به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، حسین قدیانی در یادداشتی نوشت:
یکم: بچه که بودم، هر وقت فوتبال ایران و عراق میشد، جوری متعصبانه بازی را نگاه میکردم، کأنه مسابقه تمام حق است با تمام باطل! ما آن روزها از این تلویزیونهای مربعی «پارس» داشتیم که حاشیههایش زرد بود! و برای کم و زیاد کردن صدا یا رنگ، باید بلند میشدیم میرفتیم دم «جعبه جادو» و پیچی را میپیچاندیم! یک بار که ایران با یک گل از عراق عقب افتاده بود، آنقدر ناراحت بودم گویی خبر اشغال خرمشهر توسط بعثیها را دارم نگاه میکنم! واقعا از عراق و عراقیها بدم میآمد! و وقتی تلویزیون، بازیکنان عراق را از نزدیک نشان میداد، جوری با بغض نگاهشان میکردم که انگار همه آنها پسران صدام هستند! و اقلا سربازان ارتش بعث!
دوم: آخرین سالهای دولتمردی صدام بود در عراق که در معیت تیم فوتبال کوثر شمیران رفتیم کشور همسایه، به نیت زیارت و اگر هم دست داد چند تایی بازی دوستانه! فرشاد پیوس، محمد طاهری و علی کاوه هم به واسطه رفاقت دور و درازشان با حاجمهدی اربابی که مربی و فیالواقع معلم ما بود، با ما آمده بودند. این سفر، مال زمانی است که من به سبب آسیبدیدگیهای قبلی، فوتبال حرفهای را گذاشته بودم کنار و «کوثر شمیران» هم راستش یک تیم محلی بود بیشتر تا تیمی حرفهای! در آن سفر اما از بغضم نسبت به عراق و عراقیها کم شد، بخصوص در «کربلا» وقتی رفتیم محلهای فقیرنشین در جوار بینالحرمین و دیدم که با چه حرارتی از کاروان ما استقبال میکنند! با این تاکید که اگر رفتیم مشهد، به امام رضا سلام برسانیم!
سوم: سالها بعد از جنگ و سالها بعد از آن سفر، بگذار اعتراف کنم که دیگر هیچ بغضی نسبت به همسایه غربی و مردمان خوب و عزیزش ندارم! آنچه در سالیان اخیر از قوم و آشنا و در و همسایه شنیدم که عراقیها در مسیر زیارت اربعین، چگونه پای خسته از راه زوار حسین بن علی را در آب میگذارند و ماساژ میدهند و با چه اصراری دعوت میکنند به خانهشان و با چه اشتیاقی پذیرایی، از آن همه کدورت و کینه، رسما مهربانی و عشق ساخته!
چهارم: دیروز که حلب آزاد شد، فقط سوریها ابراز خوشحالی نکردند و امروز که موصل، فقط عراقیها اظهار شادی نکردند! هر مسلمان فهیمی بلکه میخواهم بگویم هر انسان آزادهای، با شنیدن اخباری از این دست، مسرور میشود! اساسا پاکسازی هر جایی، از حضور هر تروریستی، جای شعف و شکر دارد! اگر ملیت تکفیریها به سبب حمایت مالی سعودی و حمایت معنوی آمریکا متنوع است، این روی سکه را هم باید دید که وقتی حلب یا موصل آزاد میشوند، همه احرار عالم خوشحال میشوند! واقعا کیست که «انسان» باشد اما «حاجقاسم» را دوست نداشته باشد؟! گمانم رنگ باخته، مرزهایی که عمدتا «روباه پیر» برای جغرافیای جهان کشیده! این مهم را باید به فال نیک گرفت! و بابت آن باید خدا را شاکر بود! لازم باشد، همه عراقی میشویم؛ لازم باشد، همه سوری؛ لازم باشد، همه یمنی؛ لازم باشد، همه فلسطینی! نه بحث شیعه و سنی مطرح است و نه