شهید گمنام، سلام!

دیروز و امروز فارس و شیراز میزبان ۲۱ شهید گمنام و یک شهید مدافع حرم از لشکر فاطمیون بود، شهدای گمنامی که از سال‌های دفاع مقدس تاکنون پدر و مادرهایشان هنوز منتظر یک اسم و یا پلاکی از آنان هستند.
کد خبر: ۲۴۸۸۸۸
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۱ - 22July 2017
به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، ساعت 17، روز شهادت امام جعفر صادق(ع)، مردم آمده‌اند برای تشییع شهید گمنامی که 20 ساله است، این شهید عزیز در جزیره سهیل و در عملیات معروف «کربلای 4» به شهادت رسیده است، عملیاتی که به زعم بسیاری از رزمندگان آن زمان به خاطر اشتباه یک نفر، بیش از 10 ها هزار نفر به شهادت رسیدند.

پیر و جوان، زن و مرد آمده اند تا شاهد این مراسم باشند، مراسمی که باعث شده تا بعد مسافت را به جان بخرند و به بوستان «دراک» بیایند، بوستانی که چند هفته پیش توسط شهرداری به بهره برداری رسید و هنوز مانده تا به یک محل برای تفریح مردم بدل شود.

توی حال و هوای خودم هستم و دنبال یک آشنا می گردم که صدایی توجه همه را به خود جلب می کند ...

«شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من، خسته نباشی پهلوان، شهید گمنام سلام ...» همه منتظر رسیدن ماشین حامل شهید گمنام هستند، بالاخره لحظه موعود فرا می رسد و شهید را با نوای «لااله الا الله» روی دست تا مسافتی تشییع می کنند، نماز بر پیکر این شهید را حجت الاسلام مرادی می خواند و برخی با خودرو و برخی پیاده سوی محل دفن که بالای کوه است، حرکت می کنند، مسافت طولانی و با شیب زیاد است، تویوتای هایلوکس سپاه توان بالا رفتن ندارد، چند نفری را به خاطر سنگینی وزن پیاده می شوند، بالاخره به بالای کوه می رسیم، تپه ای موسوم به تپه «سلام»؛ یک خانم خبرنگار بر غربت این شهید می گرید و می گوید: «این شهید اینجا، غریب می شود و کسی سراغش نمی آید.»، اما سرهنگ حمیدرضا گرامی، مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس فارس نظری مخالف این حرف را دارد و می گوید: «این منطقه ای مناطق گردشگری شیراز می شود و بهترین نقطه برای دفن شهید در نظر گرفته شده است».

علیرضا نوجوان 15 ساله می گوید: معنوی تر از مراسم تشییع شهید گمنام ندیدم، او که پشت لبش تازه سبز شده است، با افتخار لباس پلنگی بسیج را پوشیده و خود را آراسته می کند تا شهید وارد شود.

کودکی روی دوش پدرش آمده تا این مراسم را شاهد باشد، چند خانم چادری که با کارت خادمه شهدا در میان جمعیت زنان را به سمت محل جایگاه خودشان هدایت می کنند، یکی از آنان می گوید: در این راه خستگی معنا ندارد.

یک خانم جوان که اتفاقا پوششی متفاوت دارد، می گوید: من برای مراسم شهدا هرجا که باشد حضور پیدا می کنم، عینک آفتابی اش را بر نمی دارد تا کسی متوجه اشک هایش نشود، او با صدای لرزان می گوید: شهید برای عزت این کشور رفت.

محمدرضا جوانی 30 ساله می گوید: کاش ما هم توفیق شهادت داشتیم.

در راه بازگشت سوار مینی بوسی می شویم که تا پایین کوه ما را بیاورد، سکوتی سنگین حکم فرماست، هنوز در گوشم نوای «شهید گمنام سلام!...» طنین انداز است به خودم می گویم: «چه می شود که شهر و دیاری از میزبانی شهید محروم می شود.» یادم به آمار می افتد که در روز ورود 23 شهید عنوان شده بود، اما در نهایت 21 شهید در فارس دفن شد، غبطه می خورم برای مردم خوزی لامرد که از فیض دفن شهید در دیارشان به خاطر ندانم کاری برخی افراد محروم شدند، نگاهی به عکس هایی که از این مراسم گرفته ام، می اندازم و می گویم: «شهید گمنام، سلام!» به محل اولیه می رسیم اکنون ساعت 20 است و نزدیک غروب، هر کسی آمده تا به خانه خود برود، امیدوارم شهید آنچنان که همکار خبرنگارم می گفت غریب نشود.

منبع: شهردار آنلاین


نظر شما
پربیننده ها