیم. ماموریت ما زدن تانک­‌های دشمن بود. صبح عملیات در سه راه شهادت (سه راهی جاده البحار) غوغایی به پا بود. صدها دستگاه تانک دشمن مقابل بچه‌­ها صف آرایی کرده بودند. من با استفاده از یک دستگاه لودر، توانستم یک سکوی شلیک برای قبضه تاو آماده کنم.

شما تصور کنید تانک­‌ها آماده شکار هر جنبنده ­ای در روی خاکریز بودند و حقیقتاً دل شیر می‌خواست تا بالای خاکریز تاو شلیک کنی.

به سرگروهبان کرجی گفتم «آن تانک را می بینی؟» گفت «کدام یک؟» گفتم «آن‌که در انتهای میدان نبرد با چندین دکل مخابراتی ایستاده است». کرجی گفت «حاجی، فاصله خیلی زیاد است شاید بُرد تاو به آنجا نرسد.» گفتم تانک­‌های جلو، هیچ کدام تانک فرماندهی نیستند باید همان را بزنی. کرجی با اکراه قبول کرد و با شجاعت وصف ناپذیری بالای خاکریز جای گرفت.

حالا یک موشک انداز تاو بود و صدها دستگاه تانک دشمن. موشک شلیک شد و به دلیل مستهلک بودن، خوب هم هدایت نمی گرفت. کرجی با سختی تمام موشک را هدایت می­ کرد تا از بین تانک­ها و موانع عبور داده و به هدف اصلی که تانک فرماندهی دشمن بود برساند.

من در کنار او و روی خاکریز صحنه هدایت موشک را نظاره می ­کردم. موشک تاو رفت و رفت تا در برجک تانک نشست. امَا انفجاری رخ نداد. سرگروهبان کرجی که احساس کرد موشک به هدف اصابت نکرده با تعجب و احساس گناه به من نگاه کرد و شروع به گریه کرد. او هر لحظه ممکن بود مورد اصابت گلوله تانک قرار گیرد ولی قبضه موشک انداز را از سکو به پایین نیاورد و این جملات را می­ گفت: «خدایا من پول بیت المال را هدر دادم. من خطا زدم» و با همین حال خاک‌های نرم خاکریز را روی سرش می ریخت. من سعی داشتم او را آرام کنم امَا کارساز نبود. دوباره با دوربین به تانک دشمن نگاه کردم و شاهد صحنه زیبای انفجار تانک بودم.

هر چه به کرجی می‌­گفتم بلند شو و ببین تانک منفجر شده، باور نمی‌کرد. هیجان وصف ناپذیری در خط ایجاد شد. تانک فرماندهی دشمن در فاصله تقریبا سه هزار متری، مورد اصابت قرار گرفته بود. تانک ­های دشمن با دیدن این صحنه و احساس خطر از انهدام، از مقابل رزمندگان به سرعت عقب نشینی کردند و سرگروهبان کرجی این ارتشی قهرمان که در همین عملیات پایش قطع و به درجه جانبازی نائل شد به تاریخ این مملکت ثابت کرد که سپاهی و بسیجی و ارتشی دوش به دوش هم برای دفاع از کیان این مملکت تا آخرین قطره خون خواهند ایستاد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار