یک نکته از هزاران (12)؛

خاطره‌ای فراموش نشدنی از عملیات «کربلای پنج»

آن‌قدر خسته بودم كه نمی‌دانم كی خوابم برد! بعد از بیدار شدن متوجّه شدم كه سرم را روی ران قطع شده‌ی یكی از همرزمان شهیدم گذاشته‌ام.
کد خبر: ۲۴۵۸۵۴
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۸ - 03July 2017
خاطره‌ای فراموش نشدنیبه گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، کتاب «یک نکته از هزاران» مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع آوری و تدوین شده است.

خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «مجتبی رستمی» از پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان کرمانشاه است:

... در عملیات «كربلای پنج» ساعت‌ سه نصف شب، شدّت آتش دشمن كم شد. تصمیم گرفتیم چند لحظه‌ای استراحت كنیم و چرتی بزنیم.

آن‌قدر خسته بودم كه نمی‌دانم كی خوابم برد! بعد از بیدار شدن متوجّه شدم كه سرم را روی ران قطع شده‌ی یكی از همرزمان شهیدم گذاشته‌ام! این خاطره را هیچ وقت در زندگیم فراموش نخواهم كرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار