مهدی آذریزدی؛ نمونه یک «آتش به اختیار»
مهدی آذریزدی مصداق یکی از آنهایی است که «آتش به اختیار» یک کار فرهنگی تمیز و خودجوش را به ثمر رسانده است.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، «خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آنوقتی که کتاب ایشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصههای خوب برای بچههای خوب» - من رفتم تورق کردم. بچههای ما داشتند به دوران مُراهقی - یعنی نزدیکی به بلوغ - میرسیدند، دوره هم دوره طاغوت بود و همه عوامل در جهت گمراهسازی ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزی باشد که جوانهای ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، کتاب خوب که خیلی بود.»
«بنده فهرست پیشنهادی کتاب مینوشتم و بین جوانهای دانشجو و دانشآموزهای سطوح بالای دبیرستانها پخش میشد، اما برای بچههای کوچک، دستمان خالی بود، تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، از دو سه جهت، همان چیزی است که من دنبالش میگردم. به نظرم دو جلد یا سه جلد آنوقت چاپ شده بود، خریدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اینکه جلد پنجم به نظرم یا ششم - حالا درست نمیدانم، یادم نیست - درآمد؛ بتدریج چاپ شد و من رفتم تهیه کردم و برای فرزندانم خریدم. نه فقط فرزندان، بلکه در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. خواستم این حقشناسی را من به نوبه خود کرده باشم. ایشان یک خلأئی را در یک برهه از زمان برای زنجیره طولانی فرهنگی این کشور پر کردند. این کار، باارزش است.»
اینها گوشهای از بیانات رهبر معظم انقلاب در ارتباط با مرحوم مهدی آذریزدی در دیداری است که این نویسنده شهیر کودک و نوجوان نیز در آن حضور داشته است.
حال این سخنان را کنار بیانات اخیر معظمله پیرامون کار فرهنگی «آتش به اختیار» قرار دهید.
«من به همه آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگرچنانچه رابطه قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»
وقتی قرارگاه و دستگاه مرکزی اختلال پیدا کرد و توانایی مدیریت درست را نداشت فعالان فرهنگی باید خود مانند میدان جنگ «آتش به اختیار» عمل کنند. معظمله در تبیین این موضوع نیز فرمودند: «آتش به اختیار بهمعنای کار فرهنگی خودجوش و تمیز است. معنیاش این است که در تمام کشور، صاحبان اندیشه، فکر و همت، کار را خودشان پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند. آتش به اختیار بهمعنای بیقانونی، فحاشی و طلبکارکردن مدعیان پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی نیست؛ نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم، آرامش، حفظ قوانین و عدم سوءاستفاده دشمن باشند.»
حال وقتی سخنان معظمله پیرامون مهدی آذریزدی و اهمیت کاری که او در سالهای حکمرانی طاغوت را کنار مفهوم «آتش به اختیار» قرار میدهیم میبینم هر وقت صاحبان فکر و اندیشه همت کنند میتوانند «آتش به اختیار» عمل کنند و او مصداق یکی از آنهایی است که یک کار فرهنگی تمیز و خودجوش را به ثمر رسانده است.
در زمانی که اقدامات «آتش به اختیار» باب نبوده مهدی آذریزدی به صورت آتش به اختیار دست به خلق اثری ارزشمند زده تا بتواند مخاطب را هم با لذت ادبیات آشنا کند و هم مفاهیم خواندنی را به او منتقل کند.
نام آذریزدی همیشه همراه است با «قصههای خوب برای بچههای خوب»، او میخواسته برای بچههایی که مثل خودش کتاب نداشتند، کاری بکند، که این قصهها را مینویسد. اولین جلد مجموعه را سال 1335 منتشر میکند که با گذشت سالها همچنان مورد توجه است. او نویسنده کودک و نوجوانی است که آموزش رسمی ندیده بود و زمانی که برای اولین مرتبه در سن 54 سالگی پا به کلاس درس گذاشت اشک از چشمانش جاری شد.
18 تیرماه 1388 مصادف است با پرواز نویسنده قصههای کودکانه و تنها نام و آثارش برای آیندگان باقی ماند. حال که 8 سال از درگذشت این نویسنده میگذرد سالروز درگذشت او مصادف است با روز ملی ادبیات کودک و نوجوان و یاد این نویسنده به این واسطه گرامی داشته میشود.
روحش شاد و یادش گرامی باد