به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، شهید محمد شادکام دهم شهریورماه 1341، در شهرستان گنبدکاووس دیده به جهان گشود. تا پایان دوره کاردانی در رشته برق درس خواند. معلم بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم تیرماه 1365 با سمت امدادگر در قلاویزان بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای امامزاده یحیی بن زید زادگاهش به خاک سپردند.
بخشی از وصیت نامه شهید محمد شادکام
بعد از حمد و ثنای الهی و گواهی بر وحدانیت ذات اقدس حق و گواهی بر پیامبری حضرت محمد(ص) ختم نبوت و رسول و آوردنده دین آسمانی اسلام و آخرین دین الهی که کاملترین و والاترین دین است و گواهی بر جانشینان به حق آن حضرت که دوازده نفرند و همه پیشوی و امام معصوم و رهبران امت اسلامی اند و پسر عموی آن حضرت(ص) است و آخر آنها امام دوازدهم منجی عالم بشریت از اسارتها و ظلمها و نابسامانی و بی عدالتیهای حضرت مهدی(عج) فرزند گرامی امام حسن العسگری(ع) است. اینجانب محمد شادکام بسیجی امدادگر وصیت خود را بدین صورت تنظیم کرده می نویسم باشد که قبول حق افتد و سندی باشد.
برای نسل آینده که شهداء و شهادت را همچون پیشوایان دین خود با جان و دل پذیرا باشند و باکی از آن نداشته باشند، پدر و مادر عزیزم؛ نخست از زحمات و خدمات بی حساب شما در حق خود نهایت سپاسگزاری را دارم و دعای خیر برایتان دارم، خداوند بزرگ خیر و دو دنیا به شما عطا و به شما عزیزان در شهادتم صبر و والا و جزیل بدهد..
و اما سفارشم به شما پدر و مادر ارجمند این است، که تحمل این مصیبت خدای منان است. برای رضای حق داشته باشید تا اینکه در پیشگاه مقدس ذات باری تعالی و رسول گرامیش(ص) و امامان بزرگوار(ع) منزلت و قرب یابید و رو سفید فردای قیامت باشید. انشاالله
خانواده گرامی امیدوارم که مرا ببخشید بخاطر بعضی از بد رفتاری ها و نا بسامانی ها و بدخلیقی ها و شهادتم را پذیر و شاکر باشید.
ای مادر عزیز؛ من به خوبی می دانم که تو بیش از همه برگردنم حق داری و مرا با آرزوها و امیدها بزرگ کرده ای و در تربیت صحیح ام کوشیده ای و مرا تنها و رنجهای بسیاری در این راه برایم کشیده ای گرسنگی ها و تشنگی ها را تحمل کرده ای تا فرزندت گرسنه و تشنه نباشد و از خوراک و طعام خود بریدی و به فرزندت دادی تا بهتر رشد کندو عصای دست پیری تو باشد و چه مصیبتها و بیچاره گیها بر سر این فرزند و دیگر فرزندت کشیدی که قلم عاجز است از بیان آنها. اما با توجه به همه این دانسته ها وظیفه ماست در اطاعت شما و کوشیدن برای رضایت و خشنودی شما و احسان در حق شما با سرافرازی و افتخار.
ای مادر عزیز که قلبی زود رنج و رئوف داری بر شهادتم دل قوی دارد و مثل زینب(ص) بردبار. خدایا تو خود شاهدی که بنده بدون هیچ دغدغه خاطری و ناراحتی خانوادگی فقط خالصانه برای رضای تو به جبهه حق گام نهاده ام تا اجابت کرده باشم. دعوت امام عزیزمان خمینی بت شکن که دعوت تو است.
و ای همسر عزیزم؛ نهایت سپاسگزاری را به جهت خدمات و زحمات زیادی که در حق این بنده حقیر کشیده ای دارم. ای همسر با وفا که با فقر وفاداری من ساختی و کمبودهای زندگی را تحمل کردی و ایجاد مزاحمت در جبهه رفتنم نکردی، امیدوارم که انشاالله در اجر مجاهده و شهادتم شریک باشی.
ای همسر مهربان و بردبار، یگانه فرزندم را در تربیت صحیح و اسلامیشان کوشا باش، و چنان تربیت کن که پاسدار خون شهدا و یار وفادار دین و امام باشد چونکه او زاده شهید و خواهرزاده شهید است.
در پایان از همه آشنایان، اقوام و دوستان که حقی به گردنم دارند حلال بودی می طلبم و مرا به حرمت شهادت ببخشند، سربلندی و سرفرازی اسلام و مسلمین را خواهانم و خواری و ذلت بیشتر دشمنان اسلام و شکستشان را آرزو می کنم. توفیق سعادت و رستگاری دو دنیا را برایتان خواهانم.
چهارشنبه بیست و هشتم خردادماه 1365 مطابق با 10 شوال سال 1406 هجری شمسی
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
محمد شادکام
فرزند کوچک علی شادکام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا، اداره اسناد انتشارات هنری