به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «خاطرات رزمی» عنوانی کتابی به قلم «علی رزمی» از رزمندگان ارتشی است، که در آن به شرح خاطرات خود طی سالهای خدمتش در ارتش پرداخته است.
این کتاب شامل سالهای کودکی، ورود به ارتش، انقلاب و جنگ تحمیلی تا بازنشسته شدن نویسنده است. در این کتاب به شرح عملیاتهای «فتحالمبین»، «بیتالمقدس»، «رمضان»، «محرم» و .... پرداخته شده است که از حیث مستندنگاری از منابع دسته اول محسوب میشود و از آنجا که نویسنده خود شاهد عینی حوداث و وقایع بوده، تصویری درست و دقیق به مخاطب ارائه میدهد. ذکر جزئیات حوادث، تاریخها، ساعات، اسامی و شرح جغرافیایی، بخصوص در عملیاتها نیز قابل توجه است.
همچنین سادگی نثر و بیپیرایه بودن آن باعث شده اصل رویدادهایی که نویسنده با آنها درگیر بوده به راحتی به مخاطب منتقل شود. گذشته از این «خاطرات رزمی» اثری است که ارزشهای دراماتیک برای اقتباسهای سینمایی، تلویزیونی و نمایشی را در خود دارد.
درباره نویسنده:
«سرتیپ دوم «علی رزمی» در سال 1312 در شهر سراب متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در سراب و متوسطه را در تهران گذارند. از کلاس نهم تا دوازدهم را در دبیرستان نظام طی نمود. سال 1333 برای آموزش افسری به استخدام ارتش درآمد. پس از طی دوره مقدماتی وارد یگانهای خدمتی شد و در مشاغل مختلف در شهرهای کرمانشاه، خرمآباد، اهواز، بهبهان، عجبشیر و تهران خدمت کرد.
پس از طی دوره عالی رسته پیاده انتقال به لشکر پیاده مرکز تهران و مدتی شرکت در ماموریت ظفار در کشور عمان، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فرمانده گروه رزمی 140 بانه و بعد ملحق به یگان سازمانی لشکر 31 در جبهه جنوب در سمت فرمانده گردان، معاون تیپ، معاون لشکر، فرمانده لشکر و جانشین قرارگاه شمال شرق کشور خدمت کرد.
وی در بهمن سال 1370 به افتخار بازنشستگی نائل آمد. از سال 1375 تا 1395 نیز در آموزشهای میدانی معارف جنگ برای نسل جوان دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش همکاری داشت. این رزمنده سالهای جنگ تحمیلی در 24 تیر 1396 به همرزمان شهید خود پیوست.»
قسمتی از متن کتاب:
«گروهبان کلاته دیدهبان توپخانه بود. بسیار نترس و داوطلب برای شهادت بود. جناب صیاد شیرازی او را به خوبی میشناخت. کلاته میگفت من هم میروم، مگر میشود من بمانم و جناب صیاد شیرازی بین عدهای گرفتار شده باشد؟ دقیقا یادم نیست چند نفر دیگر با هم جمع شدند. با ستوان یکم آراسته شش یا هفت نفر بودند. اینها را با هلیکوپتر فرستادیم به محل گروهی شیراز.
در میان آنها فقط گروهبان کلاته و ستوان یکم ناصر آراسته اسمشان در ذهنم مانده. برادر عزیزمان کلاته بعدا در سالهای دیگر ادامه جنگ تحمیلی دیدهبان توپخانه و در خط مقدم رزمندگان اسلام بود، پی در پی سرفه میکرد، در اثر بمباران شیمیایی هواپیماهای عراق شیمیایی شده بود.
جانباز 65 درصد بود، خدا رحمتش کند. روزی برای معالجه موج گرفتگی شدیدم و پاره شدن پردههای هر دو گوشم و شکستن دو عدد از مهرههای کمرم به بیمارستان 501 ارتش رفته بودم که ایشان را دیدم. خیلی سرفه میکرد. یک ماه بعد از آن با درجه سرهنگی به شهادت رسید.»
«خاطرات رزمی» به قلم «عای رزمی» در 272 مصور نوشته و به همت «انتشارات سبز ایران» در 2000 جلد منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161