ملیتهای جداگانه! انسان، انسان است! اگر حادثه تروریستی در پاریس و منچستر محکوم است، در کابل و اسلامآباد هم محکوم است! پس تنها به «سازمان ملل» نگاه نکنید! «ملل» را هم ببینید که علیرغم میل پروپاگاندای حاکم بر دنیا، چگونه «سازمان» یافتهاند تا با وجود سوری نبودن، از فتح حلب شادمان شوند و با وجود عراقی نبودن، از رهایی موصل! به حیث شناسنامه «قاسم سلیمانی» ایرانی است و به حیث مذهب «شیعه» اما محبوبیت سردار سپاه قدس ما مگر خلاصه و محدود به این حرفها میشود؟! آری! «جهانی شدن» اتفاق افتاده اما دقیقا برخلاف میل استکبار! چند سال پیش را یادمان نرفته که آمریکا با «ژنرال پترائوس» به عراق آمد اما این روزها، هر چقدر فرمانده یانکیها گم و گور است، «ژنرال سلیمانی» در قلب ملل آزاده جا دارد! حالا 35 سال بعد از فتح خرمشهر، فرمانده 8 سال دفاعمقدس ما را، عراقیها همانقدر دوست دارند که ایرانیها! و سنیها همانقدر که شیعیان! و دیگر ادیان همانقدر که مسلمانان! بگذار این طرفه حکایت را همین جا بگویم: از آن روز نیمه خرداد که «سیدعلی خامنهای» جانشین خمینی شد، تمام سعی و اهتمام رسانههای دنیا بر این استوار شد که ایشان را به قول معروف «بایکوت» کنند! و حتیالمقدور نبینند! شاید تا «تیر 78» یا مقطع مربوط به «قانون داماتو» عمده نقشهشان در قبال «ولی امر مسلمین جهان» دقیقا همین بود! بعدها البته به سبب رنگباختن آن نقشه، نقشههای جدید کشیدند! الغرض! سالیانی است همه آنها که میخواستند «خلف صالح خمینی» را حتیالمقدور بایکوت کنند، اینک لحظهای نیست الا آنکه سخن از حاجقاسمی بگویند که از شمار سرداران سپاه حضرت آقاست! و این است «دست قدرت خدا»! خدا اگر اراده کرده باشد، ایران و عراق مشغول 8 سال جنگ با هم را اینگونه «برادر» میکند! پس من ایرانی از آزادی موصل ابراز شادی میکنم و جوان عراقی از وجود ذیوجود قاسم سلیمانی! و هر دو هم به کوری چشم آمریکا و آمریکاپرستان! بر این باورم که تا ظهور انشاءالله هر چه زودتر «مهدی فاطمه» ملل دنیا همین راه را میروند! و دقیقا همینطور، مرزها را وامینهند و رنگها و نژادها و مذاهب مختلف را هرگز دلیل بر جدایی تفسیر نمیکنند! اگر به یمن آن «روزگار نو» قرار است عدالت در همه جای جهان برقرار شود، اینک که انشاءالله در آستانه آن واقعه عظیم به سرمیبریم، باید در همه جای جهان، ابوبکربغدادیها منفور باشند و قاسم سلیمانیها محبوب! خدایا! حالا که همینگونه هم شده و همینگونه هم هست، کاش تمام کنی بساط غیبت را! ما آزادی موصل را هم، حکایت فتح خرمشهر و حلب، کار تو میدانیم! همانطور که آزادی از این روزگار غیبت نیز کار تو و به امر و اراده تو است! ما چندی است به مرزهایی که دشمنان دین تو، برای ما کشیدهاند، اندک توجهی نمیکنیم! خدایا! توجه ما، به دست یاری تو و آن نقش و نگار زیبای ظهور است که یقین داریم و ایمان داریم برای آدمیزاد خواهی کشید! و فتح اصل کاری، آن روز است! امروز، روز موصل و آن روز، روز وصل!
منبع: وطن امروز