خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «مجتبی رستمی» از پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان کرمانشاه است:
... در عملیات «كربلای پنج» ساعت سه نصف شب، شدّت آتش دشمن كم شد. تصمیم گرفتیم چند لحظهای استراحت كنیم و چرتی بزنیم.
آنقدر خسته بودم كه نمیدانم كی خوابم برد! بعد از بیدار شدن متوجّه شدم كه سرم را روی ران قطع شدهی یكی از همرزمان شهیدم گذاشتهام! این خاطره را هیچ وقت در زندگیم فراموش نخواهم كرد.
انتهای پیام/